به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار،  معروف عبدالمجید محمد به سال ۱۹۵۲ میلادى، در خانواده‏اى شافعى مذهب، در استان قلیوبیه مصر به دنیا آمد. تحصیلاتش را در دانشگاه الازهر ودر رشته زبان و ادبیات سامى به پایان برد. سپس در دانشگاه روم ایتالیا و در رشته کتیبه‏ هاى سامى فارغ التحصیل شد. پس از آن به تحصیل در رشته آثار باستانى روم و یونان باستان در دانشگاه‏هاى زوریخ سوئیس و گوتینگ آلمان پرداخت و از این دانشگاه‏ها فارغ التحصیل شد. معروف عبدالمجید، علاوه بر تسلط کامل بر زبان و ادبیات عرب، به چند زبان زنده دنیا آشنایى کامل دارد. وى در سال ۱۹۸۴ میلادى و پس از چند سال مطالعه و تحقیق و جست و جو مستبصر شده، به مذهب اهل بیت«ع» گروید و هم اکنون به تدریس در محیطهاى دانشگاهى و فعالیت در رسانه‏هاى گروهى و از جمله رادیو و تلویزیون برون مرزى مشغول است. علاقه شدید وى به نویسندگى و سرودن شعر سبب شد کتاب‏هاى خود را با هزینه شخصى به چاپ برساند؛ رمان «انا الحسین بن على» که با نام «مرگ سرخ» به فارسى ترجمه شده است.

  •  چه شد که به مذهب تشیع گرویدید؟

من در سال ۱۳۶۲ شمسى از سوئیس به ایران آمدم. پس از مدتى در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، در بخش مربوط به اقلیت‏هاى مذهبى، مشغول به کار شدم. همکارانم مى‏دانستند که من سُنى شافعى هستم، براى همین چند نفر از اساتید را آوردند تا با من صحبت و حقانیت مذهب اهل بیت«ع» را ثابت کنند؛ اما از آن جا که من در «ألازهر» مصر درس خوانده بودم و تا حدى بر امور تاریخى و مذهبى مسلط بودم، در مباحثه‏ها غالب مى‏شدم و حتى نزدیک بود آن‏ها را سنى کنم.«خنده استاد» براى همین به دانشجویان سفارش مى‏کنم که در محیطهاى دانشگاهى به بحث با پیروان مذاهب دیگر نپردازند؛ زیرا این کار احتیاج به مطالعه فراوان و تسلط کافى بر قضایا و حوادث تاریخى دارد و اگر شخصى بدون مطالعه وارد این میدان شود، ممکن است دچار تردید شود و ضربه روانى سختى بخورد. آن‏ها که از این مسأله ناامید شدند، به دنبال کار خودشان رفتند و من هم به کارهاى خودم رسیدگى مى‏کردم. در محل کار بنده کتابخانه کوچکى وجود داشت که تقریباً تمام کتاب‏هاى عربى آن را مطالعه کرده بودم. روزى بیکار نشسته بودم و مى‏خواستم چیزى را مطالعه کنم. سرى به قفسه کتاب‏ها زدم. چشمم به کتابى به نام «المراجعات» افتاد که تا آن زمان اسمش را نشنیده بودم و از نویسنده و محتواى ارزشمند آن هیچ اطلاعى نداشتم. کتاب را برداشتم و چند ورقى از آن را مطالعه اجمالى کردم. دیدم موضوع آن درباره مسائل مشترک و مورد اختلاف شیعه و سنى است و شامل نامه‏هایى است که بین سید عبدالحسین شرف الدین عاملى و شیخ سلیم البشرى، رئیس الازهر مصر، رد و بدل شده است. کتاب بسیار جذاب و براى من بسیار شیرین و مفید بود.
مقدمه آن را مطالعه کرده بودم که ظهر شد. من کتاب را با خود به منزل بردم. پس از صرف نهار و به جاى آوردن نماز ظهر، به مطالعه کتاب ادامه دادم. هنگام نماز عصر، نماز عصر را به روش مذهب شافعى به جاى آوردم و دوباره با شور و اشتیاق به مطالعه کتاب«المراجعات» ادامه دادم.
طى مطالعه کتاب، گذشت زمان را متوجه نمى‏شدم. ناگهان سرم را از کتاب بلند کردم که دیدم آفتاب غروب کرده و وقت نماز مغرب فرا رسیده است. براى وضو گرفتن برخاستم. غرق در افکار خویش بودم. جملات کتاب به سرعت در ذهن من مرور مى‏شدند. گویى تمام نامه‏هاى مؤدبانه شیخ الأزهر و جواب‏هاى زیبا و حکیمانه سید شرف الدین را حفظ شده بودم… .
تصمیم خویش را گرفتم نماز مغرب و عشا را طبق مذهب اهل بیت«ع» به جاى آوردم. براى اطمینان بیش‏تر کتاب «المراجعات» را چند بار دیگر خواندم و از این که به صورت کاملاً تصادفى با این کتاب و محتواى بسیار ارزشمند آن آشنا شده بودم، خداى را شکر کردم.

  • از کجا و به چه دلایلى به حقانیت تشیع پى بردید؟

دلایل متعددى وجود دارد و فردى که به دنبال حقیقت است، باید کتاب‏هاى اصیل تاریخى از قبیل تاریخ طبرى، الکامل ابن اثیر، شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید و محمد عبدُه و… را که به وسیله بزرگان اهل تسنن نوشته شده است، مطالعه کند. علاوه بر این یک دلیل بسیار ساده وجود دارد و آن این است که در زبان عربى مى‏گویند: «اهل البیت أدرى بما فى البیت؛ اهل خانه به آن چه در خانه است آگاه‏ترند.» چنان که صاحب خانه بهتر مى‏داند وسایل و ظروف خانه در کجا قرار دارد؛ اهل بیت نبوت«ع» هم به مسائل و احکام دین آگاه‏ترند؛ البته علماى دیگر هم مسائلى را مى‏دانند؛ ولى همانند اهل بیت«ع» آگاهى ندارند. دلایل بسیارى دارد که در این مجال کوتاه نمى‏ گنجد.

  • درباره علاقه ‏تان به امام حسین«ع» و انگیزه نوشتن رمان«انا الحسین بن على» بفرمایید.

مردم مصر اشتراکات فرهنگى زیادى با مردم ایران دارند؛ از قبیل این که هر دو داراى پیشینه تاریخى و تمدنى کهن هستند، هر دو عرب زبان نبوده‏اند، هر دو به وسیله اسلام فتح شده‏اند، مبادلات اقتصادى و فرهنگى دیرینه داشته‏اند و… . همچنین مردم مصر علاقه زیادى به امام حسین«ع» و زینب کبرا«س» دارند.
چنان که مى‏دانید در وسط شهر قاهره و در نزدیکى دانشگاه «الازهر» مسجد بزرگ «رأس الحسین» قرار دارد. من در دوره جوانى‏ام که به «الازهر» مى‏رفتم، هر روز دو مرتبه از جلوى این مسجد رد مى ‏شدم و در دلم به حسین بن على«ع» سلام و عرض ادب مى‏کردم. همین علاقه باعث شد که کتابى درباره امام حسین«ع» بنویسم. امیدوارم مورد قبول خداوند متعال قرار گیرد و ذخیره آخرت باشد. ان شاء الله.

منبع: ماهنامه پرسمان

استبصار www.estebsar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube