به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار

توضیح سؤال:

با سلام آیا سند روایتی که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به عمر و ابوبکر گفتند من در قنوت هر نمازم شما دو نفر را نفرین میکنم ؟ صحیح است ممنون از پاسختان .

پاسخ اجمالی

طبق روایت صحیح بخاری و صحیح مسلم حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) نزد ابوبکر رفت و فدک را که ابوبکر از ایشان گرفته بود، مطالبه نمود؛ اما ابو بکر از پس دادن فدک به ایشان خودداری کرد. خودداری ابوبکر از باز پس دادن حق حضرت زهرا سلام الله علیها سبب آزار و ناراحتی آن حضرت شد، از این رو بر ابوبکر غضب کرده و با او قهر کردند.

بخاری و مسلم به همین اندازه روایت نموده اند؛ اما در منابعی همچون «انساب الاشراف» بلاذری و «السقیفه» جوهری نقل شده است که حضرت صدیقه طاهره صلوات الله و سلامه علیها به صراحت فرمود: والله لأدعون الله علیک ؛ به خدا سوگند من تو را نفرین می‌کنم.

حضرت زهرا (سلام الله علیها) بعد از این سخن، گریه کنان بیرون رفت و در نهایت هنگامی که از دنیا رفت وصیت نمود که امیرالمؤمنین علیه السلام ، ابو بکر و عمر را در تجهیز بدنش با خبر نسازد و در مراسم تجهیز راه ندهد.

اما طبق روایت ابن قتیبه دینوری، اعلام نفرین از سوی صدیقه طاهره (سلام الله علیها) در ماجرای عیادت ابو بکر و عمر صورت گرفت که آن دو با واسطه قرار دادن امیرمؤمنان (علیه السلام) به نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها) آمدند؛ اما حضرت روی خود را از آن دو برگردانید. پس از این که ابو بکر سخن گفت حضرت زهرا با اقرار گرفتن از وی که روایت «رضا فاطمه من رضای وسخط فاطمه من سخطی فمن أحب فاطمه ابنتی فقد أحبنی ومن أرضى فاطمه فقد أرضانی ومن أسخط فاطمه فقد أسخطنی» را از رسول خدا صلی الله علیه و‌آله شنیده، به آنها فرمود: خدا و فرشتگانش را شاهد می‌گیرم که شما مرا به خشم آورده اید و من نزد رسول خدا صلی الله علیه وآ‌له از شما شکایت می‌کنم و پس از آن اعلام فرمود:والله لأدعون الله علیک فی کل صلاهأصلیها؛ به خدا سوگند من تو را در هر نمازی که بجا می‌آورم نفرین می‌کنم.

پاسخ تفصیلی

متن روایات که مضمون آن در سؤال مطرح شده، با سندهای مختلف در کتب اهل سنت نقل شده است:

روایت اول؛ به نقل ابن قتیبه (م۲۷۶هـ) از عبد الله بن عبد الرحمن انصاری

ابن قتیبه در کتاب «الامامه والسیاسه» ماجرای سقیفه را تحت عنوان مستقل «ذکر السقیفه وما جرى فیها من القول» آورده و پس آن روایت طولانی را با این سند نقل کرده است:

وحدثنا قال وحدثنا ابن عفیر عن أبی عون عن عبد الله بن عبد الرحمن الأنصاری رضی الله عنه أن النبی علیه الصلاه والسلام لما قبض اجتمعت الأنصار رضی الله عنهم إلى سعد بن عباده…

از ابتدای روایت تا به این جا، قضیه اختلاف انصار و گرد آمدنشان در اطراف سعد بن عباده، بیعت برخی مهاجرین با ابو بکر، بیعت نکردن امیرمؤمنان و بنی هاشم ، داستان هجوم بر خانه وحی و هتک حرمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و احضار اجباری امیرمؤمنان علیه السلام را مفصل نقل کرده تا به اینجا می‌رسد که عمر به ابوبکر گفت:

انطلق بنا إلى فاطمه فأنا قد أغضبناها فانطلقا جمیعا فاستأذنا على فاطمه فلم تأذن لهما فأتیا علیا فکلماه فأدخلهما علیها فلما قعد عندها حولت وجهها إلى الحائط فسلما علیها فلم ترد علیهما السلام فتکلم أبو بکر فقال یا حبیبه رسول الله والله إن قرابه رسول الله أحب إلی من قرابتی وإنک لأحب إلى من عائشه ابنتی ولوددت یوم مات أبوک أنی مت ولا أبقى بعده أفترانی أعرفک وأعرف فضلک وشرفک وأمنعک حقک ومیراثک من رسول الله إلا أنی سمعت أباک رسول الله یقول (لا نورث ما ترکنا فهو صدقه) فقالت أرأیتکما إن حدثتکما حدیثا عن رسول الله تعرفانه وتفعلان به قالا نعم.

با هم نزد فاطمه برویم ؛ زیرا ما او را به خشم آوردیم. آن دو نزد  حضرت فاطمه سلام الله علیها آمدند و اجازه ورود خواستند؛ اما حضرت اجازه ورود ندادند. آن دو نزد حضرت علی علیه السلام آمدند و در این باره سخن گفتند، حضرت علی آن دو را نزد حضرت فاطمه سلام الله علیها آورد، هنگامی که نزد حضرت نشستند، حضرت فاطمه سلام الله علیها روی خود را به سوی دیوار برگردانید. آن دو به حضرت سلام کردند، آن حضرت جواب شان را نداد. ابوبکر شروع به سخن کرد و گفت: ای حبیبه رسول خدا ! به خدا سوگند قرابت رسول خدا نزد من محبوب تر از قرابت خودم می‌باشد و شما نزد من از عایشه دخترم محبوبتر هستی، دوست داشتم روزی که پدرت از دنیا رفت، مرده بودم و باقی نمی‌ماندم. آیا گمان می‌کنی که من شما را می‌شناسم و برتری و شرافت تو را می‌دانم؛ اما اگر تو را از حقت و از ارثیه رسول خدا منع کردم من روایتی از پدرت رسول خدا صلی الله علیه وآ‌له شنیدم که فرمود: ما چیزی به ارث نمی‌گذاریم آنچه گذاشته ایم صدقه است.

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: آیا هردوی شما عقیده دارید که اگر روایتی از رسول خدا برای تان نقل کنم آن را می‌شناسید و انجام می‌دهید؟ هر دو گفتند: بله.

فقالت نشدتکما الله ألم تسمعا رسول الله یقول (رضا فاطمه من رضای وسخط فاطمه من سخطی فمن أحب فاطمه ابنتی فقد أحبنی ومن أرضى فاطمه فقد أرضانی ومن أسخط فاطمه فقد أسخطنی) قالا نعم سمعناه من رسول الله قالت فإنی أشهد الله وملائکته أنکما أسخطتمانی وما أرضیتمانی ولئن لقیت النبی لأشکونکما إلیه فقال أبو بکر أنا عائذ بالله تعالى من سخطه وسخطک یا فاطمه ثم انتحب أبو بکر یبکی حتى کادت نفسه أن تزهق وهی تقول والله لأدعون الله علیک فی کل صلاه أصلیها ثم خرج باکیا فاجتمع إلیه الناس فقال لهم یبیت کل رجل منکم معانقا حلیلته مسرورا بأهله وترکتمونی وما أنا فیه لا حاجه لی فی بیعتکم أقیلونی بیعتی.

حضرت فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا نشنیده اید که رسول خدا فرمود: خشنودی فاطمه خشنودی من و خشم فاطمه خشم من است، پس هر که فاطمه دخترم را دوست داشته باشد مرا دوست دارد و هرکه او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و هر که فاطمه را خشمگین نماید مرا خشمگین ساخته است.

هردو گفتند: این روایت را از آن حضرت شنیده ایم. فرمود: من خداوند و فرشتگان او را شاهد می‌گیرم که شما دو نفر مرا به خشم آوردید و خشنود نساخته اید، هرگاه با رسول خدا ملاقات کنم از شما دو نفر شکایت می‌کنم. ابو بکر گفت: ای فاطمه ! من از خشم رسول خدا صلی الله علیه وآله و خشم تو به خدا پناه می‌برم، آنگاه شروع کرد به گریه کردن و نزدیک بود جان از بدنش بیرون رود.

فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: به خدا سوگند در هر نمازی که بجا می‌آورم تو را نفرین خواهیم کرد. سپس ابو بکر در حال گریه بیرون رفت. مردم دور او جمع شدند به مردم می‌گفت: امشب هرکدام نزد همسرتان بروید و راحت بخوابید و شاد باشید و مرا رها کنید من دیگر احتیاجی به بیعت شما ندارم، بیعت مرا کنار بگذارید.

الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبه (متوفاى۲۷۶هـ)، الإمامه والسیاسه، ج ۱، ص ۸ – ۱۷ ، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۷م.

روایت دوم به نقل بلاذری (م۲۷۹هـ) موسی بن عقبه

بلاذری یکی از علمای پر‌آوازه اهل سنت نیز روایتی را که حضرت زهرا (سلام الله علیها) به نفرین ابو بکر تصریح نموده، با سند دیگر نقل کرده است:

الْمَدَائِنِیُّ ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ خَالِدٍ مَوْلَى خُزَاعَهَ ، عَنْ مُوسَى بْنِ عُقْبَهَ ، قَالَ : دَخَلَتْ فَاطِمَهُ عَلَى أَبِی بَکْرٍ حِینَ بُویِعَ . فَقَالَتْ : إِنَّ أُمَّ أَیْمَنَ وَرَبَاحًا یَشْهَدَانِ لِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَعْطَانِی فَدَکَ . فَقَالَ : وَاللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ أَبِیکِ ، لَوَدِدْتُ أَنَّ الْقِیَامَهَ قَامَتْ یَوْمَ مَاتَ ، وَلَأَنْ تَفْتَقِرَ عَائِشَهُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ أَنْ تَفْتَقِرِی ، أَفَتَرَیْنِی أُعْطِی الأَسْوَدَ وَالأَحْمَرَ حُقُوقَهُمْ وَأَظْلِمُکِ وَأَنْتِ ابْنَهُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ، إِنَّ هَذَا الْمَالَ إِنَّمَا کَانَ لِلْمُسْلِمِینَ ، فَحَمَّلَ مِنْهُ أَبُوکِ الرَّاجِلَ وَیُنْفِقُهُ فِی السَّبِیلِ ، فَأَنَا إِلَیْهِ بِمَا وَلِیَهُ أَبُوکِ ، قَالَتْ : وَاللَّهِ لا أُکَلِّمُکَ قَالَ : وَاللَّهِ لا أَهْجُرُکِ . قَالَتْ : وَاللَّهِ لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ عَلَیْکَ . قَالَ : لأَدْعُوَنَّ اللَّهَ لَکِ.

موسی بن عقبه می‌گوید: حضرت فاطمه [سلام الله علیها] هنگام بیعت بر ابو بکر وارد شد و به او فرمود: ام ایمن و رباح برای من شهادت می‌دهند که رسول خدا صلی الله علیه وآله فدک را به من بخشیده است. ابوبکر گفت: به خدا سوگند خداوند جز پدرت محبوب تر در نزد من کسی را نیافریده است، دوست داشتم که روز رحلت او قیامت بر پا می‌شد. اگر عایشه محتاج و فقیر شود، نزد من محبوب تر از این است که تو فقیر شوی.

آیا شما عقیده دارید که من به مردمان سیاه و سرخ پوست عطا می‌کنم اما در حق شما ظلم می‌کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله هستی. این مال، برای مسلمین است پدرت از آن به سواران در راه خدا انفاق می‌کرد. (یعنی رسول خدا از این مال برای مردان جنگی در حال جنگ انفاق می‌کرد) من نیز همان کاری انجام می‌دهم که پدرت انجام می داد. فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمی‌گویم. ابو بکر گفت: به خدا سوگند با تو قهر نمی‌کنم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین می‌کنم. ابو بکر گفت: من برای شما دعا می کنم.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفاى۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۳، ص ۳۱۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.

روایت سوم: به نقل جوهری (م۳۲۳هـ) هشام بن محمد عن ابیه

جوهری از علمای قرن چهارم نیز نقل کرده است که حضرت زهرا سلام الله علیها نزد ابو بکر آمد؛ اما او از استرداد فدک خود داری کرد. در این هنگام حضرت زهرا سلام الله علیها ناراحت شد و فرمود: والله لأدعون الله علیک.

وروى هشام بن محمد ، عن أبیه قال : قالت فاطمه ، لأبی بکر : إن أم أیمن تشهد لی أن رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) ، أعطانی فدک ، فقال لها : یا ابنه رسول الله ، والله ما خلق الله خلقا أحب إلی من رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) أبیک ، ولوددت أن السماء وقعت على الأرض یوم مات أبوک ، والله لأن تفتقر عائشه أحب إلی من أن تفتقری ، أترانی أعطی الأحمر والأبیض حقه وأظلمک حقک ، وأنت بنت رسول الله (صلى الله علیه وآله وسلم)، إن هذا المال لم یکن للنبی (صلى الله علیه وآله وسلم) ، وإنما کان مالا من أموال المسلمین یحمل النبی به الرجال ، وینفقه فی سبیل الله ، فلما توفی رسول الله ( صلى الله علیه وآله وسلم ) ولیته کما کان یلیه ، قالت : والله لا کلمتک أبدا ، قال : والله لا هجرتک أبدا ، قالت : والله لأدعون الله علیک ، قال : والله لأدعون الله لک ، فلما حضرتها الوفاه أوصت ألا یصلی علیها ، فدفنت لیلا ، وصلى علیها عباس بن عبد المطلب ، وکان بین وفاتها ووفاه أبیها اثنتان وسبعون لیله .

فاطمه به ابو بکر گفت: ام ایمن برای من شهادت می‌دهد که رسول خدا صلی الله علیه وآ‌له فدک را به من بخشیده است. ابو بکر گفت: ای دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله به خدا سوگند، به نظر من خداوند هیچ مخلوقی را محبوب تر از رسول خدا نیافریده است، دوست داشتم که روز وفات پدرت آسمان به زمین فرود می‌آمد. به خدا سوگند، اگر عایشه فقیر شود نزد من محبوبتر از این است که شما فقیر باشید. به خدا سوگند آیا شما عقیده دارید که من به با طلای سرخ و نقره سفید حق او را عطا می‌کنم اما در حق شما ظلم می‌کنم؟ در حالی که شما دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله هستید. این اموال (فدک) از آن رسول خدا صلی الله علیه وآ‌له نبود بلکه جزئی از اموال مسلمین است که مردم برای او می آوردند و رسول خدا آن را در راه خدا انفاق می‌کرد. هنگامی که وفات یافت من متولی ‌آن شدم همانگونه که ایشان متولی آن بود.

فاطمه فرمود: به خدا سوگند هرگز با تو سخن نمی‌گویم. ابو بکر گفت: هرگز با شما قهر نمی‌شوم. فاطمه فرمود: به خدا سوگند تو را نفرین می‌کنم. ابو بکر گفت: به خدا سوگند برای تو دعا می کنم. هنگامی‌که زمان وفاتش فرار رسید وصیت نمود که ابو بکر بر او نماز نخواند؛ پس شبانه دفن شد و عباس بن عبد المطلب بر او نماز خواند. میان وفات رسول خدا و وفات فاطمه ۷۲ شب فاصله بود.

الجوهری، أبی بکر أحمد بن عبد العزیز (متوفای۳۲۳هـ)، السقیفه وفدک، ص ۱۰۴، تحقیق: تقدیم وجمع وتحقیق: الدکتور الشیخ محمد هادی الأمینی، ناشر : شرکه الکتبی للطباعه والنشر – بیروت – لبنان، الطبعه الأولى ۱۴۰۱ ه‍ – ۱۹۸۰م / الطبعه الثانیه ۱۴۱۳ ه‍ . ۱۹۹۳م

نتیجه:

تا اینجا طبق این سه روایت چند مطلب ثابت می‌شود:

اولا: ابو بکر و عمر پس از غصب فدک، اقرار کرده اند که حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به خشم آوردند و از خود رنجانیدند؛ از این رو نزد آن حضرت برای عذرخواهی آمدند: انطلق بنا إلى فاطمه فأنا قد أغضبناها…

ثانیا: حضرت زهرا سلام الله علیها نیز از آ‌نان راضی نگردید و آنها را نبخشید، چرا که در جریان دیدار و ملاقات، حضرت روی خود را از آنها به سوی دیوار بر گردانید: حولت وجهها إلى الحائط؛ و خشم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بر آن دو تا حدی بود که فرمود: در هر نمازی که بجا می‌آورم شما را نفرین می‌کنم: والله لأدعون الله علیک فی کل صلاه أصلیها،

ثالثا: طبق این روایات، اعلام نفرین از سوی آن حضرت دو مرتبه صورت گرفته است. طبق روایت ابن قتیبه پس از غصب فدک ، آن دو به منزل امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه رفتند و حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها این جمله را فرمودند (والله لأدعون الله علیک) و طبق روایات بلاذری و جوهری ،‌وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها فدک را از آنان مطالبه نمودند و آنها از بازپس دادن حق ایشان امتناع کردند ، حضرت فاطمه سلام الله علیها این مطلب را بیان فرمودند.

رابعا: طبق روایت جوهری ، حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها وصیت نمودند شبانه دفن شوند تا مبادا ابو بکر در تشییع جنازه ایشان حاضر شود و بر پیکر مبارک آن حضرت نماز بخواند.  فلما حضرتها الوفاه أوصت ألا یصلی علیها ، فدفنت لیلا.

نکته پایانی: اثبات اعتبار این روایات

نظر به دو قاعده رجالی اهل سنت و وهابیت این روایات معتبر است و می‌توانند  در مقام استدلال حجت باشند.

۱. روایات فوق در حد استفاضه است

نفرین حضرت زهرا (سلام الله علیها) در سه روایت و با سندهای متعدد نقل شد، و از نظر علمای اهل سنت روایتی که با سه سند نقل شود مستفیض است و روایت مستفیض نیز حجت است.

سبکی در کتاب «رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب»، اقوال علمای اهل سنت را در تعریف روایت «مستفیض» آورده است:

والمستفیض … فی ‘ الغنیه ‘ : تزید على الاثنین والثلاثه والأربع . وعباره صاحب ‘ التنبیه ‘ : وأقل ما تثبت به الاستفاضه اثنان . والمختار عندنا : أن المستفیض ما یعده الناس شائعا ، وقد صدر عن أصل ، لیخرج ما شاع – لا عن أصل – وربما حصلت الاستفاضه باثنین .

خبر مستفیض … در کتاب «الغنیه» آمده است: خبر مستفیض آن است که بیش از دو طریق داشته باشد (یعنی طریقش دو یا سه یا چهار تا باشد). صاحب تنبیه گفته: حد اقل اثبات استفاضه دو طریق است.

قول مختار ما این است که مردم آن را خبر شایع بدانند و منشأ آ‌ن اصل باشد (این قید آن شایعی را خارج می‌کند از طریق اصل نباشد) و چه بسا استفاضه با دو طریق هم ثابت شود.

السبکی، تاج الدین أبی النصر عبد الوهاب بن علی بن عبد الکافی (متوفای۶۴۶هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج ۲، ص ۳۰۸، تحقیق: علی محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، دار النشر: عالم الکتب – لبنان / بیروت – ۱۹۹۹م – ۱۴۱۹هـ الطبعه: الأولى

جزائری دمشقی می‌نویسد:

وأقل ما ثبت به الاستفاضه اثنان.

حد اقل اثبات استفاضه  با دو طریق است.

الجزائری الدمشقی، طاهر بن صالح بن أحمد (متوفاى: ۱۳۳۸هـ)، توجیه النظر إلی أصول الأثر، ج۱، ص۱۱۲، تحقیق: عبد الفتاح ابوغده، ناشر: مکتبه المطبوعات الإسلامیه – حلب، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۶هـ ـ ۱۹۹۵م

شوکانی نیز می‌نویسد:

والقسم الثانی المستفیض وهو ما رواه ثلاثه فصاعدا وقیل ما زاد على الثلاثه وقال أبو اسحاق الشیرازی اقل ما تثبت به الاستفاضه اثنان.

قسم دوم : روایت مستفیض آن است که سه تن و بیشتر آن را روایت کرده باشند. قول ضعیفی گفته مستفیض آن است که بیشتر از سه طریق داشته باشد. ابو اسحاق شیرازی گفته است: حد اقل اثبات استفاصه دو طریق است.

الشوکانی، محمد بن علی بن محمد (متوفاى ۱۲۵۵هـ)، إرشاد الفحول إلی تحقیق علم الأصول، ج۱، ص۹۴، تحقیق: محمد سعید البدری ابومصعب، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۲هـ ـ ۱۹۹۲م

حسن عطار می‌نویسد:

وقد یسمى أی المستفیض مشهورا وأقله من حیث عدد راویه أی أقل عدد روى المستفیض اثنان وقیل ثلاثه الأول مأخوذ من قول الشیخ فی التنبیه وأقل ما یثبت به الاستفاضه اثنان.

گاهی مستفیض را مشهور می‌گویند، حد اقل روایان خبر مستفیض دوتا است. برخی گفته سه تا. قول نخست بر گرفته از قول شیخ در کتاب «التنبیه» است و حداقل اثبات استفاضه دو تا است.

حسن العطار (متوفای۱۲۵۰ هـ)، حاشیه العطار على جمع الجوامع ، ج ۲، ص ۱۵۷، دار النشر : دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت، الطبعه : الأولى ۱۴۲۰هـ – ۱۹۹۹م

تا اینجا ثابت شد که حد اقل طریق یک خبر مستفیض، دو طریق است. و روایت مورد بحث ما از سه طریق وارد شده است.

اکنون سخنان علمای اهل سنت را مرور می‌کنیم که گفته اند، خبر مستفیض از نوع خبر مشهور است. حسن العطار می‌نویسد:

وقد یسمى أی المستفیض مشهورا …

گاهی مستفیض را مشهور می‌گویند. …

حسن العطار (متوفای۱۲۵۰ هـ)، حاشیه العطار على جمع الجوامع ، ج ۲، ص ۱۵۷، دار النشر : دار الکتب العلمیه – لبنان/ بیروت، الطبعه : الأولى ۱۴۲۰هـ – ۱۹۹۹م

محمد جمال الدین قاسمی نیز گفته است:

التاسع ، المستفیض : هو المشهور ، على رأی جماعه من أئمه الفقهاء.

قسم نهم: خبر مستفیض بنا به نظر گروهی از قفهاء، همان خبر مشهور است.

القاسمی، محمد جمال الدین (متوفاى۱۳۳۲هـ)، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ج ۱، ص۱۲۴، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولى، ۱۳۹۹هـ – ۱۹۷۹م.

ابن قدامه در باره حجیت خبر مستفیض می‌نویسد:

لأن الاستفاضه أقوى من خبر الثقه.

استفاضه قوی تر از خبر ثقه است.

الکافی فی فقه ابن حنبل، ج ۳، ص۲۹۹ ، عبد الله بن قدامه المقدسی أبو محمد الوفاه: ۶۲۰ ، دار النشر : المکتب الاسلامی – بیروت

۲. تعدد طرق باعث تقویت روایات است

ابن تیمیه معتقد است اگر یک روایت، طرق متعددی داشته باشد، همدیگر را تقویت می‌کنند و آن روایت مورد قبول است و گاه علم به صدور آن حاصل می‌شود ، هرچند روایان آن فاسق و فاجر هم باشند:

فإن تعدد الطرق وکثرتها یقوى بعضها بعضا حتى قد یحصل العلم بها ولو کان الناقلون فجارا فساقا فکیف إذا کانوا علماء عدولا.

همانا تعدد طریق ها و کثرت آن، برخی آنها برخی دیگر را تقویت می‌کنند حتی گاه علم به صدور آن حاصل می‌شود هر چند ناقلان آ‌ن فاجر و فاسق باشند، چه رسد به این که ناقلان روایت علمای عادل باشند.

ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفاى ۷۲۸ هـ)، کتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیه، ج ۱۸، ص۲۶، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مکتبه ابن تیمیه، الطبعه: الثانیه.

نتیجه کلی:

اولا: طبق این روایات، حضرت زهرا (سلام الله علیها) از ابو بکر خشمگین بوده و تا آخر عمر از آنها راضی نشد و اولین و آخرین کلام ایشان خطاب به ابو بکر این بود که من در هر نمازی که می‌خوانم تو را نفرین می‌کنید.

ثانیا: این روایات با توجه به قواعدی که اهل سنت و وهابیت دارند، معتبر است:

۱. طبق تعریف بسیاری از علمای اهل سنت، روایتی که سه طریق و حتی دو طریق نقل داشته باشد، مستفیض است و روایت مستفیض را مساوی با مشهور می‌دانند و روایت مشهور نیز برای آنها حجت است و حتی برخی گفته اند که روایت مستفیض قوی تر از خبر ثقه است.

۲. به صراحت سخن ابن تیمیه ، روایتی که طرق متعدد داشته باشد، همدیگر را تقویت می‌کنند و علم به صدور روایت حاصل می‌شود.

در نتیجه روایت مورد بحث، چون سه طریق دارد، مستفیض است و قویتر از خبر ثقه می‌باشد. و نیز این طرق، همدیگر را تقویت می‌کند.

استبصار www.estebsar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube