به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، امام علی صدای عدالت انسانی. اثری با نام کامل “الامام علی صوت العداله الانسانیه” دربارهی حضرت امیر علیه السلام، به قلم جرج جرداق (تولد: ۱۹۲۶)، نویسنده و ادیب و روزنامه نگار معاصر مسیحی لبنانی که به سال ۱۹۵۸ با مقدمه ای به قلم میخائیل نعیمه، دربیروت به چاپ رسیده است. وی در شهر «جدیدهی مرجعیون» که «مرج العیون» نیز خوانده میشود، درخانوادهای غسّانی از اصل قحطانی، تولد یافت.
این اثر در پنج مجلد با عناوین زیر تدوین شده است: الامام علی و حقوق الأنسان؛ بین علی و الثّوره الفرنسیه؛ الامام علی صوت العداله الانسانیه؛ علی و سقراط؛ علی و عصره؛ علی و القومیه العربیه. نویسنده در فصلهای نخستین جلد اول به تاریخچهی پیدایش دین اسلام و ستایش از آن پرداخته است. سپس با استناد به سخنان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، به پیوند عمیق میان آن حضرت و امام علی علیه السلام اشاره و نقش او را در تحکیم ارکان دین حنیف اسلام بیان کرده است. مصنّف، پس از این مقدمه، وارد بحث اصلی میشود که نموداری است از عوامل و شرایطی که امام برای استقرار عدالت جهانی پیشنهاد میکند. در این گفتار، عدالت و ظلم ستیزی سرلوحهی همهی رهنمودهای آن حضرت به کارگزارانش معرفی میشود. مطالب جلد دوم ادامهی مبحث جلد اول است. فصل اول آن را در واقع، بخش دوم «الإمام علی و حقوق الانسان» باید شمرد. در این فصل، از اصول و قوانین اجتماعی و سیاسی عادلانهی مورد نظر امام بحث میشود. نویسنده سپس به مقایسهی حکومت فرانسه و آرای امام به عنوان مدافعان حقوق انسان، از سوی دیگر میپردازد.
همچنین به جایگاه روشنفکرانی چون روسو، مونتسکیو ، ولتر و تاگور، در قیاس با مقام و منزلت امام، توجه میکند. در فصل بعدی، انقلاب کبیر فرانسه را به زبانی پر جاذبه شرح میدهد و بعثت پیامبر اسلام را از جهاتی با آن شبیه میخواند. سپس با ذکر انحراف و توطئههای بنی امیّه و بنی عباس بر حقانیت علویّون در طی تاریخ تأکید میکند. آن گاه فصل دیگر کتاب را به تطبیق مواد منشور جهانی حقوق بشر و رهنمودهای امام اختصاص میدهد و برتری دید جهان شمول او را به اثبات میرساند. فصل اول جلد سوم، هرچند عنوان این مجلد علّی و سقراط است. در واقع ادامهی مبحث جلد دوم است و به مواد و بندهای بیانیهی انقلاب کبیر فرانسه دربارهی حقوق بشر و سنجش آن با مبانی و اصولی که امام اعلام فرموده اختصاص دارد. نویسنده آزادی و برابری و عدالت را وجوه مشترک آن دو یافته و عدالت از دید امام را که حاکم بر قانونمندیهای هستی و متکی بر معیارهای اخلاقی است، برتر شمرده است. سپس در فصل بعدی در زمینههایی چون آزادی فکر، عدالت در هستی، مبارزه برای دستیابی به جامعهای نوین با ارزشهای والای انسانی، امام را با سقراط مقایسه میکند. در جلد چهارم مؤلف ابتدا، مختصری از تاریخ عرب و ارزشهای حاکم بر جامعهی عربی را بیان میکند و با روشن ساختن تضاد دیرینهی بنی امیّه و بنی هاشم، به توطئههای بنی امیه برای محو آیین جدید و هم چنین به مظلومیت بنی هاشم اشاره میکند.
سپس به تفصیل به تاریخچهی تقسیم مسلمانان به دو گروه شیعهی آل علی در برابر خاندان اموی و تضادهای بنیادی این دو میپردازد و شیعه را مظهر حقانیت دین اسلام و بنی امیه را مظهر ظلم و ستم و کانون توطئه میخواند. با مقایسهی علمکرد امام و معاویه به تحلیل رفتار امام با دشمنان میپردازد و با ذکر فاجعهی کربلا و مقایسهی امام حسین علیه السلام و یزیدبن معاویه، مرزهای حق و باطل را آشکار میسازد. در جلد پنجم نویسنده، پس از بررسی مفاهیم ملیگرایی و انسانگرایی و نژادپرستی، نتیجه میگیرد که قومیت در بستر طبیعی خود کاملا انسانگراست و انسانگرایی جهان شمول است. اگر انسانیت نباشد، قومیت به معنای واقعی وجود نخواهد داشت و بزرگمردان تاریخ به قوم و ملت خاصی تعلق ندارند. وی فرهنگ و تمدن را نتیجهی تلاش انسان در طی تاریخ میداند و در همین جهت، نژادپرستی را در مقابل ملیگرایی و قومیت همراه با دید وسیع انسانی قرار میدهد. سپس با ادامهی بحث دربارهی تضاد دو خط مشی علوی و سفیانی به ذکر حوادث تاریخی و تحلیل تضاد عرب و موالی میپردازد و آن را سرپوشی برای تضادهای اعتقادی و طبقاتی دو خط مشی مذکور میشمارد و علویان را حامی وفادار مظلومان میخواند.
این اثر به زبانهای فارسی، هندی و انگلیسی ترجمه شده است. ترجمهی فارسی مجلدات پنجگانه به قلم عطامحمد سردارنیا، سیدهادی خسروشاهی، مصطفی زمانی و احمد بهشتی است که در فاصلهی سالهای ۱۳۴۶-۱۳۵۱ منتشر شده است. در ترجمه شمار و محتوای مجلدات با اصل مطابقت کامل ندارد. کتابی مستقل با عنوان “مرانید که نوحه گرند”، که ترجمهی بخشهایی از چهارمین مجلد عربی به قلم جلال الدین فارسی است در ۱۳۴۶ به چاپ رسیده است. کتابی نیز در یک جلد با عنوان “ترجمه و انتقاد از الامام علی علیه السلام ندای عدالت انسانیت” به قلم حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، به دستور آیت الله بهبهانی، در۱۳۷۷ق / ۱۳۳۷ش منتشر شده و در آن ضمن تمجید، برخی از نظرگاههای مؤلف نقد شده است. شخصیتهایی چون آیت الله بروجردی، دکتر علی شریعتی و محمدرضا حکیمی درستایش و بزرگداشت این اثر مطالبی نوشتهاند.
این کتاب به بررسی شخصیت جهانی و عظمت افکار انسانی و چگونگی دیدگاههای امام علیع درباره عدالت اجتماعی و اقتصادی و روش آزادگی در حکومت و رفتار با مردم اختصاص دارد. البته در عصر ما نویسندگان مسیحی شرقی یا مستشرقان غربی بسیاری درباره زندگی و افکار امام علیع به بحث و تحقیق پرداختند، اما اگر بخواهیم منصفانه قضاوت کنیم و درباره کتاب جورج جرداق سخن بگوییم، باید صادقانه بپذیریم که در این زمینه، هیچیک از نویسندگاان مسیحی شرق یا مستشرقان غرب نتوانستند به پای جورج جرداق برسند.
نکتهای که بلندای فکر و تواضع کمنظیر جورج جرداق را نشان میدهد این است که وی با وجود همه کوششی که در تهیه و تالیف کتاب و در مراجعه به مدارک و مآخذ اصیل اسلامی کرده، در یکی از نامههای خود مینویسد که هرگز نتوانسته است بر وظیفه خود در قبال عظمت علی ابنابیطالبع و معرفی آن حضرت به جهانیان، آن طور که باید عمل کند.