به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، آقای ینارده از جاکارتا شهری در شمال اندونزی و همسرشان فتریا از کالیمانتان اندونزی هستند که که به مذهب اهل بیت علیهم السلام مشرف شده اند
لطفا خودتان را معرفی کنید.
آقا : من ینارده هستم از جاکارتا شهری در شمال اندونزی با آب و هوای همیشه بهاری
خانم : من فتریا از کالیمانتان اندونزی هستم .
شغل شما در اندونزی چه بود ؟
آقای یونارده : من در دانشگاه نفت , مهندس عمران خواندم و بیشتر با سنگ سر و کار داشتم .
چگونه با تشیع آشنا شدید؟
اوائل ازدواجمان در قهوه خانه در شهر پونتیاناک نشسته بودم و با دوستم صحبت می کرد . ایشان به من گفت اسلامی که شما می دانید غلط است . من به خودم گفتم اگر من اسلام غلطی دارم پس چگونه همسرم با من ازدواج کرده ! چندین سوال برایم پیش آمد و قرار شد فردای آن روز برویم پیش یک عالم دینی شهر و همه سوال هایم را بپرسم . از ساعت ۱ ظهر تا ۸ شب طول کشید . تمام جواب هایی که دادند همراه با آدرس بود , من نیز , همه نشانی ها را یادداشت کردم تا بعد تحقیق کنم .
چه سوالهایی می پرسیدید؟
آقای یونارده: مثلا من در مورد امام حسین (ع) پرسیدم چون از بچگی گفته بودند امام حسین (ع) به خاطر مریضی از دنیا رفته است . اما ایشان گفت نه این طور نیست به این نشانی برو و تحقیق کن و من هم همین گونه کردم و به حقیقت رسیدم و جواب همه سوال هایم را دریافت کردم .
چرا به ایران آمدید ؟
آقای یونارده : من قبلا اهل طریقت بودم , کتابی خواندم درباره سیده معصومه (س) آن زمان با خودم گفتم إن شا الله روزی پیش ایشان خواهم رفت .حضرت معصومه(س) نیز من را دعوت کرده که در قم زندگی کنم.
حرم که می روید چه چیزی می خواهید ؟
آقای یونارده : یا الله . حضرت معصومه (ص) ! نمی دانم و نمی توانم چیزی بگوییم فقط می خواهم اسلام ناب , اهل البیت (ع) و پیامبر (ص) را بشناسم و در دنیا و آخرت خوب زندگی کنم.
آیا بعد از شیعه شدن نام خود را تغییر داده اید ؟
آقای یونارده : بله نام خودم را رضا گذاشتم.
زندگی در ایران خوب هست ؟
آقا رضا : بله خوب , اما خیلی سخت است چون درآمدم در ایران با در آمدی که در اندونزی داشتم خیلی فرق میکند . البته همیشه به برکت حضرت معصومه (س) و پیامبر (ص) و ائمه (ع) کمکم می کنند.
ایا این همه سختی ارزش را دارد ؟
آقا رضا : حتما . هدف من تحقیق و یادگیری تاریخ اسلام و زندگی پیامبر (ص)معصومین(ع) و اصحاب ایشان است به همین خاطر سختی , زیاد به چشمم نمی آید.
بین مردم ایران و اندونزی چه شباهتی است ؟
خانم فتریا : در صمیمیّت و تعارف شبیه به یکدیگراند.
از شخصیت های اسلامی چه کسی را دوست دارید ؟
آقا رضا : امام علی (ع)خیلی دوست دارم . زندگی ایشان را مطالعه کردم , بخصوص اخلاق ایشان در خانواده را خیلی دوست دارم مثل تربیت فرزند و کمک به خانواده . چون خانواده خیلی مهم است و پایه یک جامعه است .
خانم فتریا : من پیامبر(ص) را خیلی دوست دارم . و با مطالعه زندگی ایشان می خواهم ارتباط قلبی با حضرت داشته باشم .
قصد بر گشت به اندونزی را دارید یا نه ؟
آقا رضا : إن شاء الله چهار الی پنج سال دیگه بر می گریدم و هر آنچه در اینجا آموختیم در آنجا پیاده می کنیم . ما قصد دارم مدرسه درست کنیم و یتیمان را به آنجا بیاوریم تا بتوانند تحصیل کنند .و بچه هایی که پتانسیل دارند را به دانشگاه بفرستم . البته مطمئن هستم خدا پولش را می رساند . این به خاطر مطالعه زندگی حضرت علی(ع) است .
از خانوداه خود بگویید .
آقای یونارده : ما پنج نفر هستیم دو برادر یک خواهر , پدر و مادر
خانم فتریا : ما هفت نفر هستیم
بعد از شیعه شدن , رفتار خانواده شما چگونه بود ؟
خانم فتریا : بعضی ها خوب و صمیمی بودند چون کاری به اسلام ناب نداشتند . اما بعضی ها نیز دوست ندارند.
چگونه با هم آشنا شدید ؟
آقا یونارده : در آن زمان به خانه عموی همسر رفته بودم که ایشان را دیدم .آنجا از عمویشان پرسیدم که این خانم کیست ؟ او هم گفت برادرزاده ام هست که در ایران درس می خواند. آن موقع مذهب برایم مهم نبود به همین خاطر از عمو پرسیدم : آیا می توانید برای من هماهنگی کنید ؟ ایشان هم قبول کردند . البته بعد , خانم به ایران برگشت اما من با پدرشان صحبت کردم و ایشان را خاستگاری کردم .
چگونه با هم آشنا شدید ؟
خانم فتریا : ما تلفنی عقد کردیم در آن زمان من ایران بودم و ایشان چند سال بعد به اینجا آمدند .
چند سال است که ازدواج کردید ؟
آقای یونارده :حدود ۷ سال
مهریه شما چقدر است؟
خانم فتریا : مهریه ما مثل ایرانی ها نیست
آقای یونارده : وسائل نماز , کتاب و کمی پول یا طلا که من ۱۰۰ هزار تومن پول دادم + ۱۰ گرم طلا
از فرزندانتان بگویید .
خانم فتریا : پسرم اسمش محمد حسین است و یک سال و چهار ماه عمر دارد .
آقای یونارده : دوست داریم که خدا ۲ یا ۳ فرزند دیگر هم به ما بدهد.
اسلام ناب به زندگی زناشویی شما چه کمکی می کند ؟
آقای یونارده : ما اخلاق اهل البیت در خانواده را می خوانیم وتلاش می کنیم که در زندگی هم پیاده کنیم . مثلا خود من در خانه به همسرم کمک می کنم . ظرف می شویم , آشپزی هم می کنم .
خانم فتریا : من هم در درس خواندن به همسرم کمک می کنم.
