به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، حضرت عیسی فردی معنوی بود. شاید اگر در شخصیت او کنکاش می کردند عیناً شبیه به یک مسلمان واقعی بود، یعنی در واقع بین مسیحیت و اسلام در اصل موضوع هیچ تفاوتی وجود ندارد اما مسیحیت دستخوش تغییرات شد. من به این نتیجه رسیده ام که فرهنگ مسیحیت دیگر آنچه که باید باشد و مسیح گفته نیست.

– در ابتدا خلاصه ای از گذشته خود بیان کنید.

– «دیانا تران گوسو» یا همان هاجر حسینی هستم که در خانواده ای مسیحی در ایالت تگزاس به دنیا آمدم. در ایام جوانی به کار تبلیغ دین مسیحیت در کلیسا مشغول بودم که ناگهان با دین اسلام آشنا شدم و پس از مطالعه و تحقیق در سن بیست سالگی اسلام را به عنوان دین خود بر گزیدم. در امریکا فوق لیسانس ارتباطات می خواندم که با اوج گیری انقلاب اسلامی در ایران، امریکا را به قصد اروپا ترک کردم و پس از آن برای ادامه مطالعات درباره اسلام راهی ایران شدم و در شهر قم زندگی خود را آغاز کردم و سپس برای ادامه تحصیلات و تحقیقات راهی تهران شدم.

 – نحوه آشنایی شما با اسلام چگونه بود؟

– من در یک خانواده کاتولیک به دنیا آمدم. خانواده ای که برای اصول دینی اهمیت فراوانی قائل بود. همیشه دغدغه آشنایی با ادیان مختلف را در سر داشتم و به دنبال حقیقت معنویت بودم. در سن هجده سالگی تصمیم گرفتم از امریکا به اروپا سفر کنم تا در اروپا خواسته هایم را دنبال کنم. اما در آن سفر متوجه شدم که تفاوتی بین امریکا و اروپا وجود ندارد و همه غرق در مادیات هستند و آنچه من در پی حقیقت آن بودم یعنی معنویت، رنگی ندارد. زمان حضورم در اروپا مصادف با انقلاب اسلامی در ایران بود. در روزنامه های اروپایی مطالب مختلفی درباره یک انقلاب می خواندم که توسط یک رهبر روحانی در حال وقوع بود. خیلی توجهم را جلب کرد که این اسلام و این رهبر روحانی یعنی امام خمینی چه می گوید. آن زمان تازه با اسلام آشنا شده بودم اما زمینه تحقیقات جدی تر و عمیق تری را پیدا نمی کردم.

– چگونه این آشنایی را به دست آوردید؟

– همان زمان انقلاب ایران باعث شده بود تا پیروان مسیحیان و بخصوص پاپ در گفت وگو با مسلمانان و بخصوص آیت الله خمینی باشند. در اروپا پاپ چند جلسه توجیهی را با چند تن از شیعیان ایرانی ترتیب داد. به لطف خدا من هم در آن جلسات شرکت کردم. در آن جلسات مباحث مختلف دینی مطرح شد و به طور استدلالی به بحث و گفت وگو نشستیم. از پیامبر اسلام و راه او و راه پیامبران گذشته و اصول دینی به شکل مقایسه ای در اسلام و مسیحیت بحث ها را ادامه دادیم و حتی بحث ما به موضوع انقلاب ایران هم رسید. یادم هست آنجا مطرح شد که امام خمینی در ایران یک انقلاب مسلحانه نکرده بلکه این انقلاب از درون آدم ها و مردم شروع شده و ادامه پیدا کرده است. خود این موضوع برای من خیلی جذاب و سؤال برانگیز شد و بعد مطرح شد که او می خواهد قوانین الهی را در جامعه به شکل عمومی پیاده کند.

 – چه چیز آن برای شما جالب بود و شما را راغب به تحقیقات بیشتر می کرد با وجود اینکه خود شما یک مبلغ مسیحی بودید؟

– ما هم در مسیحیت موضوعی با عنوان پادشاهی خدا داریم که معتقد به ظهور حضرت مسیح و حاکمیت قوانین الهی می شود. همین موضوع با جریاناتی که آن روز در فضای جهانی بود و مطرح شدن مسئله امامت مرا خیلی جذب کرد. در مباحث امامت که پیش می رفتیم من با یک نقطه اوج روبرو شدم و آن امام حسین (علیه السلام) بود. دائم موضوعات را با مسیحیت تطبیق می دادم. مثلاً به فداکاری و جانفشانی امام حسین که رسیدم آن را با رنج ها و سختی های مسیح تطبیق دادم. هر چه در موضوع امام حسین پیش می رفتم هیجانم برای دانستن این همه عظمت بیشتر می شد. امام حسین نقطه اصلی لحظات شگفت انگیز وجودم شد و با او متولد شدم. هر چه پیش می رفتم موضوعات جدی تر و جدیدتر گشوده می شدند. اول کاملاً گیر کرده بودم. من قبلاً در کلیسا مبلغ بودم. با نظام های تبلیغ آشنا بودم. با موضوعات اخلاقی و دینی انس داشتم اما در تمام آن موضوعات ابعاد عظمت عاشورا و امام حسین یک فضای متفاوتی را برای من گشود. فکر می کنم عاشورا حجت را برایم تمام کرد و تازه عمیق تر شروع به کنکاش کردم.

 – یعنی عاشورا و امام حسین علت اصلی و نهایی مسلمان شدن شما بود؟ لطفاً بیشتر توضیح دهید؟

– بله همین طور است. من در امریکا مسلمان شدم و بعد سعی کردم به ایران بیایم تا در کشوری که به نام اسلام و امام حسین است، مطالعاتم را ادامه بدهم. من به طور دقیق در تمام مسیحیت تحقیق کرده ام بعد به این رسیدم که عیسی مسیح همان الگویی را از انسانیت می خواهد که مصداقش امام حسین(علیه السلام) است. در اسلام این الگوها خیلی وسیع و ژرف هستند. من در ایران سعی کردم در خیلی از مراسم های مذهبی شرکت کنم و به طور جدی خودم را با مراسم عزاداری امام حسین آشنا کردم. در کنار این مراسم آنچه برای من خیلی مهم بود، شناخت شخصیتی از امام حسین بود که نقش جهانی دارد. حرکت و اراده امام حسین برای احیای حقیقت بود. او همه چیز را فدا کرد تا اصل دین و حقیقت انسانیت بماند. در این موضوع ابعاد فکری و عقلی عجیبی نهفته است.

یعنی شما تمام زندگی ات را برای به دست آوردن حقیقت فدا کنی. ادیان و خصوصاً اسلام و مسیحیت هر دو در مسیر تاریخ به واسطه تعصبات قبیله ای و فرقه ای از مقصد و هدف اصلی خود خارج شده اند. اما در اسلام ائمه اطهار و خصوصاً امام حسین برای جلوگیری از منحرف شدن اسلام، جان خود را دادند تا اسلام را در مسیر حقیقت نگه دارند. اما در مسیحیت چه کسانی پس از حضرت عیسی چنین کاری کرده اند؟

 – یعنی مبانی حضرت مسیح (علیه السلام) به دنبال رسیدن به اسلام است؟

– حضرت عیسی فردی معنوی بود. شاید اگر در شخصیت او کنکاش می کردند عیناً شبیه به یک مسلمان واقعی بود، یعنی در واقع بین مسیحیت و اسلام در اصل موضوع هیچ تفاوتی وجود ندارد اما مسیحیت دستخوش تغییرات شد. من به این نتیجه رسیده ام که فرهنگ مسیحیت دیگر آنچه که باید باشد و مسیح گفته نیست. اما در اسلام لااقل بودند افرادی که فرهنگ اصیل اسلام را تا پای جان حفظ کرده اند؛ به نظر من کربلا مرکز کمال انسانیت است.

 – چه کسانی را سراغ دارید که تا پای جان از فرهنگ اصیل اسلام حراست کرده اند؟

– در اسلام کسانی همچون حضرت زینب(سلام الله علیها) بوده اند که رسالت پیامبرگونه داشته اند. البته در مفاهیم دینی خیلی از مفاهیم دینی در اسلام و مسیحیت مشترک است. هر دو به یک خدای واحد معتقدند. هر دو به آخرالزمان معتقدند. اما آنچه در اسلام وجود دارد این است که یک مسلمان برای ظهور منجی کارهایی انجام می دهد؛ الگوهایی وجود دارد؛ در اسلام راه برای رسیدن به روز موعود نشان داده شده است اما در مسیحیت این چنین نیست. مهم ترین دلیل مسلمان شدن من هم همین بود. الگوها و راه هایی که در اسلام وجود دارد در مسیحیت نیست. مسیحیان معتقدند که مسیح، پسر خدا، آمد و برای بخشوده شدن گناهان آنها کشته شد. موضوعاتی که در مسیحیت حل نشده است اسلام آنها را حل کرده است. انجیل کتابی است که توسط پیروان حضرت عیسی (علیه السلام) نگاشته شده است و تحریف شده است ولی تا به حال کسی نتوانسته ادعا کند که قرآن ذره ای تحریف شده باشد.

