اعوذ بالله من الشیطان رجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

به گزارش بنیاد بین المللی استبصار مصاحبه ای با آقای عبدالغفور حلیمی انجام شده که خدمتتان ارائه می گردد.

معرفی

عبدالغفور حلیمی هستم، تحصیلاتم؛ کارشناس حسابداری، کارمند دانشگاه علوم پزشکی گنبد، ساکن استان گلستان ـ شهرستان گنبد کاووس.

در یک خانواده مذهبی به دنیا آمدم، پدرم از علمای برجسته منطقه و صاحب مسجد و حوزه. برادرم هم سال ۶۵ در جنگ تحمیلی به فیض شهادت نایل شدند.

 عبدالغفور حلیمی - مستبصر استان گلستان

جرقه اولیه استبصار

خدا را شکر می‌کنم بواسطه اینکه خداوند توفیق داد به حقانیت اهل بیت(علیهم السلام)، به مسیر و مکتب ایشان ایمان داشته باشیم.

 جریان استبصار من مربوط میشود به سال ۱۳۶۵ هجری شمسی، جرقه‌ی استبصار من  از این زمان زده شد.

 سال ۶۵ أخوی من در  منطقه عملیاتی شهید شد. جنازه ایشان بدون سر برگشت. آن موقع من یک دانش آموز ده ساله بودم، با دیدن جنازه برادرم و بخاطر وابستگی شدیدی که به اخوی داشتم، خیلی درگیر شدم[درگیری روحی پیدا کردم]. مادرم خدا بیامرز من را به مشهد برد و چند روزی  دخیل بست[به ضریح امام رضا علیه السلام]. یک بنده خدایی هم همانجا دخترش را آورده بود که به قول معروف از امام رضا(ع) طلب حاجت بکند.

ایشان به من گفت: «خُب چرا بی تابی میکنی؟»

گفتم:« والله برادر من اینطوری عراقیها کشتنش و شهید شده.»

گفت:«نگران نباش برادر تو جاش خوبه، ما جامون بده، برادر تو پیش امام حسین(علیه السلام) هست و شهید شده.»

 من باتوجه به اینکه در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بودم ولی نسبت به امام حسین(علیه السلام) شناخت آنچنانی نداشتم. ولی خُب به قول معروف این جریان باعث شد که نسبت به امام حسین(علیه السلام) و عاشورا بیشتر کنکاش کنم و مسئله کربلا را بیشتر بررسی کنم. و گاهاً به هیئتهای مذهبی که اطراف ما بودند، میرفتم و  فقط مراسم عزاداری اینها را نگاه میکردم و یک احساس آرامشی به من دست میداد.

ایجاد سوال های اعتقادی

این قضیه گذشت تا اینکه من سال ۱۳۷۵ دیپلمم را گرفته و وارد دانشگاه شدم. علی رغم اینکه رشته تحصیلی من حسابداری بود و هیچ اشتراکی با مباحث عقیدتی نداشت چندتا سوال برایم وجود داشت. این شبهات را در اولویت اول از پدرم پرسیدم. ایشون در حد بضاعت خودشون جواب دادند. و چون من قانع نشدم، ایشان من را ارجاع دادند به علماء منطقه. من هم به محضر علمای دیگه میرفتم و هرچه جلوتر میرفتم دامنه شبهات گسترده‌تر می‌شد و جوابهایی که از آنها می‌گرفتم برای من قانع کننده نبود.

شبهه اول

اولین شبهه من در مورد شأن نزول سوره کوثر بود. من وقتی از علما و پدرم پرسیدم که شأن نزول کوثر چیست و این سوره به چه چیزی اشاره دارد؟ علما گفتند:« رسول الله سختی‌های زیادی کشیدند و خدا وعده چشمه کوثر را در بهشت داد.» این من را قانع نکرد چون کوثر لقب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و یک اشاره‌ای به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت، که این مطلب را به من نگفتند و من هم برداشت خودم را به آنها گفتم؛ و اینکه این سوره حضرت زهرا سلام الله علیها را تشبیه می‌کند به یک چشمه و این چشمه باید یک جوششی داشته باشد تا ماهیت آن اثبات شود و جوش این چشمه همان اهل بیت(علیه السلام) هستند. اینجا بود که یک اصطحکاکی بین من و علماء بوجود آمد و منجر به یک سری تنش‌ها و برخوردهایی شد.

شبهه دوم

شبهه دوم در مورد حدیث ثقلین بود. به این صورت که با توجه به وجود این حدیث در کتب اهل سنت با این تعبیر:«إنّی تارکٌ فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتی» چرا رسول الله صلی الله علیه وآله والسلم، کتاب خدا را یک طزف و عترت را یک طرف گذاشتند؟ و عترت در زبان عرب یعنی هم‌خون و کسی که از صلب رسول الله صلی الله علیه و آله و السلم باشد. و این اشاره می‌کند به همان شأن نزول سوره کوثر.

شبهه سوم

این شبهه در ارتباط با جریان غدیر بود، چون این واقعه در کتب روایی اهل سنت نقل شده است؛ اینکه حجه الوداع اتفاق افتاد و خطبه غدیر خوانده شده است. ولی [پاسخ اهل سنت این است که]این خطبه اشاره به امامت ندارد. باز هم من قانع نشدم، چون چرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله) باید مردم را که جلو رفته‌اند برگرداند و صبر کند عقب افتاده‌ها هم برسند، فقط برای اینکه بگوید علی(علیه السلام) دوست من است، و این کار بیهوده‌ای است. ایشان که داماد و دوست و فامیل پیامبر(صلی الله علیه و آله) بودند [و نیازی به این اطلاع مجدد نبود].

[از طرفی هم] برخی از علمای اهل سنت[ کلمه «علیّ» در عبارت «من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه»] را «عَلَی»[به معنای حرفیه و نه به معنای اسم شخص] می‌خواندند، یعنی معنای جمله اینطور می‌شود:«هر کس من مولای او هستم، بر او مولا است» و جمله استفهامی می‌شود و این امر هم از پیامبر(صلی الله علیه و آله) عبث است [که مردم را برای این مطلب نگهدارد]. بلکه از نظر من «علیّ» اسم است و تاکید است و [به عبارت دیگر] رسول الله هم اسم را تایید کرده و هم تاکید کرده است به پیروی از ایشان.

شبهه چهارم

شبهه بعدی من در رابطه با مهدویت بود. در کتب اشعار مختوم گلی فراغی که از مشاهیر ترکمن صحرا و اهل سنت و در تصوف و عرفان هم به درجات عالی رسیده است، اشعار زیادی در رابطه با اهل بیت و مهدویت دارد. این شبهه که پیش آمد علما [در جواب] گفتند که؛  امام زمان هنوز به دنیا نیامده است. [در مقابل] گفتم اگر امام زمان به دنیا نیامده است پدر ایشان کیست؟! امام حسن عسکری(علیه السلام)، پدر امام حسن عسکری(علیه السلام) کیست؟! و همینطور ائمه(علیهم السلام) را آمدم تا رسیدم به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و حضرت علی(علیه السلام) و باز هم رسیدم شأن نزول سوره کوثر. و اینکه اگر ایشان هنوز به دنیا نیامده باتوجه به اینکه مادر ایشان فوت کرده‌اند، امام زمان قرار است از چه کسی به دنیا بیایید؟! آیا مریم مقدس دیگری قرار است بیایید؟! اینکه محال است. پس قطعا ایشان به دنیا آمده است و طبق اشعار مختوم گلی فراغی در بین ما هستند و انشاءالله روز یبه همراه [حضرت] عیسی مسیح(علیه السلام) می‌آیند.

معرفی مختوم گلی فراغی

مختوم گلی فراغی یکی از شاعران برجسته‌ ترکمن صحراست که در مباحث عرفانی و تصوف به درجات بالایی رسیدند، اشعار و ترکیبندهای ایشان مضامین اجتماعی و عقیدتی خوبی رابیان کرده است و از این طریق هم میشود استفاده کرد و به حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) رسید. ایشان از اهل سنت بودند.

دلیل استبصار

مهمترین دلیل استبصار من امام حسین(علیه السلام) و کربلا بود. من از کربلا و امام حسین(علیه السلام) رسیدم به شأن نزول سوره کوثر.[چون] اگر در سال ۱۳۶۵ آن بنده خدا آنطور نمی‌گفت و من کنجکاو نمی‌شدم نسبت به امام حسین(علیه السلام) و جایگاه ایشان، نمی‌توانستم به سوره کوثر و حدیث ثقلین و خطبه غدیر و مهدویت برسم.

دشواری‌های مسیر

به قول معروف هر چیز با ارزشی، باسختی بدست می‌اید و هر چیزی که با سختی بدست بیایید قطعا با ارزش است. من بعد از آن مباحثاتی که با علمای اهل سنت داشتم متاسفانه بدلیل تعصباتی که در منطقه ما رایج بود اولین کاری که کردند، گفتند حاج اقا پسرت کفر میگوید. بعدی گفت حاج آقا پسرت کتابهای غیر مرتبط خوانده است و از دین خارج شده است. بعضی‌ها گفتند کتاب زیاد خوانده دیوانه شده است. این مطلب پیش رفت تا من یک مدتی از خانواده و فامیل و اطرافیان و پدر و مادر طرد شدم و در انزوا فرورفتم و این انزوا شرایط سختی برایم پیش آورد و خدا را شکر کردم که در آن انزوا امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) و اهل بیت(علیهم السلام) دستم را گرفتند.

[نهایتاً] اکثرا قبول کردند و [از طرفی هم] بواسطه وصیت پدرم که خادمی و تولیت مسجد خودش را به من داد این باعث شد که تنشها آرام‌تر بشود.

و الحمدلله الان که چند سالی هست، منطقه میدانند که من در مکتب تشیع هستم، هیچ وقت به اعتقادات آنها بی احترامی نکرده‌ام، چراکه ما باید وحدت را حفظ کنیم و حقانیت اهل بیت(علیهم السلام) را در قالب وحدت بگوییم. انشاءالله امام زمان(عج الله تعالی فرج الشریف) توفیق بدهد و همه پیش برویم به سمت تشکیل امت واحده آخرالزمانی.

توصیه به اهل سنت

توصیه من به برادران و خواهران اهل سنت این است که؛ بیشتر تفکر و تعقل کنند و به مفهوم و معنی آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و شأن نزول سوره کوثر و مباحث مهدویت بیشتر کنکاش و توجه داشته باشند. اهل سنت هرچند قایل به ظهور هستند ااما در نحوه ظهور اختلافاتی هست که انشاءالله با بصیرت پیش بریم بسمت امت آخرالزمانی.

اهل سنت حبّ اهل بیت(علیهم السلام) را دارند ولی اختلاف در قبول ولایت دارند. حبّ اهل بیت(علیهم السلام) خوب است ولی حبّی که منجر به پیروی شود أکمل است. و امیدوارم اهل سنت دچار بدعتهای نوظهوری مثل وهابیت و سلفیگری نشوند و حبّشان را به پیروی تبدیل کنند که در این صورت ولایت را قبول می‌کنند و در نتیجه ولایت امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) را قبول کرده و ما جامعه اسلامی مهدوی درست کرده ایم.

کتاب تاثیرگذار

کتابی که بیشترین تاثیر را بر من گذاشت، کتاب «آنگاه که هدایت شدم» آقای تیجانی بود و مباحثاتی که روی کتاب«شبهای پیشاور» انجام شد.

زیارت معصومین(علیهم السلام)

برای زیارت امام رضا(علیه السلام) که ده سالگی مشرف شدم، و از آن موقع سعی میکنیم که هر سال برای زیارت برویم. کربلا و نجف هم که دوبار توفیق زیارت داشته‌ام.

خاطره

من در دورانی که در انزوا بودم و [به] دنبال مباحث تحقیقی بودم، یک انگشتری گرفته بودم که روی آن«یا علی»[نام حضرت علی(علیه السلام)] آن نوشته شده بود. من هر موقع در تنگنا قرار میگرفتم و گاهاً آشنایان، من رو تمسخر میکردند، میرفتم در خلوت خودم، و انگشتر را میبوسیدم و میگفتم: «یا علی خودت کمکم کن.»

بار اولی که من به زیارت کربلا مشرف شدم، اول رفتم زیارت نجف و زیارت مولا علی، نمازی که آنجا خواندم تا الان[مثل آن]همچین نمازی نخوانده‌ام؛ غیر قابل وصف بود. [بعد نماز] با هزار سختی خودم رو به ضریح رساندم، [و رو به ضریح] گفتم:« یا علی! یک عمر انگشتری که اسمت روش حک شده بود را بوسیدم، الان اومدم و دارم خودت رو میبوسم»

آرزوی قلبی شما

بهترین آرزوی من اینکه در رکاب امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) توفیق خدمت داشته باشم و برای حقانیت مکتب اهل بیت(علیهم السلام) توفیق شهادت پیدا کنم.

بهترین روش تبلیغ مکتب اهل بیت(ع)

بهترین راهکاری که برای تبلیغ اهل بیت(علیهم السلام) میتونم بگم که، شیعه و پیرو واقعی باید جاذبه داشته باشد، یعنی به آن مرحله از انسانیت رسیده باشد که در اهل بیت(علیهم السلام) محو شده باشد و زندگیش را  عجین کنه با اهل بیت(علیهم السلام)، نه با زبان و شعار بلکه با تمام وجودش، هم زبان هم عقل هم دل و هم عمل.

عقیده به مهدویت

اگر قایل به این باشیم که الان امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف) نیستند[وجود ندارند]، یعنی انسانیتمان و دینمان کامل نیست. امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) باید در لحظه لحظه زندگیمان جاری و ساری باشند، و همه لحظاتمان را در محضر امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) بدونیم. اولین کاری که باید بکنیم اینکه باید از خطا و گناه بدور باشیم، زیرا منتظر واقعی خودشو غرق گناه و معصیت نمیکند. کسی که منتظر یک چیز خوبی است، اول باید خودش را  بسازه تا آن خوبیها بیایند و بعدش محیط پیرامونش را بسازد.

نکته پایانی

نکته پایانی اینکه خدا به همه‌مان توفیق بدهد که در مسیر اهل بیت(علیهم السلام) باشیم و در رکاب امام زمانمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) باشیم و در مسیر ساختن جامعه مهدوی پیش برویم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube