بعد از اینکه اسلام را به آغوش کشیدم و اصول اولیه و اساسی قرآن را فراگفتم شاید قدم بعد رسیدن به تشیع بود.به طور طبیعی وقتی میخواهید حضرت محمد را بشناسید ناخودآگاه با شخصیت هایی چون علی به عنوان کسی که پیامبر او را بزرگ کرد و همچنین فاطمه ٬ دختر ایشان و اهل بیت پیامبر آشنا میشوید. من دو دوست مسلمان داشتم که یکی شیعه و دیگری سنی بود
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، نام من محمد علی کارتر است و این نام را بعد از مسلمانی‌ام انتخاب کردم. من انگلیسی هستم و میخواهم توضیح دهم که چگونه به این باور رسیدم که اسلام و مذهب شیعه ٬ همان مسیر حقیقت راستین است.
از زمانی که مسلمان شدم چهار سال میگذرد و بدون شک باید بگویم که شادی واقعی را در این مدت یافتم.زمانی که به اسلام گرویدم ۱۶,۱۷ ساله بودم. و آن زمان در لندن زندگی میکردم.واقعا تا قبل از شانزده سالگی ام مثل نوجوانی تازه بالغ بودم و هرگز تصور نمیکردم مسیر معنوی‌ام روزی اسلام و تشیع باشد و باور نمیکردم روزی اسلام بیاورم ٬ اما خب حالا مسلمانم!
خانواده‌ام اصالتا انگلیسی هستند و از اصل و نصب مذهبی برخوردارند اما هرگز آنطور که باید مذهبی نبوده اند و دین نقش بارزی در طول روز و زندگی آنها نداشته است. من مانند هر نوزاد دیگر غسل تعمید داده شدم. و در زمان کودکی و نوجوانی گاهی به کلیسا می‌رفتم و سرود مذهبی میخواندم. اما مذهب نقش مهمی در زندگی ام نداشت.با اینکه همیشه خدا را به عنوان خالق هستی باور داشتم٬
اما مسیحیت برایم بی معنا و ناامید کننده بود و هر چه بیشتر جستجو کردم٬ احساس کردم نمی توانم با آن به خدا نزدیک تر باشم.با این حال که در شمال لندن و در یک منطقه کاملا انگلیسی نشین زندگی میکردم اما در مدرسه دوستان مسلمانی داشتم ٬ و از دوستان صمیمی من بودند. و مدرسه برایم جایی شد که با مسلمانان آشنا شدم و با جزئیات بیشتری فهمیدم یک مسلمان به چیزی اعتقاد دارد.
هر بار که مسلمانی را میدیدم ٬ از او درمورد اسلام میپرسیدم٬ و بعد از مدتی متوجه شدم دوست دارم بیشتر و بیشتر بشنوم تا بدانم. از نماز خواندن در پنج نوبت برای خدا ٬ از عفت و حیای سفارش شده در اسلام ٬و از روز گرفتن در ماه رمضان بسیار متاثر شدم و تمام اینها مرا بیشتر به خدا نزدیک میکرد و احساس رضایت و آرامش خاصی به من بخشید. فهمیدم که رفتار و منش اسلام باعث رضایت خداوند از من است.توسط دوستان لبلانی ام به طور جدی مطالعه در مورد اسلام را شروع کردم. آنها به من نماز خواندن یاد دادند حتی یک کتاب قرآن که ترجمه انگلیسی داشت و اطلاعاتی در مورد زندگی پیامبر اسلام ٬ حضرت محمد به من دادند تا بدانم برای چه مبعوث شد. در طول زمانی که قرآن را میخواندم شدیدا مجذوب آموخته هایش شدم و زندگی در یک محیط غیر اسلامی و تطبیق آن با آیات قرآن باعث شد تا بدانم چقدر زندگی ای که مرا احاطه کرده دنیاگرایانه ٬ مادی و بیهوده است و فهمیدم چطور در جامعه ی ما مصرف الکل شرکت در مهمانی ها ی گناه آلود ٬ ارتباط با زنان و دلبستگی به پول ٬ و اهمیت نداشتن اینکه ” چه می گویی ٬ چه میخوری ٬ چطور حرف عمل میکنی ” اشتباه بزرگی است و باعث ناهنجاری ها ٬ تفکر غلط و ذهن آلوده و حتی جامعه ی نامناسب میشود.از طرفی مطالعه کتاب قرآن و دقت بر زندگی مسلمانان درک درستی از اسلام به من داد .اینکه قرآن ۱۴۰۰ سال پیش از طرف فرستاده ی خداوند برای ارتقای زندگی بشر نازل شده٬ با این وجود نیاز و ضرورت به آن هنوز هم احساس میشود و مسائل اخلاقی ٬ اجتماعی که امروزه هنوز هم حل نشده و مورد بحث است٬ ۱۴۰۰ سال پیش به تمام آنها پاسخ داده شده است.من میخواستم که به خدا نزدیک تر باشم
اما میخواستم زندگی حیات مادی ام را هم همراه با تمام نیازهای غیر قابل انکار یک انسان ٬ داشته باشم. بعد از اینکه متوجه شدم نمیخواهم بخشی از زندگی سبک مدرن و جدید امروزی باشم تصمیم گرفتم هدایت قرآن را انتخاب کنم و آنجا بود فهمیدم من مسلمانم!
بعد از اینکه اسلام را به آغوش کشیدم و اصول اولیه و اساسی قرآن را فراگفتم شاید قدم بعد رسیدن به تشیع بود.به طور طبیعی وقتی میخواهید حضرت محمد را بشناسید ناخودآگاه با شخصیت هایی چون علی به عنوان کسی که پیامبر او را بزرگ کرد و همچنین فاطمه ٬ دختر ایشان و اهل بیت پیامبر آشنا میشوید. من دو دوست مسلمان داشتم که یکی شیعه و دیگری سنی بود٬ هر دو از جنبه و نگرش اعتقادی خود تاریخ اسلام را برایم تشریح میکردند. موقعیت و فرصتی بود که به سادگی می‌توانستم سنی باشم اما شخصا تاریخ را دوست دارم و هنگام مطالعه ی تاریخ اسلام و بررسی حقایق و رخداد ها متوجه توجه پیامبر و علاقه ی ایشان به حضرت علی و اهل بیتش شدم. و اینکه بدون شک امام علی درستکارترین ٬ باوفاترین و نزدیکترین شخص به پیامبر و از اعضای خانواده اش بود. امام علی بهتر از هر کس از پیامبر پیروی کرد و به این دلیل است که شیعیان از او و باقی امامان بعد از ایشان پیروی میکنند ٬ زیرا میدانند آنان به بهترین شکل میتوانند زندگی مسلمانان را در هر زمانی با آموزه های الهی و دستورات پیامبر تطبیق دهند.
در ابتدا من نمیتوانستم اجتماع خاصی از شیعیان را در بریتانیا پیدا کنم مخصوصا که در منطقه مسکونی ام در شمال لندن سنی ها بسیار بیش از شیعیان به چشم میخورند. بنابراین شروع به سفر کردم تا در مورد جامعه شیعی بیشتر بدانم. صادقانه بگویم در اولین سفرم اولین احساسی که به من دست داد چیز جز حس یگانگی برادری و معنویت با آنها نبود. چیزی که هرگز در هیچ گروه و اجتماعی آن را نیافته بودم.شیعیان به شما با هر ملیت و از هر نژادی که باشید به چشم بنده‌ی خداوند و برادر خود نگاه میکنند.به اعتقاد آنها چه مسلمان باشیم و یا نباشیم همه برادر همدیگر هستیم و باید رفتار ما باهم به شکل انسانی و از روی احترام و محبت باشد.
در ماه محرم من کارم را متوقف میکنم ودر کنفرانس ها و همایش ها شرکت میکنم تا بیشتر در مورد واقعه عاشورا بدانم٬ و اینکه بر اهل بیت پیامبر چه گذشت.و بعد از اینکه از جزییات اتفاقات آگاه شدم بسیار متاثر و غمگین شدم که چطور نوه‌ی پیامبر برای نجات دین و انسانیت خود و خانواده‌ی خود را فدا کرد. هرچند محرم ایام سوگواری است اما من از اینکه هر بار افراد بیشتری از دوستداران اهل بیت آشنا میشوم و احساس برادری و صمیمیت خاصی با آنها میکنم.و خوشحالم از اینکه در این ماه با شخصیت های بزرگ واقعه کربلا و فداکاری های آنها آشنا میشوم.
در مورد نگرش و تصورم در مورد عزاداری عاشورا باید بگویم ٬ من چیز زیادی در مورد آن نمیدانستم اما بعد از درک آموزه های دینی امامان و اهل بیت و فهم اینکه چقدر در این راه دچار رنج و سختی شدند٬ باعث شد تا علت سوگواری شیعیان رابفهمم.من به تدریج توسط یک خانواده ی لبلانی دیندار با آموزه های اسلام و تشیع آشنا شدم و آنها به من حقایق تاریخ اسلام و ائمه را نشان دادند و مرا با عقاید ناب و درست آنها آشنا کردند و من یاد گرفتم که فرهنگ عزاداری برای امام حسین و یارانش و حتی اشک ریختن و سینه زنی برای این است که آن حادثه بزرگ را از یاد نبریم و این پیام بزرگ عدالت خواهی و انقلابی امام حسین بعد از حضرت زینب به نسل های دیگر برسد.
*رهیافتگان