– برگردیم به همان نقطه اوج. می خواهم بدانم آیا موضوع عاشورا و امام حسین(علیه السلام) در امریکا بازتاب هایی داشته یا دارد و آیا زمینه های آشنایی برای مردم فراهم است؟

– در سال هایی که من در امریکا زندگی می کردم زمینه آشنایی با اسلام خیلی کم بود. یعنی واقعاً در دنیایی از اطلاعات زندگی می کردم که اطلاعاتی از اسلام وجود نداشت. اما بعد از اوج گرفتن جریان های انقلاب ایران، موضوع اسلام خیلی در اروپا و حتی امریکا مطرح شد. البته باز موضوعات دیگر مثل عاشورا یا امام حسین در این سال های اخیر خیلی جدی تر مطرح شده است. چرا؟ چون با حمله امریکا به عراق مسئله کربلا و نجف در اخبار دائماً مطرح می شده و به تبع آن حساسیت های مسلمانان روی این دو مکان مورد توجه رسانه ها قرار گرفته می شد. لذا خود همین موضوع به نوعی مسئله اهمیت کربلا را در اذهان عمومی جهان طرح کرده و می کند. ضمن اینکه در دهه های اخیر، اسلام در امریکا دینی بوده که به سریع ترین شکل رشد کرده است و در حال حاضر افراد زیادی از مردم امریکا به خود ما مراجعه می کنند تا درباره اسلام مطالعه و تحقیق کنند و اتفاقاً قرآن و مسئله عاشورا با الگویی مثل امام حسین(علیه السلام) برای مردم امریکا و اروپا که ناگهان آشنا می شوند، از جذابیت های فراوانی برخوردار است. این است که واقعاً در اسلام ائمه اطهار کشش عمیق وعجیبی دارند.

– خب سؤالی هم از دخترتان بپرسیم، حجاب در زندگی شما چه نقشی دارد و چه توصیه ای به دختران ایرانی دارید؟

– من در آمریکا معلم بودم. زمانی یک پسربچه سعی داشت حجاب مرا بردارد، آن زمان بود که نسبت به چرایی حجابم حساس شدم و بسیار روی آن فکر کردم و هزار برابر مصمم تر شدم بر مسیری که انتخاب کردم. حجاب یک قسمت از طرح کاملی است که اسلام برای بهتر زندگی کردن انسان معرفی کرده است. وقتی می بینم حجاب می تواند مرا از چه فاجعه هایی نجات دهد اعتماد به نفس خاصی پیدا می کنم و حس خوبی بدست می آورم که مرا قوی و استوار می کند. من فکر می کنم ما وقتی می توانیم قدر داشته های خود را بدانیم که مدتی از بهره مندی از آنها بی نصیب شده باشیم.

– شما به عنوان یک خانم مسلمان که مایه ی افتخار دین اسلام در کل جهان هستید چه توصیه ای برای ما ایرانی ها دارید؟

– نمی شود به فرآیندها به صورت سیاه و سفید نگاه کرد. شناختی که من در طول این سی سال آشنایی از ایرانیان به دست آورده ام تصور بدی نیست. من در ایرانی ها زیباترین مفاهیم را می یابم، هرچند شاید ظاهر آنها در عرف ذهنی بعضی از ما مسلمانان مناسب نباشد ولی در باطن آنها بهترین مفاهیم به صورت صریح و زیبا شکل یافته است. فقط کافی است یک نفر بتواند تک تک این افراد را در کنار هم همدل کند تا آنها بتوانند به قدرت واقعی خود برسند.

– نگاه شما به قرآن چگونه است؟

– من زیاد قرآن می خوانم ولی به جرأت می توانم بگویم هر بار که یک آیه از قرآن را تکرار می کنم در هر بار تکرار آن نکات جدید و بدیع و شگفت انگیز و حتی باور نکردنی در آن می یابم. قرآن واقعاً یک معجزه است که وصف شدنی نیست. قرآن تمام شدنی نیست و بی انتها معنا می شود از آن یافت.

– مهمترین تفاوتی که بین دین اسلام و ادیان دیگر احساس می کنید چیست؟

– تجربه خودم را می گویم که من این دین را بسیارکامل یافتم، چرا که همه چیز را با هم و به طور هماهنگ دارد در صورتی که ادیان دیگر به صورت بخش بخش و جدا جدا جواب های مختصر و ناهماهنگی به ما می دهند.

– شما قبلا یک مبلغ مسیحی بودید و حتی در جلسه پاپ ژان پل دوم حضور داشتید، الآن در ایران به نسبت گذشته کلیساهای خانگی بسیاری فعال شده اند، توصیه شما به جوانان راجع به این کلیساها چیست؟

– من همیشه به جوانان ایرانی که به مسیحیت گرایش پیدا می کنند پیشنهاد می کنم حتما با مطالعه پیش بروند، به آنها نمی گویم نروید بلکه می گویم تاریخ مسیحیت و مبانی آن را مطالعه کنید و یک قیاسی بین داشته های حداقلی ذهنی خود از انسان و اسلام با مسیحیت داشته باشید و مطمئناً اینگونه خواهند فهمید کدام دین کامل تر و لذت بخش تر است. به بزرگ ترها نیز توصیه می کنم راه را نبندید بلکه مبنا به جوانان بدهید و بدانید که جوانان از روی ظاهر جذاب علاقمند به این دین شده اند و مطمئناً اگر باطن اسلام را بفهمند این جذابیت بر جذابیت مسیحیت غلبه خواهد کرد.

صاحب نیوز
استبصار www.estebsar.ir
تلگرام t.me/estebsar_ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube