به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار،  دولتی که در آینده ای نزدیک در مصر خواهد آمد که برخواسته کودتای نرم ارتش علیه مرسی بود یکی از مواردی را که باید روشن نماید مساله شیعیان و تعامل با آنان است. این در حالی است که شهادت فجیع و دردآور حسن شحاته رهبر شیعی مصر و سه تن از همراهان وی پرسش‌هایی را به ذهن متبادر می‌سازد: چه جریان‌ها و گروه‌هایی از گسترش تشیع در مصر وحشت دارند؟ عاملان چنین جنایت‌هایی چه کسانی هستند؟ انگیزه آنان در مقابله با تشیع چیست؟ چه کسانی از این اقدامات سود می‌برند؟ و سوالاتی از این دست که لازم می گرداند تا دولت آینده نگاه خود را به شیعیان واضح و روشن بیان نمیاد نوشتار حاضر تلاش می‌کند تا ضمن بیان وضعیت شیعیان قبل و پس از انقلاب ۲۵ ژانویه مصر، نیروها و جریان‌هایی  به طور مشخص چهار جریان سلفی، اخوان المسلمین، جماعت اسلامی و سلفی‌های جهادی- که در جهت مقابله با امواج شیعی در مصر فعالیت می‌کنند، معرفی و دیدگاه‌ها و انگیزه هر یک از این گروه‌ها درباره شیعیان را بیان نماید. تا به این شکل تهدیدات احتمالی برای شیعیان در عرصه اجتماعی مصر خصوصا در دولت آینده روشن گردد. ناگفته پیداست که نیروهای خارجی بویژه رژیم صهیونیستی، آمریکا، عربستان و قطر در دامن زدن به اختلافات سنی و شیعه در جهان اسلام به طور کل و مصر بطور خاص، بویژه پس از ناتوانی آنان در سرنگونی بشار اسد نقش مهم و تاثیرگذاری دارند که بررسی آن نیازمند پژوهش مجزایی است.

 

۱- وضعیت شیعیان مصر قبل از انقلاب

در نظام مبارک شیعیان تحت فشار شدید نظام حاکم و نیروهای امنیتی قرار داشتند. دولت مصر ادعای مدارای مذهبی داشت اما شیعیان را تحت فشار شدید قرار می‌داد. شیعیان مصری باید در طول زندگی احتیاط می‌کردند و هیچگاه به عضو احزاب سیاسی در نمی‌آمدند یا عقایدشان را مطرح نمی‌کردند. مبارک، شیعیان را کافر، خیانتکار و مزدور ایران و حزب الله می دانست و معتقد بود که شیعیان پیرو ایران و نه کشورهای خود هستند و به همین دلیل نسبت به آنان همواره تبعیضاتی قائل می شد. در زمان مبارک، شیعیان در مصر از انجام مراسم‌های خود منع شده و مدام به اتهامات واهی از جمله تلاش برای بر هم زدن امنیت ملی، همکاری با گروه‌های فلسطینی و تلاشبرای تشکیل سازمان‌ها و تشکلات شیعی در مصر بازداشت و زندانی می‌شدند.

قبل از انقلاب مصر مشکل بین دولت و شیعیان این کشور عمدتاً سیاسی بود اما بعضاً رنگ و بوی دینی هم به خود می‌گرفت. به گونه‌ای که مبارک با همکاری نظام سعودی برای مقابله با موج تشیع زمینه را برای انتشار گسترده سلفیه همواره نمود. در این دوره برپایی هرگونه مجلس عزای حسینی در مصر و توزیع و چاپ کتاب‌های شیعی در مصر ممنوع بود. نظام حاکم هیچ‌گاه آمار دقیقی از شمار شیعیان ارائه نمی‌داد. اما بر اساس گزارش آزادی‌های دینی که وزارت امور خارجه آمریکا در سال ۲۰۰۶ منتشر کرد، شیعیان یک درصد از ۷۴ میلیون نفر جمعیت این کشور را تشکیل می دهند. محمد الدرینی رئیس مجلس اعلی اهل بیت می‌گوید که تعداد شیعیان مصر بالغ بر دو میلیون نفر هستند. وی می‌گوید: «در حکومت مبارک و در بازجویی ها به این نتیجه رسیدم که دستگاه امنیتی مبارک معتقد است شمار شیعیان مصر، میلیونی است ولی در گروه های صوفی خود را پنهان کرده‌اند»[۱]. اکثر شیعیان مصر را شخصیت های علمی و فرهنگی تشکیل می دهند که بویژه پس از پیروزی حزب الله لبنان در جنگ ۳۳ روزه بر ارتش رژیم صهیونیستی روز به روز بر آمار آنان در مصر افزوده شده است اما بسیاری از آنها با توجه به جو پلیسی حاکم ترجیح دادند که تقیه کرده و آیین خود را بروز ندهند.

۲- وضعیت شیعیان مصر پس از انقلاب

پس از انقلاب مردم مصر علیه حکومت خودکامه مبارک شیعیان به مانند بسیاری از گروه‌های سرکوب شده دیگر، حضور پررنگی در عرصه سیاسی و اجتماعی پیدا کردند. حضور پیش از بیش شیعیان در عرصه‌های مختلف مصر نتیجه طبیعی انقلاب ۲۵ مردم مصر است این تنها به شیعیان محدود نمی‌شد و همه جریان‌ها و طیف‌های ملت مصر نقش سیاسی خود را پس از انقلاب دنبال کردند. سرنگونی استبداد و حاکم‌شدن آزادی نسبی باعث شد که جنبش «اتحادیه جوانان ماسپیرو» از سوی قبطی‌های مصر یا جنبش‌هایی مانند «جنبش النوبه» و جنبش «فرزندان سیناء»، حزب «نور» سلفی‌ها و یا حزب «الحریه و العداله» اخوان المسلمین و ده‌ها حزب و انجمن دیگر تاسیس شود.

