به گزارش بنیاد بین المللی استبصار مصاحبه ای با خانم شریفه پاسه انجام شده که خدمتتان ارائه می گردد.

شریفه پاسهلطفا خودتان را معرفی کنید.

شریفه پاسه از بندرجاسک هستم.

سنی حنفی بودم و سالیانی است که به مکتب تشیع مشرف شده ام.

همسرم اهل تشیع بود و همیشه با من پیرامون مسائل مذهبی صحبت می کرد و همیشه تاکید می کرد که هیچ اجباری در کار نیست و خودت به حرف هایی که می زنم فکر کن. او قضایایی از حضرت زهرا و امام حسین علیهم السلام و… تعریف می کرد.

*خلاصه ای از زندگیتان را تعریف کنید.

مدتی کلیه درد شدیدی داشتم به گونه ای که برخی اوقات از شدت درد آن بیهوش می شدم. اما حقیقتا توانایی درمان آن را نداشتیم. همسرم همیشه می گفت هر وقت که توانایی مالی داشته باشم، حتما مقدمات درمانت را فراهم می کنم.او می گفت :«میخواهم تورا به نزد دکترهای واقعی ببرم.» او می گفت:«طبیب واقعی ما، معصومین علیهم السلام هستند.»

مدتی گذشت و بیماری من شدت گرفت و به ناچار در یکی از بیمارستان های هرمزگان بستری شدم. یک شخص خیّری پیدا شد و هزینه درمان من و انتقال به تهران را تقبّل کرد.

همسرم گفت:«حال که قرار است به تهران برویم، از تهران تا قم هم مسافتی نیست و اگر موافق هستی به شهر مقدس قم برای زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها مشرف بشویم.»

من هم پذیرفتم و به شهر قم سفر کردیم.

مقابل حرم، در یک مسافرخانه مستقر شدیم و من از آنجا حرم مطهر را تماشا می کردم. ناخود آگاه دیدم که اشک از چشمانم جاری شده است . این در حالی بود که هنوز وارد آن مکان مقدس نشده بودم و از بیرون آنجا را نظاره می کردم.نکته قابل توجه اینجا است که من تا قبل از این مطلقا به هیچ زیارتگاهی نرفته بودم .

با همسرم وارد حرم مطهر شدیم و من آرام آرام به سمت مرقد مطهر قدم بر می داشتم تا اینکه مقابل ضریح ایستادم.

حس غیر قابل توصیفی داشتم، ناگاه دیدم که دستانم به ضریح قفل شده است.

اصلا متوجه گذشت زمان نشدم. احساس می کردم واقعا سبک شده بودم . پس از زیارت نماز خواندم و از حرم خارج شدم.

روز بعد به تهران رفتیم و من در بیمارستان بستری شدم. پزشک ماهر و مهربانی داشتم. او گفته بود که تمام هزینه درمانت را من تقبل می کنم و تو نگران چیزی نباش!

یک شبی در بیمارستان برای من خاطره ساز شد ! شب چهارشنبه ای در اتاق مشغول استراحت بودم که یکی از هم اتاقی هایم شروع به خواندن دعای توسل کرد. من از شنیدن آن صدا واقعا لذت می بردم و حس عجیب و غریبی داشتم.

انصافا هم قشنگ می خواند! پرستاران و کادر پزشکی بخش هم به اتاق ما آمدند تا دعای توسل را گوش کنند.

من  مات و مبهوت فراز های دعای توسل بودم و خیلی برایم زیبا و دلنشین بود.

*به طور کلی چه عاملی باعث شیعه شدن شما شد؟

چند عامل: اول صحبت های همسرم  و دوم زیارت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و البته دعای توسل آن شب هم در من تحول عظیمی ایجاد کرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube