به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، با آقای گادفری مستبصر آفریقایی مصاحبه ای انجام شده است که نظر شما را به آن جلب می نماییم
خودتان را معرفی کنید ؟
من گادفری , ۲۵ ساله هستم از آفریقا جنوبی , شهر کرومن
از شهرتان برای ما بگوید.
کرومن آب هوای خوبی دارد ومثل بیشتر جاها دارای چهار فصل است . بیشتر مسیحی اند از کلیساهای لندن و کمی هم مسلمان . اجداد پدری ام از کلیسای انگلستان اند و مادری ام از کلیسای آمریکا. دو تا دین مختلف تحت عنوان واحد مسیحیت .
این ایجاد اختلاف نمی کرد؟
مادرم به اسم کلیسای آمریکا بزرگ شده اما طبق اجباری که در ازدواج است , ایشان به دین پدرم در آمد. بیشتر اوقات خوب بودیم اما سوء تفاهم هایی که پیش آمد باعث شد در چهارده سالگی من , از هم جدا شوند. بعد از آن دو تا از خواهر برادر انم توسط دادگاه به مادرم داده شدند . من نیز با پدرم زندگی می کردم.
آقای گادفری , نوجوانی شما چگونه گذشت ؟
خیلی سخت بود . اما کسانی مثل معلم ها من را کتاب خوان بار آوردند تا مادرم به من افتخار کند.
مادر را بیشتر دوست دارید یا پدر ؟
مادرم را بیشتر دوست دارم اما طبق آموزه های اسلام , پدرم را نیز بخشیدم.
آیا پدر شما استبدادی عمل می کرد ؟
در سال ۱۹۹۸ , حدود هفت یا هشت سال سن داشتم که پدرم در معدن کار می کرد و مادرم خانه دار بود. در ماه دسامبر که تولد حضرت مسیح (ع) است بچه ها انتظار هدیه از پدر داشتند ولی پدر دست خالی آمد . وقتی مادرم او را مورد سوال قرار داد , پدرم خشمگین شد طوری که من او را با جارو زدم . پدرم نیز من را از یقه بلند کرد و روی مادرم انداخت .
طبق آموزه های دینی والدین شما , آیا رفتار محبت آمیز وجود نداشت ؟
اول همینگونه که شما می گویید بود . اما بعد از اینکه من و برادرم شروع به رشد کردیم قضیه فرق کرد.پدرم کسی بود که زبان و قلبش با هم فرق می کرد.
وقتی که آن حادثه را مرور می کنید آیا از برخوردی که با پدر داشتید پشیمان نیستید؟
من داشتم از مادرم دفاع می کردم . ما انتظار هدیه داشتیم و مادر به خاطر همین سوال از پدر کتک خورد.
آقای گادفری از شهادتین خود بگویید ؟
در یکی از روستاهای آفریقای جنوبی به نام مخوجانه نزدیک شهرکی که در آن زندگی می کردیم , این اتفاق افتاد . در مسجد نبود بلکه در خانه شخصی به نام گابریل نزدیک خانه دوستم آقای مبارک , شهادتین را گفتم. مبارک گفت اگر شهادتین را بگویی روحی و جسمی پاک خواهی شد و همه گناهانت بخشیده می شود . او گفت اگر یک فنجان شیر بخوری , شیری در کار نیست اما اثرش باقی است درست مثل شما که بعد از شهادتین باید آن فنجان را تمییز کنید و برای این کار آموزه هایی مثل غسل , وضو و نماز نیاز است .
بعد از مسلمان شدند اسمتان را تغییر دادید ؟
بله , نام خودم را عبدالرفیع علی گذاشتم .
چشمهایتان را ببندید و آن لحظه را تصور کنید .
أشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمد عبده ورسوله و أشهد أنّ علیا امیر المؤمنین حجه الله
آقای عبدالرفیع علی بعد از آنکه چشمانتان باز شد چه جیزی دیدید؟
اینکه انسان بودن چیست و توجه به خدایی که شما را خلق کرده و همچنین احترام به حقوق مردم
مسلمان شدنتان را به چه کسی در میان گذاشتید ؟
برادر کوچکترم . چون اول او بود که با آقای مبارک آشنا شده بود . من فقط دو سال با او اختلاف دارم و باهم خیلی رفیق هستیم .دیگر از زندگی بدون گناه که در مسیحت صحبت می شد خسته شده بودم . یکشنبه ها صبح در کلیسا چیزی می گفتند اما یک ساعت بعد کار دیگری می کردند .
پدر و مادر تان چطور؟
مادرم مخالفتی با اسلام نداشت . برادر کوچکترم نیز یک ماه بعد از من به اسلام گروید . سال گذشته از بچه خواهرم شنیدم که پدرم لباس های بلند مسلمانان را می پوشد .
از مذاهب اسلامی شهرتان چیزی نگفتید , پس چگونه با اسلام آشنا شدید ؟
اسلام در آفریقای جنوبی و بخصوص در زادگاه من معروف نیست . مسلمانان کمی هستند از کشورهایی مثل بنگلادش و پاکستان که مغازه دارند و زیاد از اسلام صحبت نمی کنند .
یکی از مسلمانان مغازه دار به نام مبارک من را در ماه رمضان با اسلام آشنا کرد. در سال ۲۰۱۳ , یک سال بود که دانشگاه را رها کرده بودم و یک کارواش راه انداختم .در آن زمان که ماه رمضان بود , متوجه شدم دوستم بر خلاف همیشه , چیزی نمی خورد و نمی نوشد . وقتی که از او علت را پرسیدم , آقای مبارک گفت به خاطر آن وجود متعال !
اگر گاد را در زبان انگلیسی بررسی کنید معنای متعال ندارد اما در زبان بومی ما این کلمه یک بار معنایی دارد که من را به فکر برد . متعال!
از آن زمان سوالات برای من پیش آمد که این چه کسی است ؟ چرا اسمش این است ؟ . بعد فهمیدم خودش , خودش را الله نامیده .
به هر حال شما به خدا اعتقاد داشتید . پس چرا اینقدر برای شما قریب بود؟
همان موقع نیز که مسیحی بودم , با مسیحیت مخالفت داشتم زیرا معتقد بودم روح من را به معنویت نمی رساند !
پدرم مسیحی بود اما رفتارش منطبق با آن نبود . بعد از اینکه بزرگتر شدم به این نتیجه رسیدم که این دین , نمی تواند راهی باشد که معنویت را به دنبال خود بیاورد .
بعد از شنیدن واژه متعال و سپس تفکر شما , چه اتفاقی افتاد؟
از اهل کسا صحبت شد . در مورد خود پیامبر اکرم (ص) , امام علی (ع) , حضرت فاطمه (س) , امام حسن (ع) و امام حسین (ع) . بعد از دیدن مراسم مسلمانان در عید فطر از دوستم پرسیدم که چگونه می توانم مسلمان شوم!
یعنی به واسطه واژه متعال و شنیدن زندگی اصحاب کساء حاضر شدید دین قبلی خودتان را کنار بگذارید ؟
شخصیت آقای مبارک و دیگری اهل البیت (ع) بودند که این جرقه را در ذهن من زدند.
اینجا چه کار می کنید ؟
به قم آمده ام تا بیشتر درمورد اسلام مطالعه کنم و بتوانم به مسلمانان خدمتی بکنم .
چرا ایران را انتخاب کردید؟
با اینکه جامعه المصطفی در آفریقا جنوبی دارای شعبه است اما اینجا حال و هوایی دیگر دارد که مهمتر از همه , حرم مطهر حضرت معصومه (س) است . از طرفی بیشتر عالمان دینی در قم زندگی می کنند و همچنین دانش در اینجا خیلی در دسترس تر است و آنهم به خاطر انقلاب است. به خاطر همین امام خمینی را خیلی دوست دارم .
امام خمینی (ره) را چه مقدار می شناسید ؟
در مجتمع امام خمینی (ره ) در مورد روش سیاسی و ایدئولوژی ایشان مطالعه داشتم . بیشتر نکته ای که دوست دارم تهذیب نفس ایشان است . دو کتاب آداب الصلاه و جهاد اکبر را هنوز هم دارم .
شما معادن الماس دارید اما در فقر زندگی می کنید . آیا کشور شما به خط امام خمینی ( ره) برای رهایی از استعمار نیاز ندارد؟
دوست داریم مستقل از دولت های زور گو باشم اما به همین راحتی نیست . من می توانم به این جنبش کمک کنم . اخیرا رئیس جمهور آفریقای جنوبی با رهبر انقلاب دیداری داشتند . این یعنی دولتمردان هم در مورد این موضوع صحبت می کنند.
با مومنان