سقوط حسنی مبارک باعث نمودار شدن عقاید شیعیان در این کشور شد و شیعیان رفته رفته توانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کرده و عباداتی را که تاکنون به صورت مخفیانه انجام می‌دادند، به صورت عمومی در کنار یکدیگر انجام دهند. امروزه پس از سرنگونی رژیم مبارک شیعیان جمعه‌ها در مقام امام حسین (ع) در قاهره برای آشنا شدن با یکدیگر گرد هم می‌آیند و آزادانه اعتقادات خود را بیان می‌کنند. حتی شیعیان با حضور شیخ علی کورانی روحانی برجسته شیعی اولین حسینیه این کشور را رسماَ افتتاح کردند.


هرچند که استبداد مبارک از بین رفت اما گویی استبداد دیگری از نوع دینی در حال ظهور در مصر است. شیعیان که خواستند آزادانه اعتقادات خود را داشته باشند و اعمال خود را انجام دهند با هجمه سنگین گروه‌های افراطی روبه رو شدند. اگر قبل از انقلاب مصر، مشکل عمده بین دولت و شیعیان این کشور، سیاسی بود ولی پس از انقلاب، این موضوع به مسئله‌ای دینی تبدیل شده است و سلفی‌های تندرو سعی می‌کنند تا پیروان تشیع را از صحنه اجتماعی دور نگه دارند. در همین راستا هرچند که اکثر گروه‌های مصری پس از انقلاب با تأسیس انجمن و حزب خود را سازماندهی کرده‌اند اما جریان شیعی مصر تاکنون به دلیل مخالفت گروه‌های افراطی موفق به دریافت مجوز فعالیت نشده است.

در دوران پس از انقلاب علی‌رغم گسترش عمومی آزادی‌ها اما شیعیان همچنان از سوی گروه‌های تندروی سلفی در فشار و تنگنا قرار دارند. یکی از شیعیان می‌گوید: «وقتی مردم متوجه می شوند که شیعه شده‌ایم، ما را تحریم می‌کنند و در مناطق روستایی، از شیعیان نه چیزی می‌خرند و نه چیزی به آنها می فروشند[۲]». طی دو سال گذشته، چندین نفر از شیعیان مصری از سوی دادگاه‌های این کشور تحت پیگرد قضایی قرار گرفته‌انددر ماه جولای گذشته، دادگاهی در کفر الزیات معلمی را به اتهام آلوده کردن مسجد به سه سال زندان محکوم کرد. علت صدور این حکم، نماز خواندن این فرد به شیوه شیعیان در داخل یکی از مساجد اعلام شد. .در ماه ژانویه گذشته، دادگاهی اداری در قنا واقع در جنوب مصر، یک معلم را به اتهام تبلیغ تشیع ۶ ماه از کار تعلیق کرد. یکی از همین معلم‌ها که اکنون آزاد شده است می‌گوید: «پس از گذراندن دوران محکومیت، وقتی از زندان آزاد شدم، مردم روستایی که در آن زندگی می‌کنم، مرا از روستا اخراج کردند. بسیاری از شیعیان مصری از ترس برخوردهای تبعیض آمیز ترجیح می‌دهند خود را صوفی معرفی کنند».[۳]

 

در مجموع می‌توان گفت شیعیان مصر که از انقلابیون این کشور به حساب می‌آیند و در براندازی حکومت دیکتاتوری مبارک نقش فعال و چشمگیری داشتند، تاکنون نتوانسته‌اند از ثمرات انقلاب خود بهره‌ای ببرند. اما عده‌ای چون سلفی‌ها که اساساً هیچ‌گونه نقشی در انقلاب نداشتند و خروج علیه ولی امر و حاکم را رد می‌کردند، انقلاب را به نفع خود مصادره کرده و به تکفیر انقلابیون واقعی می‌پردازند.

۳- نیروهای داخلی

حال باید به این پرسش پاسخ داد که چه جریان‌ها و نیروهای داخلی از گسترش تشیع در مصر هراس دارند که آنها را می‌توان به چهار جریان عمده سلفی‌ها (غیرجهادی)، اخوان المسلمین، جماعت اسلامی و سلفی‌های جهادی تقسیم کرد:

۳-۱- سلفی‌ها

سلفی‌ها تمایل دارند تا با اطلاق نام «سلفیه» خود را از دیگران برتر بدانند حال آنکه اصطلاح «سلفی» اصطلاح عامی است که حتی شیعیان را نیز در بر می‌گیرد زیرا هرکس که به پیروی از گذشتگان معتقد باشد، سلفی به شمار می‌‌رود. آنها به افکار نادری ایمان دارند که هیچ ارتباطی با اسلام واقعی ندارد.

سلفی‌های تکفیری در مصر- اگر با تسامح عنوان متعارف سلفی را برای اینان به کار ببریم- همانند سایر کشورها یک جریان واحد نیستند، ‌بلکه میان سلفی‌ها به لحاظ اعتقادی و فقهی و نیز موضع‌گیری نسبت به تحولات سیاسی و یا سایر جریان‌های دینی و غیردینی اختلافاتی وجود دارد.[۴] اگر میان جریان‌های گوناگون سلفی درباره مشارکت سیاسی، اطاعت یا عدم اطاعت از ولی‌امر و یا نوع نگاه به غرب و رژیم صهیونیستی و مسائلی از این دست اختلاف نظر وجود داشته باشد، اما در یک مسأله با یکدیگر اشتراک‌نظر دارند و آن بدبینی و تکفیر شیعیان و ضروت مقابله همه‌جانبه با آنان است.

انقلاب مردمی مصر گرچه این کشور را از رژیم دیکتاتوری حسنی مبارک رهایی داد و فصل جدیدی از مشارکت مردم در عرصه تصمیم گیری سیاسی در این کشور گشود اما در مسیر تحولات پس از انقلاب، روندهایی به راه افتاد که بدون تردید آنها را می‌توان در زمره آسیب‌های انقلاب مصر دانست. شاید اصلی‌ترین و مهمترین این آسیب‌ها، افزایش تحرکات گروه‌های افراطی و تکفیری سلفی، کاهش رواداری دینی و مذهبی و افزایش قابل توجه تعدی به حقوق اقلیت‌هاست و این تنها شیعیان مصری نیستند که زیر فشار فعالیت گروه‌های تکفیری قرار دارند. مسیحیان قبطی مصر نیز طی دو سال اخیر بارها متحمل فشار و تعدی به حقوق خود از سوی جریان‌های افراطی سلفی شده‌اند.

پس از انقلاب اخیر در مصر موج وهابی‌گری و سلفی‌گری گسترش فراوانی داشته است و حتی به اعتراف منابع مصری عربستان سعودی سرمایه‌گذاری فراوانی برای گسترش وهابیت در مصر انجام داده است. حضور وهابیون موجب بحران و تندروی در مصر شده است که پیش از این مصر هرگز به چشم خود ندیده بود. حمله چند ماه پیش سلفی‌ها و وهابیون به دفتر حفظ منافع ایران در مصر، حمله به برگزار کنندگان مراسم عاشورا در این کشور، بحران حسینیه‌ها در مصر، برگزاری کنفرانس‌های متعدد ضد شیعی و … از جمله نمونه‌های شدت گرفتن حملات این گروه به شیعیان در مصر است. اوج این تحرکات در حادثه شهادت حسن شحاته و یاران وی یک روز قبل از نیمه شعبان متجلی شد که قبل از آن در همایش «موضع علمای اسلامی درباره مسئله سوریه» و همچنین همایش «یاری سوریه» با حضور رئیس جمهور مصر زمینه برای وقوع چنین جنایتی مهیا شده بود.

ظهور سلفی‌گری در مصر باعث شد که متأسفانه افکار عمومی این کشور، از تبلیغات منفی سلفی‌ها ضد شیعیان تاثیر بگیرد. سلفی‌ها از مدت‌ها پیش با توزیع و چاپ کتاب‌ها، نشریات و مجلات و نیز برگزاری همایش‌ها، سخنرانی‌ها و پخش برنامه‌های ماهواره‌ای علیه شیعیان نسبت به خطر تشیع و تلاش شیعیان برای گسترش مذهب خود هشدار داده‌ و برقراری هرگونه رابطه با ایران را رد می‌کنند.

شیعیان مصر همچنان در حصاری از عزلت و ظلم زندگی می‌کنند و امروز تکفیری های وهابی آنها را از بالای منابر خود به کفر و خیانت متهم می‌کنند. وقتی اظهارات رهبران سلفی را تجزیه و تحلیل می‌کنیم به این نتیجه می‌رسیم که آنان حتی حاضر نیستند وجود شیعیان را تحمل کنند و علناً اعلام می‌کنند که خون شیعیان مباح است. یکی از شیعیان مصری در این باره می‌گوید: «من همیشه دهانم را می‌بندم اما گویی آنها حتی حضور ما در این جامعه را بر نمی‌تابند».[۵]

تکفیری‌ها مدعی هستند که «شیعیان به جای عبادت در مساجد، در حسینیه‏ها به اموری که شرک محسوب میشود می‌پردازند. آنها علاوه بر کارهای مشرکانه در رابطه با اهل بیت(ع) اقدام به برگزاری مجالس رقص و آواز در این اماکن می‏نمایند!!» رهبران سلفی همواره به مرسی تذکر می‌دهند که «هرکسی در کشور اسلامی حکومت را برعهده بگیرد مأموریت اصلی وی حفظ دین است و نه ائتلاف و تسامح و تساهل با کسانی که تلاش می‌کنند کشور را از درون ویران کنند»[۶] به زعم سلفی‌ها اگر حکومت حسنی مبارک یک امتیاز داشت این بود که چه در مصر و چه در جهان عرب در کمین شیعیان نشست و مانع از فعالیت آنان شد. حتی برخی از سلفی‌ها مدعی‌اند که «هسته‌های ایرانی با آزادی کمال در صحرای سیناء فعالیت می‌کنند و احتمالاً همین‌ها در قتل سربازان مصری در مرزهای این کشور در سال گذشته دست داشته‌اند».[۷] اساساً اینها دشمن اصلی مصر را نه رژیم صهیونیستی بلکه شیعیان وابسته به ایران می‌دانند و این اظهارات درباره قتل سربازان مصری که رژیم صهیونیستی عامل کشتن آنان بوده است، گویای همین واقعیت است.


سلفی‌ها مدعی‌اند شیعیان تمامی صحابه جز هفت نفر و در روایت دیگر چهار نفر از آنان را کافر می‌دانند و این مخالف قرآن است؛ این در حالی است که برخلاف ادعای سلفی‌ها هیچ‌گاه در قرآن صحابه بودن ملاک برتری نبوده است. همچنین می‌گویند شیعیان عایشه را تکفیر می‌کند و ازدواج متعه را علی رغم اجماع امت بر تحریم آن حلال می‌دارند. آنها همچنین شیعیان را به تحریف قرآن و شرک ورزیدن به خداوند متهم می‌کنند. حتی گروه های وهابی مصر اخیراً در تازه‌ترین اقدام، عبارت «لا فتی الا علی و لا سیف الا ذوالفقار» را به «لا نبی الا علی» تغییر داده تا چنین وانمود کنند که شیعیان، امام علی(ع) را پیامبر خود می دانند.

سلفی‌ها اساساً قائل به وحدت نیستند، آنها وحدت را در صورتی میان مسلمانان جایز می‌دانند که اختلاف در فروعات باشد حال آنکه می‌گویند ما با شیعیان نه فقط در فروع دین بلکه در اصول دین هم اختلاف داریم، لذا وحدتی متصور نیست.

سلفی‌ها به ایران به عنوان کشوری نگاه می‌کنند که دنبال صدور اندیشه تشیع به جهان است، لذا باید با این کشور مقابله نمود. یسری حماد یکی از رهبران سلفی می‌گوید: «ایران دولتی اعتقادی است که تلاش می‌کند تا مذهب شیعی را به مصر صادر کند و همگان باید بدانند که شیعیان بیش از آنکه از دشمنان اسلام نفرت داشته باشند از اهل سنت و جماعت نفرت دارند.. و تمامی کشورهایی که با ایران همکاری کرده‌اند از جمله بحرین و عراق و لبنان شاهد گرفتاری‌ و مصیبت‌ هستند… اصلی‌ترین هدف شیعیان مصر است، چرا که مصر رهبر جهان عرب و رهبر اهل سنت و جماعت است…. همچنین جزو عقاید شیعه است که مهدی منتظر ظهور نمی‌کند مگر آنکه مصر زیر سلطه ایران قرار گیرد!!».[۸]

آنچه انگیزه سلفی‌ها را برای مقابله با شیعیان و حمله به تز وحدت بیشتر می‌کند، عدول برخی وحدت‌خواهان از جمله شیخ قرضاوی از دیدگاه‌های پیشین خود است. عبدالمنعم شحات سخنگوی دعوت سلفیه در این باره می‌گوید: «هر کسی که به تقریب با شیعیان فرا خواند، پشیمان شد که آخرین نمونه آن شیخ یوسف قرضاوی بود که اعتراف کرد تمامی تلاش‌های تقریبی شکست خورده و شیعیان از این روش به نفع خود استفاده کردند».[۹]

به هر حال به نظر می‌رسد، یکی از دلایل هراس سلفی‌ها از گسترش شیعه آن است که عقاید خشک و خرافی آنان نمی‌تواند در برابر اندیشه شیعه که مبتنی بر عقل و علم و دین است، مقاومت‌کند. همچنین سلفی ها از شیعه شدن مردم می‌ترسند زیرا بیم آن دارند که مردم از آنها فاصله بگیرند و به این ترتیب قدرت تاثیرگذاری آنها بر مردم از بین برود و پایگاه اجتماعی خود را از دست بدهند. یکی از رهبران شیعه مصری در باره نگرانی سلفی‌های وهابی از مذهب تشیع چنین می‌گوید: «یکی از دلایل هراس از نشر فرهنگ حسین (ع) آن است که این فرهنگ حاکمان ظالمی را که برخی از سلفی‌ها اطاعت از آنان را واجب می‌دانند، رسوا کرده و مردم را به قیام علیه ظلم و طغیان فرا می‌خواند و این چیزی است که این جماعت از آن وحشت دارند»[۱۰] و شاید یکی از دلایل اصلی حمایت‌های مالی و تبلیغاتی و رسانه‌ای عربستان سعودی از سلفی‌های مصری ناشی از همین ترس و اضطراب است.

۳-۲- اخوان المسلمین

دیدگاه‌های سلفی‌ها در مصر و هراس آنان از شیعیان واضح و مبرهن است اما پرسش اینجاست چرا اخوان المسلمین به عنوان یک گروه معتدل و میانه‌رو در برابر اقدامات سلفی‌ها سکوت پیشه کرده و بعضاً با آنان همراه می‌شود؟ اخوان المسلمینی که برپایه اندیشه حسن البنا و محمد عبده تاسیس شد و نواندیشی دینی را برپایه وحدت اسلامی در پیش گرفت.


دو پاسخ عمده‌ می‌توان به این پرسش داد:

نخست آنکه اخوان المسلمین دیگر آن اخوان المسلمین حسن البنا نیست. اخوان المسلمین «سلفی‌زده» شده و سلفیت وهابی و سعودی درون اخوان به جریانی پویا و فعال که از بیشترین تاثیرگذاری برخوردار است، تبدیل شده است و همین امر منجر به تندروی بیشتر اخوان المسلمین شده و این گروه را به سمت فقدان انعطاف و فقدان تنوع داخلی سوق داده و به محافظه‌کاری در این جریان دامن زده است. اکنون اخوان از «مدارا محوری» به «سلفی‌‌گری» تغییر گفتمان داده و مانند سلفیه توجه به خلوص اعتقادی بر آن غلبه یافته است.

درست است که حسن البنا بنیان‌گذار اخوان المسلمین تاکید کرد که این گروه «دعوتی سلفی، طریقه‌ای سنی، حقیقتی صوفی و تشکلی سیاسی است….» اما آن سلفیه کجا و این سلفیه که اکنون بر اخوان حاکم شده است کجا؟ به گونه‌ای که آن سلفیه از مشاجره اعتقادی با کسانی که مذهب دیگری داشتند، اجتناب می‌ورزید و در آن زمان اخوان هیچ تمایلی به ورود به درگیری با تشیع و سایر فرق و مذاهب نداشت. اما اخوان به همین شکل باقی نماند و سلفیت وهابی توانست درون این گروه رخنه کند. تاثیر سلفی وهابی بر اخوان شامل چندین مرحله می‌شود. اولین آن به دهه پنجاه پس از درگیری با جمال عبدالناصر بر می‌گردد که بسیاری از رهبران اخوان فرار کرده و در کشورهای حاشیه خلیج فارس بویژه عربستان سعودی مستقر شدند. اما دوره دوم به دهه هفتاد که با ابتدای دوران انور سادات همزمان است، بر می‌گردد. در ابتدای این دوره که روابط سادات و گروه‌های اسلامی اندکی بهبود یافت، رهبران اخوان از زندان‌ها خارج شده و به سمت عربستان مهاجرت کردند. در این دوره سلفی سعودی و وهابی تاثیر منفی زیادی بر اعضا و رهبران اخوان گذاشت و بسیاری از آن ها وارد فعالیت‌های اقتصادی در عربستان شدند و همین مسأله نقش سرنوشت سازی در سرعت بخشی به سلفی‌زدگی اخوان در دو سطح اجتماعی و تشکیلاتی در مصر ایفا نمود. این همزمان بود با کاهش نقش الازهر در عرصه دینی و افزایش نفوذ سعودی‌ها.

نشانه‌های تاثیر وهابی در این دوره خود را در تاکید زیاد اخوان بر «مسائل فقهی وهابی» نظیر نقاب، گذاشتن ریش، حرمت ساخت کلیسا، پرداخت جزیه، کاهش تساهل و تسامح و نگاه بسیار منفی نسبت به موسیقی و هنر نشان داد. این تندروی سلفی‌ها تاثیرات منفی زیادی بر اندیشه اخوان و تشکیلات آنان بر جای گذاشت و اخوان از تعریف حسن البنا تا حد زیادی دور شد. در بعد اندیشه گرایش طردمحور و حذف‌محور بر این گروه غالب شد و حتی به عناصر اخوانی که گرایش‌های متفاوتی داشتند، با دید منفی نگریسته می‌شد. یا از منظر آنان الازهر اشعری مسلک، نماینده جریان منحرف دینی و نماینده تفکر هم‌پیمان با حاکمیت تلقی شد. حتی زمانی که انقلاب اسلامی ایران رخ داد اخوان نتوانست به دلیل گسترش تفکرات سلفی وهابیت آن گونه که باید و شاید با این حرکت عظیم اسلامی همراه شود. اما در بعد تشکیلاتی نتیجه آن شد که میان عناصر سلفی و قطبی (منسوب به سید قطب که افکار افراطی داشت و به تکفیر جامعه می‌پرداخت و معتقد بود که جامعه در جاهلیت به سر می‌برد) نوعی همکاری بوجود آمد.

روند قدرت‌یابی جریان قطبی (که به جریان محافظه‌کار نیز شناخته می‌شود) در تشکیلات اخوان ادامه یافت تا اینکه در انتخابات داخلی اخوان المسلمین در سال ۲۰۱۰ ، این گروه از سوی جریان «قطبی» عملاً ربوده شد. این پس از آن صورت گرفت که سه تن از اعضای این جریان و در رأس آن محمد بدیع مرشد کل کنونی و دو تن از معاونانش یعنی «محمود عزت» معروف به مرد آهنین و جمعه امین (که یک جزوه درون گروهی به نام «به فقه توجه کن و از شرک پرهیز کن» درباره اخوان و شیعه نوشته است)- توانستند مهم‌ترین پایگاه‌های رهبری را از آن خود ساختند و سیطره تشکیلاتی خود را بر رهبری این گروه را تحکیم بخشند. جریان قطبی نتیجه انشعاب فکری است که در سال ۱۹۶۵ در اخوان المسلمین رخ داد و منجر به ظهور گروهی شد که همچنان به افکار اصلی سید قطب ایمان داشتند. از جمله برجسته‌ترین اعضای قطبی که به جریان محافظه‌کار هم شناخته می‌شود، می‌توان به خیرت شاطر، محمود عزت، محمد بدیع، محمد مرسی رئیس جمهور کنونی و اکثر اعضای فعلی دفتر ارشاد اخوان المسلمین اشاره نمود.[۱۱]

دوم اینکه درست است که سلفیه وهابی در اخوان نفوذ کرد اما چنین نبود که بتواند بر آن سیطره کامل یابد بلکه همچنین عده‌ای که به تفکرات حسن البنا پایبند بودند، به عنوان یک جریان نیرومند باقی ماندند- هرچند که در انتخابات داخلی اخوان در سال ۲۰۱۰ به حاشیه رفتند-. این‌ها که به «اصلاح‌طلبان» معروف هستند مشی اعتدالی پیشه ساخته و به مخالفت با تفکرات افراطی سلفی‌ها پرداختند. برجسته‌ترین شخصیت‌های اصلاح‌طلب می‌توان به عصام عریان، محمد حبیب  که از عضویت دفتر ارشاد کنار گذاشته شد- و عبدالمنعم ابوالفتوح  که از اخوان کناره‌گیری نمود- اشاره کرد. البته در بدنه اجتماعی اخوان بویژه در میان جوانان، جریان اصلاح‌طلب نفوذ زیادی دارد. از این رو چنین نیست که اخوان همان سلفیه باشد بلکه همواره میان این دو جریان رقابت وجود داشته است.

با پیروزی اخوان در انتخابات اخیر مصر، سلفی‌ها احساس کردند باید از حالت رقابت خارج شده و به ائتلاف با اخوان بپردازند، به ویژه آن که موج گسترده‌ای از جریانات لاییک مصر در برابر اسلامگرایان صف‌آرایی کرده بودند و شعار تغییر ماده دوم قانون اساسی را سر می‌دادند. با این حال این ائتلاف بیشتر انگیزه سیاسی داشته و اختلافات دو طرف در ابعاد اعتقادی و فقهی و رفتاری بویژه با طیف اصلاح‌طلب و معتدل اخوان همچنان پابرجاست. برای مثال سلفی‌ها بر این باورند که اخوانی‌ها  نه همه اخوانی‌ها بلکه جناح‌میانه‌رو و اصلاح‌طلب- مصلحت اندیش بوده و مبانی اسلام را فدای اهداف سیاسی می‌کنند. سلفی‌ها از دیرباز حسن البنا را زیر سوال برده و او را گمراه و گمراه کننده می خواندند. سلفی‌ها حتی سابقه درگیری با اخوانی ها را در پرونده خود دارند. به همین ترتیب اخوانی ها نیز سلفی‌ها را رقیب و بلکه مزاحم خود درعرصه اسلامگرایی می‌دانند و از رای بالای آنان در انتخابات پارلمانی سال گذشته نگران شدند.

در این میان اخوانی‌ها دارای سابقه سیاسی و کار سازمانی بیشتری هستند، اما سلفی ها فاقد تجربه سیاسی بوده و در نتیجه طرحی برای اسلام سیاسی در دست ندارند. بیشتر فعالیت های سلفی‌ها در مصر معطوف به تبلیغ و دعوت و امور فرهنگی و اجتماعی بوده است. اما در شرایط فعلی از طریق نزدیک شدن به اخوان و اعمال برخی تغییرات در گفتمان خود مخصوصاً درباره مسأله مشارکت سیاسی و انتخابات، مدعی حضور و کارآمدی در عرصه سیاسی هستند. در مقابل، اخوانی ها نیز تمایل دارند از پشتوانه دینی و اجتماعی سلفی ها در میان برخی از اقشار جامعه مصر، به نفع خود بهره برداری کنند، به ویژه آن که جامعه مصر معمولاً به این دو گروه به عنوان یک جریان می نگرد و تفاوت زیادی میان آن دو قائل نمی شود. این نگاه اخوان نتیجه بخش بود و موجب شد در کمیته تدوین قانون اساسی از طریق ائتلاف با سلفی‌ها اکثریت را به دست آورند. لذا به نظر می‌رسد شاید یکی از دلایلی که باعث شده است اخوان در مسأله نوع تعامل با شیعیان، همان روش سلفی‌ها را در پیش گرفته و یا دست کم سکوت کند، به نیاز این گروه به پایگاه اجتماعی سلفی‌ها بر می‌گردد که در رقابت با جریان‌های سکولار و مدنی دست برتر را به آنان می‌بخشد.

اینجاست که می‌توان به برخی امتیازاتی که اخوان المسلمین برای جلب رضایت سلفی‌ها به آنان داده است و دقیقاً به مسأله شیعیان ارتباط پیدا می‌کند، اشاره نمود. به عنوان مثال اخوان المسلمین فردی را وزیر اوقاف قرار داده است که مخالفان وی را به داشتن اندیشه‌های افراطی، سلفی و وهابی متهم می‌کنند به گونه‌ای که وی برای مبارزه با عقیده پیروان دیگر مذاهب اسلامی تلاش می‌کند. صفوت حجازی‌ از زمان روی کار آمدن تاکنون ۳ هزار مبلغ دینی تکفیری را به کار گرفته و برای تبلیغ اندیشه های وهابی به نقاط مختلف مصر اعزام کرده است. تعداد اندکی از این افراد در دانشگاه الأزهر که دانشگاهی معتدل است، تحصیل کرده اند. خود حجازی هم در الأزهر تحصیل نکرده است. گروه‌های صوفی و شیعیان معتقدند با حضور فردی مانند وزیراوقاف فعلی، اسلام معتدل و میانه رو در مصر در معرض خطر قرار گرفته است.[۱۲]

 

با توضیحات فوق اکنون بهتر می‌توان متوجه شد که چرا رئیس جمهور در کنفرانسی حاضر می‌شود که بدترین توهین‌ها علیه شیعیان، ایران و حزب الله و سوریه می‌شود؟ و چرا نسبت به حملات تند شیوخ سلفیه در در نشست یاری سوریه که شیعیان را موجوداتی نجس دانستند، سکوت پیشه می‌کند؟ و یا اینکه چرا مرسی اظهارات یکی از شیوخ سلفی را که به نقل از مرسی گفت شیعه خطرناک‌تر از اسرائیل هستند و تمامی ماهواره‌های مصری این نقل قول را پخش کردند، انکار نمی‌کند؟

۳-۳- جماعت اسلامی

جماعت اسلامی یکی دیگر از جریان‌های اسلامی با پس‌زمینه‌های فکری سلفی است که از گسترش تشیع در مصر هراس دارد. این جریان که در دهه نود قرن گذشته دست به سلاح برد، از افکار پیشین خود دست کشید و بازنگری‌های گسترده انجام داد و در مجموع خشونت و تکفیر را کنار گذاشت. این جریان پس از انقلاب مصر در همایشی با حضور طرفدارانش برگزار کرد رسماً اعلام کرد که «حمله به هر گردشگر و تعدی به دارایی‌های مسیحیان با اسلام مخالف است». عبود الزمر رهبر جماعت اسلامی در این نشست خواستار عدم تکفیر هر مسلمانی چه حاکم و چه محکوم گردید.[۱۳] جماعت اسلامی هرچند دارای گرایش‌های سلفی است و در انتخابات پارلمانی اخیر حزب «توسعه و سازندگی» نماینده این جریان با سایر احزاب سلفی ائتلاف کرد، اما اختلافات مبنایی میان این جریان و سایر جریان‌های سلفی وجود دارد که مهم‌ترین آن به مسأله تکفیر و ارتباط با شیعیان و قبطیان بر می‌گردد.

ناجح ابراهیم از رهبران بارز و ایدئولوگ این گروه نیز خواستار تغییر روش گروه شد به گونه‌ای که با اقتضائات و شرایط کنونی همخوان باشد. وی گفت: «اسلام مخالف آن است که به غیرهم‌کیشان خود تعدی کنیم و ما باید در دعوت به سوی خود زبان‌مان را عفیف گردانیم و دیگران را فاسق ندانیم و تکفیر نکنیم» و این دقیقاً بر خلاف مشی سلفی‌های افراطی است و نشان از یک سری بازنگری‌های راهبردی در تفکر این گروه در قبال سایر مسلمانان و مسیحیان دارد.

 

این گروه معتقد است که نباید مسلمان را چه حاکم باشد چه محکوم تکفیر کرد و می‌گویند ما دُعات (تبلیغ‌کننده) هستیم نه قضات و نه وُلات (امیر و حاکم) که بخواهیم بر دیگران حد جاری کنیم. این گروه با عدول از تفکرات گذشته خود اکنون اعلام می‌دارد که باید در برخورد با مسلمانان فاسق و حتی غیرمسلمانان و با صالحان و غیرصالحان مدارا و میانه روی بیشتری داشته باشیم. این جریان همچنین خواستار برقراری ارتباط بیشتر با الازهر به عنوان ستون اسلام و نماد میانه‌روی و تکثر فقهی و فکری است.[۱۴]

علی رغم این دیدگاه‌های اعتدالی اما جماعت اسلامی نیز به مانند سایر سلفی‌ها درخواست برای جهاد در سوریه را ضروری می‌داند. این گروه همچنین نسبت به آمریکا و رژیم صهیونیستی بدبینی شدیدی دارد. همچنین با وجود این سخنان و مواضع معتدل رهبران جماعت اسلامی اما برخی از رهبران شیعی مصر معتقدند که همین گروه عامل جنایتی است که اخیرا علیه حسن شحاته و برخی دیگر از شیعیان مصری رخ داده است. اما بعید به نظر می‌رسد که جماعت اسلامی با توجه به مشی میانه‌روی که در پیش گرفته، دست به چنین اقدامی زده باشد. این گروه حتی پس از حادثه کشتار شیعیان بیانیه‌ای صادر و اعلام کرد که تعدی به هر شهروندی چه مسلمان سنی باشد چه شیعه یا مسیحی را قاطعانه رد می‌کند. در این بیانیه آمده است: «هرچند که ما در بسیاری از اعتقادات با شیعیان اختلاف داریم، اما این هرگز به معنای پذیرش قتل شیعیان به اتهام شیعه بودن نیست… هیچ فردی حق ندارد شهروندانی را که به لحاظ مذهبی با آنان اختلاف دارند، خارج از چارچوب قانون که دولت و دستگاه قضایی وظیفه اجرای آن را برعهده دارند، مجازات کند و این به مثابه نقض آشکار عدالت است». [۱۵]

۳-۴- سلفیه جهادی

سلفی‌های جهادی که تا پیش از بحران سوریه تیغ تیز حملات خود را اولاً متوجه غرب و آمریکا و ثانیاً متوجه نظام‌های عربی سرسپرده به غرب می‌کردند اکنون پس از بحران سوریه و با تحریک غرب و در رأس آن آمریکا و نیز عربستان و قطر (به مدد فتاوای علمای وهابی) به دنبال آن هستند که دشمنان خود را تغییر داده و علیه دولت‌های شیعی و شیعیان عرب اعلام جنگ نمایند. اگر چنین بازنگری‌ای در گفتمان سلفی‌های جهادی بیافتد، پیامدهای بسیار منفی برای جهان اسلام به همراه خواهد داشت. در همین راستا رهبران سلفی‌های جهادی در مصر در اولین بیانیه رسمی خود که امضای ۲۱ تن از رهبران این گروه در مصر رسید، از پیروان مذهب اهل سنت در ایران و عراق خواستند تا عملیات‌های نظامی علیه دولت‌هایشان انجام دهند. آنها همچنین فتوا دادند که هر مسلمانی در مصر وظیفه دارد با برداشتن سلاح و یا کمک‌های مالی از گروه‌های سلفی جهادی که در سوریه مشغول نبرد هستند، حمایت کند. اینها همچنین با کافر دانستن نظام بشار اسد و طرفداران آن و ارتش سوریه، خواستار آغاز حملات جهادی علیه کسانی شدند که به اهل سنت و جماعت تعدی می‌کنند. رهبران جهادی مانند جماعت اسلامی و گروه اخوان المسلمین به دنبال تاسیس مجلس مشورتی جهادی در مصر هستند و قرار است بازنگری‌های فکری جدیدی انجام دهند که با دوره پس از انقلاب‌های عربی و به قدرت رسیدن «اخوان» همخوان باشد. [۱۶]

این گروه همچنین اعلام کرده است که نسبت به گسترش تشیع در مصر سکوت نخواهد کرد بلکه با تمام توان با برقراری هرگونه رابطه با شیعیان ایران مبارزه خواهند کرد چرا که معتقدند شیعیان در گمراهی به سر می‌برند و علاوه بر این از نظام سوریه علیه اهل سنت دفاع می‌کنند. اینها می گویند حتی اگر اخوان المسلمین این مسائل را نادیده بگیرد اما ما نمی‌توانیم با دولت کافر!! ارتباط داشته باشیم. [۱۷]

جمع‌بندی و پیشنهادات

۱- بدون تردید مهم‌ترین خطری که اکنون متوجه امت اسلامی است، خطر گروه‌های سلفی وهابی است که به تکفیر جامعه بویژه شیعیان می‌پردازند. دشمن نیز از این گروه‌ها در جهت ضربه‌زدن به امت اسلامی استفاده کرده و به اختلافات شیعه و سنی دامن می‌زند.

۲- تفکر سلفی‌گری تکفیری در مصر با حمایت‌های مالی سعودی روز به روز در حال گسترش است و حتی این تفکر درون اخوان که زمانی به اعتدال و میانه‌روی شناخته می‌شد، رسوخ کرده است.

۳- این جریان اعتقادی به وحدت شیعه و سنی ندارد و شیعیان را کافر می‌پندارد. بعید به نظر می‌رسد در مصر بتوان برای وحدت به جریان سلفی و حتی اخوانی‌های متأثر از سلفی‌گری و یا سلفی‌های جهادی امید بست، چرا که اینان اساساً اعتقادی به وحدت ندارند. اما جریان‌ اصلاح‌طلب اخوان المسلمین و جماعت اسلامی ظرفیت‌های مناسبی برای برقراری وحدت دارند.

۴- سیاست‌گذاران جمهوری اسلامی نباید برای برقراری رابطه با مصر شتاب ورزند، چرا که هنوز بسیاری از مناسبات حاکم بر مصر همان مناسبات دوران مبارک و حتی از برخی جهات بدتر از آن دوران است. ایران باید با قوت از شیعیان مصر حمایت کرده و برای جلب رضایت اخوان نباید دست از آنان بکشد. به احتمال زیاد فشارها علیه شیعیان افزایش یابد و نباید اجازه داد که کشتار شیعیان بیگناه در این کشور ادامه یابد.

۵- سیاست‌گذاران جمهوری اسلامی برای جلوگیری از گسترش تفکر سلفیه باید بر ظرفیت الازهر و گروه‌های صوفی تمرکز نموده و مانع از آن شوند که تفکر وهابیت بیش از این در این نهاد میانه‌رو نفوذ کرده و آن را تحت سلطه خود در آورد.

منابع و مآخذ


[۱] http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar=f82e&id=2564

[۲] http://fa.alalam.ir/news/1485864

[۳] http://fa.alalam.ir/news/1485864

[۴] http://arabi.assafir.com/article.asp?aid=483&refsite=arabi&reftype=articles&refzone=articles

[۵] http://farhangiannews.ir/telex-7398.html

[۶] http://www.alraimedia.com/Article.aspx?id=428717

[۷] http://www.alraimedia.com/Article.aspx?id=428717

[۸] http://www.ahram.org.eg/NewsPrint/202718.aspx

[۹] http://www.youm7.com/News.asp?NewsID=1035981

[۱۰] http://burathanews.com/news_article_176722.html

[۱۱] http://www.tayyar.org/tayyar/touch/NewsDetails.aspx?_guid=%7BB8AB0D3A-8FE0-4630-AFC8-D23523752452%7D

[۱۲] http://www.irna.ir/html/1392/13920406/80714393.htm

[۱۳] http://www.aljazeera.net/news/pages/49c8cdbb-c191-4bab-9fcb-a442d42fff47

[۱۴] http://www.aljazeera.net/news/pages/49c8cdbb-c191-4bab-9fcb-a442d42fff47

[۱۵] http://www1.youm7.com/News.asp?NewsID=1130921&SecID=65&IssueID=0

[۱۶] http://today.almasryalyoum.com/article2.aspx?ArticleID=383949

[۱۷] http://www.y3arb.com/y3arb_t163_37016

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube