به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، بنده عطاء ا… قادری در ۱۹ مرداد ماه سال ۱۳۷۲ موفق شدم به اسلام و تشیع مشرف شوم. در اواخر دوران بهائی بودنم، با بسیاری از مسلمانان مؤمن و متدین همنشین شدم و بسیاری از متون اسلامی را مطالعه کردم و به‌تدریج، نسبت به گذشته و اعتقادات خود دچار تردید شدم اما تشکیلات بهائیت، عنکبوت‌وار سیطره و چمبره خود را روی تک تک افراد بهائی قرار داده‌است و من هم از این مسئله، مصون نبودم.

اگرچه خود من به عنوان نماینده تام‌الاختیار جامعه بهائیت شمال غرب کشور در جلسات مرکز حضور داشتم اما حتی این مقام‌ ومنصب نیز نتوانست مانع از حقیقت‌بینی من شود و نتوانستم این اباطیل را تحمل کنم و نهایتاً واقعیت را بیان کردم.

من در طول سال‌های اسارت خود در این فرقه به این حقیقت رسیدم که تعصب و فعال بودن بهائیان، ناشی از ایمان به واقعیت‌های جامعه بهائی نیست بلکه به این خاطر است که آنها یک زندگی تشکیلاتی را تجربه کرده‌اند و تصوری از زندگی آزادانه و بدون نظارت تشکیلات ندارند به‌طوری‌که فکر می‌کنند بدون تشکیلات، زندگی‌شان دچار هرج و مرج خواهدشد.

بر این اساس، سال‌های اولیه خروج از فرقه، بسیار مشکل بود چون وقتم در اختیار تشکیلات نبود و نمی‌دانستم  اوقات خود را چطور بگذرانم چراکه تشکیلات برای تک تک افراد بهائی، کلاس‌های خاص تبلیغی گذاشته و به هر صورت ممکن هیچ فرد بهائی را بیکار نمی‌گذارد. حداقل کار این است که فرد به خاطره‌گویی و بیان سرگذشت بهائیان متقدم(کسانی که سال‌های سال است به بهائیت ایمان آورده‌اند) می‌پردازد. آنها در جهت تثبیت مبانی اعتقادی بهائیت در جوانان، پیرمردها و پیرزن‌های بهائی را می‌آورند تا خاطره‌گویی ‌کنند و از فشارهای جسمی و روحی -که به زعم خود- متحمل شده‌اند، برای جوان سخن بگویند. تشکیلات با این حربه‌ها افراد را از کودکی تحت القائات خود قرار می‌دهد و روح حقیقت‌جویی را در آنها می‌کُشد.

من در گذشته معلم آموزش و پرورش بودم که با ترفندهای خاصی که تشکیلات به کار برد، شغل خود را از دست دادم. پس از خروج از بهائیت، چهار سال طول کشید تا دوباره به شغل خود در آموزش و پرورش بازگردم. یکی از مهم‌ترین نگرانی‌های بهائیانی که در دل تمایل دارند به دامان اسلام بازگردند اما جسارت بروز آن را ندارند،‌ این است که پس از خروج، تنها شوند و نتوانند زندگی خویش را اداره کنند. این نگرانی، طبیعی است چراکه تا پیش از خروج، تشکیلات بهائیت تمام ابعاد زندگی‌ آنها را تحت نظر داشته و شغل و درآمد و ازدواج آنها را تعیین کرده‌است. از این مهم‌تر، لزوم حمایت‌های عاطفی و اعتقادی از آنهاست؛ بهائیانی که از چهارسالگی تحت تعلیماتی ویژه و خاص قرار گرفته‌اند، پس از آنکه دچار انقلاب ماهیتی شده و دین اسلام را به عنوان یک باور واقعی پذیرا می‌شوند، باید با اقدامات مناسب مورد حمایت معنوی و دینی قرار بگیرند تا در باورهای اسلامی و اعتقادی خویش دچار تزلزل نشوند، به‌خصوص اینکه تشکیلات برای بازگردان آنها از هیچ اقدامی ‌دریغ نمی‌کند.

به نظر می‌رسد ایجاد تشکل یا سازمانی مردم‌نهاد به عنوان متولی واقعی مستبصران بتواند در این راستا مؤثر واقع شود. فراموش نکنیم که مستبصران همچون نهالی هستند که از جایگاه خاص خود برداشته شده و نیاز به حمایت همه‌جانبه دارند تا این در جایگاه ویژه بتوانند خود را نگه دارند و  در برابر علف‌های هرز اطراف مقاوم باشند.

منبع: تبیین

استبصار www.estebsar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube