متن همایش بیدارگران ۴
- همایش بیدارگران ۱، با هدف تجلیل از شخصیت جناب آقای سهیل اسعد (یا همان ادگاردو آرژانتینی) برگزار شد.
- بیدار گران ۲ با هدف تجلیل از دکتر تیجانی بود.
- بیدارگران ۳ به مرحوم آیت الله سلطان الواعظین شیرازی پرداخت.
امروز بیدارگران ۴،
سخنان استاد یوسفی غروی
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بیدارگران اقلیم قبله، مرحوم آیت الله آقا سید مجتبی موسوی لاری، ابن مرحوم سید علی اصغر موسوی لاری (رضوان الله تعالی علیه) تبلیغشان در خارج از بلاد (علی الخصوص) به حدی رسید که در همان سفرهایی که ما را بیرون میفرستادند که شاید صدایی از اسلام و تشیع به کسانی که طالب بیدارگری بودند برسد کار به جایی رسید که اولاً خودم شهادت بدهم که جایی نرفتم که آثار ایشان را ندیده باشم. آثار ایشان به زبانهای مختلف بود چون الحمد لله ایشان برکاتشان متسری بود به وسیله دیگران مخصوصاً بعد از پیروزی انقلاب، طلاب متعددی از کشورهای متعدد با زبانهای متعدد به قم سرازیر شدند (إنه لیعرض العلمُ الی قُم) صدق کرد و مصداق عملی یافت و ایشان حداکثر استفاده را از وجود جوانهایی که از کشورهای دیگر و با زبانهای دیگر و مخصوصاً از عربی به زبانهای دیگر، چون خیلی از این عربها به کشورهای دیگر رفته بودند و زبانهای دیگر را احاطه کرده بودند وسیله و واسطهای میشدند که از پل عربی به زبانهای دیگر منتقل بکنند. کتابهای ایشان به ترجمههای بسیاری سرایت کرده بود و به جاهای متعدد و لذاست که کار به جایی رسیده بود که گاهی در بعضی از جاها که انسان میرفت پیشاپیش میدید که آثار ایشان، رسیده است به طوری که میتوانم بگویم که جایی نرفتم که اثری از آثار ایشان را به زبان های مختلف ندیده باشم. بالأخره کار به جایی رسید که برخی از مبلغین خاجوی اثناعشریها که کشورهای متعددی را زیر پا میگذارند و تبلیغشان را میرسانند آمده بود به قم و درخواست داشت که همراه ایشان به محضر آیت الله گلپایگانی برویم و آنجا میپرسید که نوبت مرجعیت آیت الله موسوی لاری چه زمانی خواهد رسید؟ تصور میکرد که هر شخصی آثار و برکات تبلیغی هرچه بیشتر داشته باشد در ردیف صراط مرجعیت خواهد بود و نوبتی خواهد داشت و سؤالش از این موضوع به طور جدی بود.
من بعد از سال پنجاه به قم آمدم و از آثار ایشان از نزدیک مطلع شدم و محرمی برای تبلیغ به خوزستان رفتم و آنجا میزبانمان دو نفر از اولادشان در دانشگاه شیراز بودند و مکتب اسلام را شرکت کرده بودند و شمارههایی از مکتب اسلام را آورده بودند و روی طاقچه گذاشته بودند و قبل از اینکه من به این سفر بروم شیخ محمد محمود الفحام (شیخ ازهر وقت) به ایران آمده بود و صحبت تبلیغات اسلامی و تشیعی شده بود و گله اینکه آثار تشیع در بلاد ما ظهوری ندارد را داشتند و خوب است که آنچه به نام اسلام، برای اسلام و به قلم روز و برای جوانان مینویسید یک انعکاسی در آنجا داشته باشد. یک مجله عربی باشد که به کشورهای عربی اسلامی مثل مصر به جامعه ازهر ما برسد و به خصوص از من خواسته شده بود که بعضی از قلمهای شناخته شده اسلامی برای نسل جوان را منتقل کنم و من از نجف اشرف با قلم آیت الله مرحوم شهید، سید مرتضی مطهری (ره) آشنا شده بودم و تصادفاً آن شماره آن وقت مجله مکتب اسلام، زهد و آزادگی بود؛ یعنی شماره مقالات مسلسل ایشان درباره نهج البلاغه را منتشر میکرد و به عنوان «زهد و آزادگی» رسیده بود و این را من به عربی منتقل کردم و آنان نیز در مجله الهادی که به عنوان بخش عربی مکتب اسلام در آن وقت منتشر میشد منتشر کرده بودند و این به سمع آیت الله آقا سید مجتبی موسوی لاری رسیده بود و ایشان کتاب بررسی مشکلات اخلاقی و روانی و سپس، رسالت اخلاق در تکامل انسان را چاپ کرده بودند و از برادر محترممان جناب آقای تسخیری طلبیده بودند که ترجمه آن مقاله شهید مطهری را به من نشان دهید و دیدند که خوب است و پسندیدند و بالأخره به معرفی حقیر فقیر سراپا تقصیر منتهی شد و در دنده آثار و برکات ایشان افتادیم و ترجمه آثار ترجمه ایشان به عربی. این بود قصه آشنایی من با قلم مبارک مرحوم آقای موسوی لاری (ره).
از اخلاق ایشان هرچه بگوییم کم گفتهایم؛ چون ایشان مصداقی از مصادیق اخلاق اجداد کرام و جد بزرگوارشان پیامبر اکرم بودند. البته من تصورات خودم را دارم عرض میکنم. خیال نمیکنم که کسی در این موضوع، اِنْ قُلتی داشته باشد. خب؛ ما هم به مناسبت کاری که با ایشان داشتیم مکرراً خدمت ایشان میرسیدیم و لذا است که یادهای برخوردهای نبوی-اسلامی ایشان را به یاد داریم و فراموش نمیکنیم و به قول معروف، طبق آنچه در سنت پیامبر اکرم رسیده است (در آخر صحبتمان برای اینکه از صحبت بعدی، تخلفی نکرده باشیم) در یک کلمه عرض میکنم: اقول قَولی هذا و استغفر الله لی و لَکُم و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
سخنان جناب آقای روستا آزاد[۱]
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
قال الله فی کتابه الکریم:
و البلد الطیب یخرج نباته بإذن ربِّه و الذی خَبُثَ لا یَخْرُجُ اِلا نَکِداً.
برگزاری چنین جلساتی که به همت دوستان ما خصوصاً جناب آقای مزاری (که معمولاً مدیر پشت پرده است و هماینک دیده نمیشوند) و همکارانشان که زحمت میکشند و چهارمین جلسه است و دارند برگزار میکنند؛ که جلسه قبلی در همین مکان که مربوط به سلطان الواعظین بود و با حضور و مشارکت طلاب و اساتید برگزار شد و واقعاً همت و پیگیری میکنند. من تشکر میکنم و امیدوارم که همواره موفق و مؤید باشند. هم سپاس و تشکری است از آن عزیزی که به نام و یاد وی جلسهای برگزار میگردد و از باب تقدیر و تشکر از زحمات ارزشمند امثال آیت الله موسوی لاری است و در کنار آن باعث امیدآفرینی و امیدبخشی برای طلاب جوان مخصوصاً در این برهه و زمانهای که موجهای یأس آفرین به شدت همه ما را (مخصوصاً جوانها را) را امید کند و موجهای ناامیدی به سوی آنان هجوم ببرد، برگزاری چنین جلساتی در واقع موجب تثبیت قلب میشود.
آن آیه شریفه میفرماید که برخی میگفتند که «لولا اُنْزِلَ عَلَیْهِ القُرآن جُمْلَهً واحِدَه» یعنی چرا قرآن در یکجا بر پیامبر نازل نمیشود؟ در پاسخ آنان گفته شده است «کذلکَ لِنُثَبِّتَ بِه فُؤادَک» یعنی ما قرآن را مرحله به مرحله نازل میکنیم که قلب پیامبر اکرم تثبیت شود و فؤاد مبارک پیامبر، تثبیت شود و این تثبیت قلب را ما نیز بدان نیازمندیم و برگزاری چنین جلساتی باعث امیدآفرینی و در واقع امیدبخشی است که مکرر مورد تأکید حضرت آقا است که میفرماید آنچه دشمن نمیخواهد امیدآفرینی است و نقطهای که دشمن نشانه گرفته است همین امید مردم و امید به آینده و امید به اثر بخشی فعالیتها است و یکی از افرادی که میتواند امیدآفرین باشد به خاطر فعالیتهای گستردهاش، مرحوم آیت الله موسوی لاری است. دو سه نکته را مختصر عرض کرده و رفع زحمت کنم.
به ذهنم میرسد سه ویژگی در وجود آیت الله موسوی لاری تجلی و تبلور بیشتری داشت. البته توفیق تشرف به خدمت ایشان را بیش از یک مرتبه نداشتم و به نظرم سال ۸۴ یا ۸۵ بود که با جمعی از دوستان در بخش پاسخگویی دفتر خدمتشان رسیدیم و در آن جلسه ایشان اصرار داشتند که صوتشان ضبط نشود. یکی از دوستان و همکاران ما علیرغم نهی ایشان، صوت ایشان را ضبط کرد. من گفتم که ایشان نهی کرد؛ گفت که واجب نیست که ما گوش دهیم و بعداً به درد میخورد. به هرحال، ویژگی اول، اخلاص و فروتنی کمنظیر ایشان بود که هرکسی که ایشان را یک بار میدید به این خصلت پی میبرد و شاید یکی از مصادیق روشن آن حدیث است که مضمونش اینچنین است: «مَنْ نُجالِس؟ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ الله رُؤْیَتُه» رؤیت ایشان واقعاً انسان را به یاد خداوند میانداخت.
یک وقتی فرمودند؛ که یک کسی یکی از کتب مرا ترجمه کرده بود و دنبال این بوده که تصویری از مؤلف را پشت کتاب بزند و در اینترنت سرچ کرده بوده است و عکس موسوی لاری را پیدا کرده بود و کتاب را منتشر کرده بود. به نظرم در همان ایام برخی از نمایندگان با ایشان مشکلی داشتند و عدم رأی اعتماد و بحثهای اینچنینی. برخی به ایشان مراجعه میکنند و میگویند که الآن فرصتی است که شما شکوه و شکایتی به آقای موسوی لاری مطرح کنید که به درد ما میخورد. آن آقا میخواست کتاب را چاپ کند. آن تایلندی یا کشور سواحلی میخواستند این را بخوانند. حالا چه فرقی میکند که عکس من باشد یا عکس دیگری. در حالیکه برای امثال ما شاید خیلی مهم باشد که اگر کتابی مال من هست حتماً تصویر و اسم من باشد. خب؛ اینها حاصل نمیشود مگر با اخلاص و توکل بر خدا و استعانت از حضرت حق که حتماً آقازادگان ایشان از این دست خاطرات از ابوی محترمشان دارند.
نکته بعدی، پشتکار و همت ایشان بود که در یک سفر استعلاجی بروند و در آنجا مدتی بمانند و تمدن غرب را ببینند و با تکیه بر سنت اسلامی و شیعی، با استدلال، آن را نقد کنند. کتاب را آماده کنند و پیگیری کنند و مترجمان خوبی پیدا کنند، اینها از هرکسی ساخته نیست؛ حتماً ایشان مذاکرات متعددی با شخصیتی مثل حامد الگار کردند که مترجم کتابش شود و یا حتی جلد اول که مربوط به امامت را در همان جلسه فرمودند که ایشان سنی بود و حاضر نبود آن را ترجمه کرد و به هرحال وقتی آن را میبینند طی مکاتبهای که با ایشان میکنند هم اعلام تشیع میکنند و هم حاضر به ترجمه کتاب میشوند. یادم میآید که میگفت این نامهای که به من داده بود و محرمانه بود در یک زمانی دفتر آقا از من به صورت امانت گرفتند که خدمت آقا نشان دهند و بعداً هم دیگر به من برنگرداندند. خب؛ پیگیری اینکه بهترین مترجم به زبان آلمانی، روسی و انگلیسی توسط حامد الگار، نفس این عمل خیلی پشتکار بزرگی میخواهد که الحمد لله ایشان این را داشتند و این همه مکاتبه را پاسخ دادند و دستهبندی کردند و مکاتبات هر کشوری را در زونکنی قرار دادند. این یک کار عظیمی است. چه بسا اگر به ما سپرده شود چندین سازمان و نهاد و مؤسسه را تأسیس کنیم که عدهای این نامهها را بگیرند و دستهبندی، ترجمه و تلخیص کنند و دوباره اینها را سرجایش قرار دهند و … در حالیکه ایشان بدون تکیه بر بودجههای دولتی و عمومی، این کار را انجام میدادند و در همان جلسه یادم هست که ایشان میفرمودند مقام معظم رهبری یک وقتی به من فرمودند که اگر نیاز مالی است ما خدمتتان هستیم. من هم خدمت ایشان عرض کردم به برکت اجداد شما ما فعلاً به شما نیاز نداریم و اجداد شما دارند ما را تأمین میکنند.
محور سوم، توفیق الهی است که در روایت آمده است که «المؤمن یَحْتاجُ اِلی ثَلاثٍ: توفیقٌ مِنَ اللهِ» که هم در خانوادهای پاک و پاکیزه بودند همانطور که آیه را عرض کردم «و البلد الطَیِّب یَخْرُجُ نَباتُهُ بِإذْنِ رَبِّه» خانوادهای که پاک است و دارای پدری پاک و جدی پاک دارد و اجدادی بزرگوار است؛ و این نیتهای خالصی است که توانسته در واقع این تراوشها را داشته باشد که آثارش و نبات و محصولاتش در سراسر دنیا پخش شود که مبلغینی در دورترین نقاط افریقایی و به دورترین شهرها و روستاها بروند و سپس بنگرند که آثار و برکات جناب آقای موسوی لاری موجود میباشد. یکی از دوستان، تعبیری داشتند که: به نام، لاری بود و به صفت، جهانی.
این نهایت خوش ذوقی است که نام مؤسسه خود را گذاشته بود: مؤسسه نشر اسلام در جهان. اینها توفیقات الهی است که به ایشان داده شده است.
من روزی خدمت ایشان عرض کردم که شما زبان خارجی بلد هستید؟ با همان تواضعی که داشتند فرمودند که من زبان مادری را هم به زحمت صحبت میکنم؛ چه برسد به زبان خارجی که حتماً مسلط بود. ایشان یک مدتی خارج بودند و ارتباط داشتند و آمریکا رفته بودند و آلمان و به سایر نقاط دنیا سفر کرده بودند. به هرحال این تواضع، فروتنی، اخلاص و پشتکار، بسیار مثال زدنی است و در ادامه کار ایشان، خداوند متعال، برکاتش را بر ایشان نازل کرده و به نظرم یکی از مصادیق روشن بلد طیب، وجود شریف مرحوم آیت الله موسوی لاری است که هم برای ما الگو باشد و هم انشاءالله بتوانیم از برکات ایشان همگی بهرهمند گردیم.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به چهارمین همایش تجلیل از گسترشدهندگان مذهب تشیع یا بیداگران.
یادمان مرحوم حجت الاسلام و المسلمین سید مجتبی موسوی لاری (ره):
بسم الله الرحمن الرحیم و الصلاه و السلام علی نبینا محمد وآله الطاهرین
قبل از هرچیز از برگزار کنندگان این همایش، تشکر میکنم. همایشی که به تجلیل از گسترشدهندگان مذهب حقه تشیع میپردازد. «قال الرضا (ع): رَحِمَ اللهُ عَبْداً اَحیا امرَنا؛ فَقُلْتُ لَهُ: کیف یُحْیی امْرَکُم؟ قال: یَتَعَلَّمُ عُلومَنا وَ یُعَلِّمها الناس؛ فإنَّ الناسَ لَوْ عَلِموا مَحاسِنَ کَلامِنا لَاتَّبَعُونا.»
براساس روایتی از امام رضا (ع) آن حضرت برای کسانی که امر اهل بیت را زنده نگه دارند درخواست رحمت الهی کرده و پاسخ سؤال کننده از اینکه زندهنگاهداشتن امر شما چگونه است میفرماید: فراگیری علوم ما و آموختن این علوم به مردم، زندهنگاهداشتن امر ماست؛ زیرا اگر مردم، زیباییها و محاسن سخنان ما را دریابند همانا از ما پیروی خواهند کرد.
بیتردید نکوداشت از کسانی که در نشر و گسترش مذهب تشیع و احیا و معرفی معارف اهلبیت (ع) فعالیت میکنند نیز مصداق احیای امر اهل بیت (ع) و کاری شایسته و سودمند است.
شجره مبارکه عالمان و مروجان مکتب اهل بیت که در طی قرنها از عقاید شیعه دفاع کرده و در گسترش معارف و علوم اهلبیت کوشیدهاند به حق، بیدارگران جوامع انسانی نام گرفتهاند که با تلاشهای ایشان مردم با کلام اهلبیت (ع) آشنا شده و به آن گرویدهاند. امیدواریم که همایش مذکور که به همین هدف برپا شده است در رسیدن به اهداف خویش، مرهون توفیقات الهی گردد. مرحوم حجت الاسلام و المسلمین مرحوم موسوی لاری شیرازی که عالمی متواضع و بیاعتنا به شهرت بود از فعالین پرتلاش این عرصه به شمار میآمد و به وظیفه خویش در قبال ترویج و ابلاغ پیام مکتب اهلبیت (ع) در داخل و خارج کشور با تألیف و ترجمه و ارسال کتب سودمند اهتمام داشت. خداوند، درجات این روحانی خدوم را متعالی و به همه تلاشگران در این عرصه، خصوصاً برگزارکنندگان این همایش، توفیق عنایت فرماید. قم؛ ناصر مکارم شیرازی
سخنان جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر آقا سید علی اصغر موسوی لاری
بسم الله الرحمن الرحیم
نکتهای را به صورت پرانتزی عرض کنم؛ از مصادفتهای جالب توجه این است که هر ساله ما سالگرد مرحوم پدر در لارستان را در ماه قمری در ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا میگیریم؛ چون در اسفند سال ۹۱ که عروج ملکوتی ایشان به وقوع پیوست مصادف بود با ایام شهادت حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (س) و در بین این دو فاطمه نورانی این حسن مصادفت، برگزاری این اجلاس است و این نشانهای است از نیت صادقانه آن عالم و اخلاص و تلاش خالصانه برگزار کنندگان این اجلاس. انصافاً همانطور که اشاره فرمودند نیت صادقانه و تواضع اخلاقی ایشان، زبانزد عام و خاص بود. بنابراین این دو نوع تشکر و قدردانی را میخواهم از جانب بنده حقیر عرض کنم؛ یکی هم از سمت و سوی مرحوم پدر که در نکوداشتی در سال ۸۹ (حدوداً ۱۲سال پیش) برگزار شد پیامی به عنوان تقدیر و تشکر ارائه فرمودند و جای دارد که آن پیام را در اینجا قرائت کنم. یک نکتهای هم به صورت مقدمه عرض میکنم که اذهان عزیزان، روشن شود. اگر در خلال گفتههایم اجلال و تجمیلی از مرحوم پدر بیان میکنم این را باید بیتردید بگویم که از روی تعصب فرزندی نیست؛ بلکه از جهت تعقل شاگردی ایشان است. اما در خصوص نوع اول سپاسگزاری بنده حقیر اگر قابل باشم از جانب بیت معظم له، بهترین تقدیر را میتوانم با این جمله تقدیم کنم؛ یعنی نوزدهمین آیه سوره اسراء که در این سوره مبارکه خداوند میفرماید: «مَنْ اَرادَ الآخره و سَعی لَها سَعْیَها وَ هوَ مؤمنٌ فأولئک کان سَعْیُهُم مَشْکوراً» واقعاً دستاندرکاران و برگزار کنندگان تلاش صادقانهای کردند که این هدیه الهی را به خاطر اخلاص جاری، تقدیم میکنیم به عزیزان و دستاندرکاران، اندیشمندان سخنران و بزرگواران حاضران که قبول زحمت نمودند. اما در خصوص نوع دوم از بیان تقدیر و سپاسگزاری نسبت به چنین محفل نورانی ابتدا از محضر عزیزان اجازه میخواهم که به عنوان نتیجه این همایش با عظمت از پیام و کلام آن عالم فرزانه و برافرازنده پرچم تبلیغ توحید در جهان و تجربیاتی که در طول سالها تلاش بیوقفه داشتند بهره بگیریم و استفاده کنیم. برای تحقق این منظور، از کلام و پیام ایشان در قالب پاسخ یک پرسش خدمت شما عرض میکنم.
آن فرهیخته گرامی پس از توصیههای عالمانهای که میکنند درباره پژوهش و آموزش، در خصوص تبلیغ هم مطالب دقیق و شیوایی دارند. در عرصه تبلیغ خارج از کشور و روبرو شدن با جهانی متفاوت از آنچه ما زندگی میکنیم باید همه جوانب در نظر گرفته شود. این بیان صریح ایشان است. مهم، تنها شناخت نیست. شناخت گام اول است. باید هر کشوری در بستر زمانی و مکانی خودش مورد بررسی قرار گیرد. ببینید دقت نظرهایی که در امور تبلیغی داشتیم. یعنی نگاهی فراتر از جغرافیای علمی و سیاسی و فرهنگی باشد و آن کشف هندسه معرفتی مردم است. این نکته را بسیار دقیق و ظریف فرمودهاند. البته در نخستین باید راه ورود به فطرت انسانها را پیدا کرد. این شیوه کاری خودشان هم بود و نقطه پرگار امور تبلیغیشان توحید بوده است. سپس ایشان اشاره میکنند که مثلاً میان سیاه پوستان ما با تکیه بر بعد عدم تبعیض نژادی وارد میشویم و این بُعد اسلام را عرضه میکنیم یا در آمریکای لاتین به خاطر بیعدالتیهایی که بر اقوام بومی آنجا از زمان کشف قاره آمریکا تا کنون رفته است بر عدالت اجتماعی تکیه میکنیم از ناحیه فرهنگ غنی اهلبیت. یا در هندوستان، سخن از سیر و سلوک عرفانی را در آنجا عرضه میداریم و از داشتهها و آموزههای اهل بیت (ع).
اینها را به عنوان نمونه میآورم و نمیخواهم وقت شریفتان را بگیرم. حتی یک دقت نظری در جامعه شناسی بین اروپا و آمریکا برای تبلیغ که برای بنده کمترین بزرگواران و سروران که قطعاً فراتر از ما اینها را میدانند که نصب العین قرار دهیم. ایشان میگویند که فرهنگ مردم اروپا یک حالت تعصب و صلابتی دارد که نسبت به فرهنگ اسلام یا هر فرهنگی که بخواهد برایشان عرضه شود حالت جبههگیری دارند ولی مردم آمریکا چون فرهنگی و چند ملتی هستند کمتر این جبهه گیری را دارند و این بیان شیوا را در عبارات کوتاه میفرمایند که بذر اسلام در آمریکا زودتر از اروپا به بار خواهد نشست. به شرطی که با همین وضعیتی که ایشان فرمودند که توحید، فطرت و اخلاق باشد که به هم اکنون اشاره میکنم.
یک بخش دیگری در مصاحبههایشان دارند که اینها را عرض کردم و مقدمه قرار میدهیم برای پیام تقدیری که از نکوداشتشان دارند. ایشان هدر رفتن بودجهها را نقد میکنند. ناکارایی و عدم کارایی مراکز ذیربط در امور تبلیغی و معرفی چهره اسلام و تشیع در خارج از کشور را نیز مورد انتقاد قرار میدهند.
میفرمایند متأسفانه در عصر ارتباطات و انبوه وسائل ارتباط جمعی گوناگون با داشتن مراکزی چون سفارتخانهها و دفاتر فرهنگی، بعضی از مردم کشورها هنوز ندای توحید هم هنوز به گوششان نرسیده است. مردمانی که نه قرآن را دیدهاند و نه نام پیامبر اکرم را شنیدهاند. عجیب است! ایشان آن موقع این را میفرمودند که شاید تا کنون این مشکل رفع شده باشد. کشورهایی مانند کامبوج، لائوس، ویتنام و … که هیچ پیوندی با معارف وحیانی از طریق خداوند ندارند. «نگرانم از اینکه ما مورد بازخواست الهی قرار گیریم» اینها دغدغه خاطرهای این مرد بزرگ است.
محوریت اخلاق را در پیشبرد تبلیغ اسلام با این عبارت مطرح میکنند: اخلاق گرایی باید مبنای تبلیغ و ترویج اسلام باشد. منظورم از اخلاق،همان مکارم اخلاقی است که محور بعثت رسول گرامی اسلام است. بنده در کتبم از مطالب دانشمندان غربی در موضوعات گوناگون و به ویژه بحث اخلاق استفاده میکنم. اتفاقاً اشاره فرمودند به کتاب بررسی مشکلات اخلاقی و روانی و رسالت اخلاق در تکامل انسان؛ که یکی از نقدهایی که به ایشان میشد را شاید مفصل از بحثهای روانشناسی و دانشمندان غرب استناد میکنید. این علت را اینجا آوردهاند که من اگر از مکاتب اخلاقی یاد میکنم به چه علت است. اما نه به عنوان اینکه مکاتب اخلاقی محور است؛ بلکه کلمات آنان، مؤید کلام وحی و سخنان ائمه اطهار و مکارم اخلاق میباشد. ایشان به این عنوان، مطالب را مطرح میکنند. محوریت اخلاق با ظرافتی که از معرفی مکتب نورانی اهل بیت در نظر دارند. پیام و حرف آخرشان نسبت به تکیه اسلام بر عقلانیت. جدای از مراسم و احساسات و ابراز عواطف به خاندان مطهر اهل بیت در عزاداریها و احساساتی که ما داریم مانند سینهزنیها، روضهها و مجالس، اینها را مطرح میکنند اما میگویند تنها به این تکیه نکنید. در مراکزی که خارج از کشور هست ما آن عقلانیت و برهان را بایستی مطرح نماییم. «مکتب ما مکتبی نیست که تنها بر عاطفه و احساس استوار باشد؛ بلکه مکتبی استدلالی است که مبنایش استدلال و عقلانیت است و چون دستوراتش با فطرت انسانها سازگار است مکتب خشک و بیروحی نیست. این هم از عبارت شیوای ایشان در آن مصاحبه که بفهمیم موفقیت تام و تمام ایشان در سالیان سال (از سال ۵۵ شمسی تا به کنون) بیش از چهل سال ایشان همچنان در عرصه تبلیغ، بزرگمرد تبلیغ توحید در جهان بودند. عرض کردم اینها را از روی تعصب فرزندی عرض نمیکنم؛ بلکه از روی تعقل شاگردی ایشان است.
و اما پیام ویژه ایشان برای تشکر از برگزاری اجلاس. عذرخواهی میکنم از اینکه اطاله کلام نمودم. پیام تشکر ایشان را میخوانیم و با دعای ایشان همراه میشویم.
ایشان در سال ۸۹ که اجلاسی برای ایشان برگزار شد این پیام را به عنوان سپاسگزاری مطرح نمودند و همین پیام، هنوز برای عزیزان برگزار کننده و حاضرین در جلسه، زنده میباشد: آیات عظام، علما، اساتید حوزه و دانشگاه، فرهیختگان، فضلا و طلاب گرامی! خوشآمدید.
مقدمتان را گرامی میدارم و مراتب سپاس و امتنان خود را به همه شخصیتهای بزرگواری که در سخنان خود بنده را مشمول لطف و عنایت سرشار خود قرار دادند ابراز میدارم و علایق درونی و ارادت قلبی خود را نثارتان میکنم. سخنوران بزرگ در این اجلاس، خدمات دینی و فرهنگی گسترده در عرصه بین الملل را به بنده نسبت دادند و آن را ستودند؛ ولی باید عرض کنم که در این راستا برای خود جز نقشی کمرنگ قائل نیستم و به درگاه ربوبیت سپاس میگویم که برای همین نقش کمرنگ بر بنده منت نهاد و مرا توفیق داد تا پیام حیات آفرین حضرتش و رسول گرامیاش را در حد توان محدود و مختصر خود (به خاطر بیماری و کسالت شدید) به انسانها منتقل کنم. همه چیز از او بوده است؛ زیرا او بود که به این بنده، سمت و سوی حرکت را نشان داد. او بود که به بنده توفیق عطا کرد؛ او بود که امکانات کار را فراهم ساخت و در نهایت او بود که در جان و دل انسانها اثر گذاشت.»
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
سخنان حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر علیزاده موسوی
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. بسم الله الرحمن الرحیم.
با توجه به سیره این بزرگوار بتوانیم چند ویژگی را هم برای تبلیغ در عرصه بین الملل استخراج کنیم که انشاءالله افقی باشد که در حقیقت این روش که بسیار موفق بود و در عین عِده و عُده کم توانست تأثیرات بسیار عمیقی در عرصه بین الملل بگذارد این را با هم مروری داشته باشیم. نکته اول اینکه به هرحال شکی نیست که جهان امروز با بحران و خلأ معنا روبرو است. کسی در این شکی ندارد. اگر شما نگاه کنید انسان احساس میکند که در حقیقت به یک بنبست فکری، معنوی و خلأ روحی رسیده است. به گونهای که به برخی از جریانهای بسیار منحط که به نام عرفان امروزه در دنیا عرضه میشود. جالب این است که من تقریباً یک ماه پیش با یکی از رهبران بزرگ این جریانهای معنوی در هند، دیدار داشتم و به ایشان گفتم که محتوای اندیشه شما چیست؟ گفت که امروز فقط به دنبال این هستیم که یک تخدیری در وجود این انسان وارفته و سرگشته امروز ایجاد کنیم و خودش میگفت که فکر نمیکردم که با این گاو و مدیتیشن بتوانیم در ۱۱۰ کشور دنیا شعبه ایجاد کنیم و اینگونه از ما استقبال شود. یا شما شخصیتی مانند اوشو را میبینید که واقعاً از حیث فکری بسیار منحط است و آنقدر، وضع عرفان، معنویت و اخلاق در غرب به جایی رسیده است که هنگامیکه آنجا میرود برای او یک شهر درست میکنند و سپس در انحطاط به جایی میرسد که در کشور منحطی مثل امریکا ایشان را بیرون میکنند. پس واقعیت این است که انسان امروز به دنبال معنای جدیدی است. به دنبال راهی است که از این فضا بیرون بیاید و در حقیقت بتواند تنفس کند؛ و شکی نیست که در این میان، شیعه دارای یک حرف و اندیشهای است که قائل به این است که میتواند جهان امروز را از حیث اخلاقی و روحی، مدیریت کند و این اقبالی که امروزه به شیعه در جهان است یک علتش واقعاً این است که واقعاً این اتفاق میافتد و شرایط دارد اینگونه رقم میخورد. وقتی انسان در مورد مرحوم آقای لاری وقتی بررسی میکند یک شباهتی جالب وجود دارد. شما مرحوم علامه طباطبایی را ببینید. ارتباطاتی را که ایشان در گوشهای نشسته و فعالیت چندانی در دنیا ندارد. اما ویژگیای که ایشان دارد این است که در عین این انزوا و در حاشیه نشستن، تعاملاتی را با چهرههای کلیدی دنیا برقرار میکند؛ مانند هانری کربن و هانری کربن با این ارتباطاتی که با ایشان دارد در حقیقت، اندیشه علامه را به دنیا معرفی میکند و همین ویژگی را شما در مرحوم لاری میبینید. هنگامیکه ارتباطاتی را با جناب آقای حامد الگار برقرار میکند. وقتی این ارتباطات ایجاد میشود خب؛ حامد الگار مسلمان است از نوع سنی که حتی وقتی میخواهد کتاب چند جلدی اعتقادات را ترجمه کند به مبحث امامت که میرسد میگوید من این را ترجمه نمیکنم. سپس به او میگویند که شما ببین محتوایش چگونه است؛ اگر خواستی ترجمه کن. جالب این است که وقتی می خواند نه تنها ترجمه میکند بلکه شیعه میشود و همین ارتباط در حقیقت پلی است که به جهان امریکا باز میشود و در حقیقت خود ایشان با تأثیری که از مرحوم لاری میپذیرد، شما میبینید که چه تأثیراتی را در جهان غرب برای جهان تشیع رقم میزند.
در حقیقت یکی از ویژگیهایی که در ایشان وجود داشت این بود که مخاطب را میشناختند و در فرمایشهای فرزند بزرگوار ایشان هم بود که مخاطب را میشناختند و جامعهشناسی محیطی که میخواستند داشته باشند را کاملاً بدان اشراف داشتند و بنابراین میدانستند با چه کسانی ارتباط را به صورت اساسی ایجاد کنند.
نکته دومی که در این حوزه وجود دارد این است که رویکرد مرحوم لاری جدای از اینکه رویکرد توحیدی بود توحید ایشان به نوعی رنگ و بوی اخلاق داشت. یعنی این سه چهار جلد برای من جالب بود که کتابی که ایشان در باب اعتقادات اسلامی نوشتند علیرغم اینکه در باب توحید، عدل، امامت و معاد است خمیرمایه این آثار، در حقیقت روح اخلاق هم بر اینها سایه افکنده است. انسان احساس میکند که ایشان جدای از استدلالاتی که متداول در این حوزه است به نوعی همدلی و همگرایی با مخاطب خود در این حوزه ایجاد میکنند. این خیلی اهمیت دارد و جالب است؛ یعنی به نوعی میتوان این را عرض کرد که چه در مرحوم علامه، ارتباطاتی که وجود داشت با هانری کربن، یک ارتباطات اخلاقی و علمی است و چه ارتباطاتی که بین مرحوم موسوی لاری با مخاطبان وجود دارد همین ویژگی کاملاً در آن قابل مشاهده است. یعنی جدای اینکه ارتباط علمی است نوع همگرایی و همدلی هم در این فضا کاملاً موجود است و میتوان این را کاملاً احساس کرد. نکته سومی که در حقیقت در وجود ایشان میتوان ملاحظه نمود این است که به تعبیر برخی از دوستان، ایشان یک مبلغ خاموش است. مگر امکان دارد که کسی مبلغ باشد و تبلیغ در حقیقت، اساسش بر اعلان و رسانه و تبلیغات گسترده است. مگر میتواند کسی هم مبلغ باشد و هم خاموش باشد؟! یعنی هر دو ویژگی را در یک آن در خودش داشته باشد؟! ما کاملاً این را در ایشان میبینیم و در واقع، ظلمی که در حق ایشان شد این بود که در جامعه داخلی، کاملاً حداقل به صورت نسبی ناشناخته بود؛ جز کسانی که در حوزه بین الملل دستی داشتند و فعالیتهایی انجام میدادند، سایر افراد ایشان را چندان نمیشناختند. همانطور که آقای زادهوش هم اشاره نمودند که کتابی به نام ایشان چاپ میشود و شخص دیگری عکسش روی آن کتاب میخورد و به ایشان میگویند که این کتاب را شما نوشتید و عکس دیگری روی آن خورده است! میگوید که میخواهم پیام پخش شود. میخواهم از این مطالب این نتیجه را بگیرم که شیعه با توجه به اقلیت و با توجه به کمبود امکاناتش نباید به دنبال فعالیتهای اعلامی بزرگ باشد؛ مثلاً گاه در لبنان مجموعهای بسیار بزرگی را درست میکنیم و تبلیغاتی را در آنجا میکنیم و احساس دشمن این است که این مجموعه را که درست کردیم و پشت این مجموعهای که عقبه بسیار بزرگی است، تمام عِده و عُدهاش را علیه ما جمع میکند اما واقعیت این است که پشت سر آن چیزی نیست؛ تنها ما دشمن را علیه خودمان تحریک کردهایم. درحالیکه فعالیتها اینگونه نیست. به قول یکی از دوستان، حضور در حوزه بین الملل، کاملاً پارتیزانی باشد؛ یعنی نباید به این صورت باشد که با بوق و کرنا در فضای بین الملل حضور یابیم و همه را علیه خودمان تحریک نماییم.
آقای دکتر ولی پور میگفت که در خدمت جناب حاج آقای موسوی لاری با عدهای از دوستان رسیدم و ایشان پوشهها و فایلهایی را آوردند که پر از نامهها و مکاتباتی بود که با مراکز مختلف مکاتبه کرده بودند. ایشان هیچگاه نیامدند که در بوق و کرنا کنند که من فلان کردم و ارتباط عاطفی با شخصیتها ایجاد کردم و این ارتباط عاطفی، رفته رفته آنقدر جایگاه پیدا کرد که ایشان را توانست در حوزه بین الملل به همه بشناساند. حتی غربیها هم از این مدل استفاده میکنند. یک شخصیتی داریم به نام هنری مارتین که جوانی ۳۰ یا ۴۰ ساله است که از آمریکا به هند میرود و در حیدرآباد، سالیان سال، آنجا میماند و بدون هیچگونه فعالیت ظاهری، نهایتاً مرکزی را آنجا درست میکند و جالب این است که از آنجا بلند میشود و ایران میآید که در ایران فعالیت کند که در همان سالی که وارد میشود از دنیا میرود؛ یعنی دیگر اگر مانده بود علیالقاعده ما در اینجا نیز یک مرکز مسیحیت در ایران داشتیم.
کاری که باید کرد این است که فعالیتهای تبلیغی بایستی بدون سروصدا و بدون فعالیتهایی که موجب تحریک دشمنان شود صورت گیرد. نه اینکه آنقدر، فعالیتها را گسترده کنیم و مجموعههایی را درست کنیم که این مجموعهها را هرکس از بیرون میبینید احساس کند عقبه این مجموعه چقدر است و وقتی وارد میشود میبیند هیچ چیزی نیست!
نکته دیگری که وجود دارد این واقعیت است که رویکردی که امروز در دنیا جواب میدهد این است که هر پیامی که در دنیا داریم امروز باید همراه با حوزه اخلاق باشد. آقازاده حاج آقای موسوی لاری فرمایش بسیار زیبایی را فرمودند. اینکه هنگامیکه با آفریقا روبرو میشدند بحث نژادپرستی مطرح میشد و هنگامیکه با هند و شبه قاره روبرو میشدند بحث اخلاق و عرفان در آن حوزه مطرح و فعال میشد و در حقیقت با هر مخاطبی به گونهای برخورد میکردند. نامههایی که از ایشان وجود دارد در این حوزه میباشد.
من یک آسیبشناسی بعد از انقلاب کنم که من تعابیری را دیدم از برخی از مراجع و حتی مقام معظم رهبری که از فعالیتهای تبلیغی بعد از انقلاب؛ که علیرغم کارهایی که میشود که چرا فعالیتها در مقابل تبلیغاتی که میشود اینقدر اندک و ناچیز است.
خیلی جالب بود که در کشور بنگلادش یک پدیده و موجی به نام استبصار در آنجا پدیدار شد که تقریباً هرچه شیعه در بنگلادش داریم در حقیقت، حاصل موج استبصاری است که بعد از انقلاب اسلامی ایران شروع شده است. ما گفتیم که شما چطور آشنا شدید با انقلاب؟ دو ویژگی را بیان کردند که یکی از آنها شخصیت معنوی حضرت امام بود که این به شدت ما را جذب کرد و دیگری نشریهای به نام نیوز لتر (News Letter) یا «نامه اخبار» که با تیراژ ۷۰۰۰۰ در آن زمان چاپ میشده است و افرادی را در آنجا به وجود آورده است که علیرغم اینکه امروز بسیار مسن هستند و به شدت در فضای بنگلادش در مناطق مختلف فعالاند و دارند کار میکنند. آن نیوز لتر در حقیقت از جنس همین نامههایی است که مرحوم موسوی لاری در حقیقت با سراسر دنیا مکاتبه داشت. یعنی ما نباید دنبال این باشیم که شرایط برای ما فراهم شود (برای فعالیت در حوزه بین الملل). آن زمان نه اینترنت بود و نه شرایطی که امروزه وجود داشت اما شما میبینید ایشان با تمام وجود به میدان میآید و فعالیت خود را آغاز میکند. اما امروز، همه امکانات در اختیار ما هست ما کوتاهی میکنیم.
در نقل قولی از ایشان آمده است که حتی در بعضی مناطق و کشورها، حتی نام پیامبر هم شنیده نشده است. میخواهم این را عرض کنم که امروز هم چنین شرایطی را گاهی در دنیا مشاهده میکنیم. امروز واقعاً نیاز به شخصیتهایی مثل مرحوم موسوی لاری داریم که بیایند و به دور از تمام ادعاها و تک و تنها با تمام وجود به میدان بیایند و فعالیت کنند. اتفاقی که امروز افتاده است این است که چون ما نهادهایی داریم که میخواهند در حوزه بین الملل فعال باشند به نوعی تواکل به وجود آمده است؛ بدین معنا که گاه، حوزه احساس میکند که یک نهادهایی در حوزه بین الملل هست که اینها فعالیت میکنند و حوزه از فعالیت خود میکاهد. گاه نهادهایی که در حوزه بین الملل به صورت رسمی فعالاند میگویند ما حوزه علمیه را در اینجا داریم؛ بنابراین حوزه علمیه، متولی این قضیه است؛ لذا از آنطرف، آنها فعالیتهای خود را در حوزه بین الملل کم میکنند و آنطور که باید فعال نیستند؛ اما واقعیت این است که با عنایت به فضایی که امروز وجود دارد واقعاً جای این نامهنگاریها و جای نوشتن کتابهایی مثل تمدن سیمای غرب با نگرش جدید، امروزه کاملاً خالی است.
خیلی برای من برایم جالب بود که در یکی از کشورهای اروپایی در کشور ایرلند در خانه یکی از اساتید دانشگاه که رفتم کتابی را برای من آورد و پرسید که نویسنده این کتاب کجاست و میخواستم با ایشان تماس برقرار کنم. از ایشان کتاب را خواستم و وقتی عنوان آن را مشاهده نمودم دیدم که همین کتاب سیمای تمدن غرب است. گفتم ایشان از دنیا رفتهاند و نیستند؛ گفتم ایشان این کتاب را چند دهه قبل، تقریر کردهاند. گفت من تعجب میکنم آن کتاب در آن زمان، امروزِ جهان غرب را به تصویر کشیده است. گفتم بله؛ ایشان مسافرتهایی داشتهاند و به آلمان و امریکا و … آمدهاند و با نگاهی دقیق در جوامع اینجا، به این نتیجه رسیدند و این کتاب را به رشته تحریر درآوردند. سپس ایشان که در دانشگاه دوبلین بود (که این دانشگاه، هفتاد سال سابقه دارد و دانشگاه بزرگی است در شهر دوبلین) میگفت الآن در اینجا رئیس دپارتمان علوم اسلامی اینجا یک فرد بهایی است. آیا جا ندارد که افرادی مثل ایشان را رئیس دپارتمان بگذارند و بتوانند کار تبلیغی در ایرلند انجام دهند و گرایش قرائت متناسب با اسلام معتدل را در کشور ما ارائه دهند؟
همین خاطره را در ایتالیا در شهر تورینو دیدم. یک دههای آنجا بودم و خیلی برایم جالب بود که فردی در آنجا حضور داشت و پزشک بود و در ایام محرم عادت داشت که در حسینیه مسلمانان که مؤسسه توحید بود سخنرانی میکرد. روزی که آمد شروع به صحبت کردن نمود و دیدم که کتابی در دستش دارد و دقت که کردم دریافتم که از کتاب اعتقادات؛ بحث معاد مرحوم موسوی لاری است. خیلی برای من جالب بود که از بین این همه کتاب، چگونه آمده است و این را انتخاب کرده است. البته آن کتاب به زبان انگلیسی بود؛ نه ایتالیایی. ایشان در پاسخ من گفت که وقتی انسان، کتابهای علامه موسوی لاری را میخواند احساس میکند که نمیخواهد حرف خود را به انسان تحمیل کند و نگاهش کاملاً اینگونه است که میخواهد حرف را بزند و به قول عربها «تسویق الکلام» کند؛ به عبارتی دیگر، حرف را بازاری کند و ارائه دهد؛ «إنا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إمّا شاکراً و إمّا کفوراً».
سپس جلسهای در دپارتمان ایشان گذاشتیم و در مورد امام حسین (ع) یک نگاه عرفانی داشت که البته اندکی التقاطی بود و همینکه آمده بود و اینچنین نگاهی داشت خیلی جالب بود. بعد؛ جلسهای گذاشته بود و این کتب را آنجا ردیف کرده بود و برخی از کتب مرحوم شریعتی نیز بود و میگفت که این کتب، نگاه و اعتقادات من را نسبت به شیعه اثنا عشری ساخته است و اینها برای من اهمیت داشته است.
خب؛ اینها نشانگر این واقعیت است که رویکرد ایشان، صرفاً یک رویکرد کلامی نبود که شما بگویید ایشان میخواست یک رویکرد کلامی صرفی را ارائه دهد برای اینکه در حقیقت این نگاه را به مخاطب خودش بپذیراند (بقبولاند). واقعاً اینگونه نبود.
نکته دیگری که ایشان داشت این بود که در درون جهان اسلام، نگاه سلبی به مذاهب نداشت؛ یا حداقل این نگاه را ارائه نکرده بود. (چیزی که جناب ملایی هم فرمودند و سؤال کردند) ایشان درباره تمدن غرب نگاهش اینگونه بود که تمدن غرب، جامعه جهانی را به سوی انحطاط، سوق میدهد؛ همان نگاهی که ابوالحسن ندوی در کتاب «ماذا خسر الإسلام» دارد. همان نگاهی که سید قطب دارد؛ اما آنان نگاه افراطیتری داشتند. این درحالی است که نگاه ایشان نگاهی علمی است و معتقد است که تمدن غرب ما را به سوی نابودی و انحطاط میبرد. پس چه کنیم؟ من نسخهای دارم! نسخه من این است.
بسیاری از ما عادتمان این است که مثلاً سید قطب آمده و در مورد تمدن غرب گفته است که اصلاً به درد نمیخورد. خب؛ به او میگویند یک راهکار جدیدی داری برای جایگزینی آن؟ هیچ چیزی ارائه نمیدهد. برای تخریب نظریه دارد؛ اما برای ساختن و بنا، چیزی برای گفتن ندارد.
اما مرحوم لاری میگوید که این تمدن به درد نمیخورد و این Civilization ما را به تباهی میکشاند. اما از این طرف، برایش نسخه جایگزینی دارم. این مقالاتی که ایشان در مکتب اسلام مینویسد و در حوزه اخلاق است در حقیقت ایشان متوجه شدند که آن گرانیگاهی که میتواند تمدن غربی را به چالش بکشد مباحث پیچیده فلسفی مثل اگزیستانسیالیسم و لیبرالیسم نیست؛ بلکه مشکلی که وجود دارد در حقیقت در بحث اخلاق است و این نقطه، نقطه آسیبپذیر جامعه است. بنابراین شما نگاه کنید؛ عمده کار ایشان در حوزه اخلاق است و میآید راهکار ارائه میدهد. اما هنگامیکه داخل جهان اسلام میرسد، باز هم رویکرد، یک رویکرد ایجابی است؛ یعنی برای جهان اسلام، شیعه را معرفی میکنند. نمیآید بگوید مکتب اشعری اینچنین است و آنچنان است و بدون استدلال، به آن مکاتب هجوم ببرد. کمااینکه گاه، این اتفاق میافتد. ما گاهی احساس میکنیم که مرحوم موسوی لاری در غرب شناخته شده بود. در جهان شرق هم این ویژگیها وجود دارد. من که این کتابهای ایشان را دیدم بسیاری از اینها به درد الازهر مصر میخورد و میتوانیم این ارتباطات را از این طریق ایجاد کنیم. در این کتب؛ حتی در کتب عدل ایشان یا کتاب امامت، وقتی آن را میخوانید احساس میکنید ایشان یک قرائتی را از بحث امامت دارد میدهد که در حقیقت با تمام انفاس و وجود انسانها ملائمت دارد. نکتهای که فرمودند در مورد این بحث عقلانیتی که با ایشان بود که من این عقلانیت را با بحث فطرت پیوند میزنم؛ یعنی فطرت را کنار عقلانیت قرار میدهم؛ یعنی عقلی که از فطرت سرچشمه میگیرد و برمیخیزد ایشان اینگونه دارد سامان میدهد به نظر میرسد که در حقیقت این چیزی است که باید به آن توجه شود و کار، کاملاً اساسی شود.
اجمالاً پیشنهادی که برای کنگره دارم که گاه کنگرههایی را که برگزار میکنیم ابتر میماند و ادامه پیدا نمیکند و مستدام نیست این واقعیت است که بیاییم و کارگروه دقیقی را بگذاریم برای استخراج متد و روشی که مرحوم آیت الله موسوی لاری در حوزه تبلیغ بین الملل ارائه کردهاند. من دو یا سه پایاننامه در این حوزهها دیدم. واقعاً چند رساله، تحقیق و پژوهش خوب در این حوزه که آیا واقعاً نهادهایی که امروزه در حوزه بین الملل کار میکنند به جای تصدیگری، ویژگی حمایت پیدا کنندگ یعنی بیایند حمایت کنند از کسانی که در حوزه بین الملل فعالاند؛ به جای خودشان تصدی کنند آیا ما در این حوزه فعالتر نیستیم؟
این سابقه را در گذشته داریم. مرحوم آقای میلانی در مشهد، آن دار التبلیغ را راه انداختند. مرحوم آقای بروجردی، مرحوم آقای گلپایگانی را به آلمان فرستادند و مرحوم آقای مراغی را به انگلستان فرستادند و افرادی را به امریکا اعزام کردند. تمام علمای گذشته، ویژگیشان این بوده است که نگاهشان همین نگاه آرام و آهسته و پیوسته بوده است در حوزه تبلیغ و ما هم اگر با توجه به این متد و سیره کاری کنیم خیلی اثربخش و منتج خواهد بود.
ما هماینک افرادی را در گوشه کنار داریم که مأیوس شدهاند. چون متأسفانه افرادی که قویاند خود را عرضه نمیکنند و افرادی که خود را عرضه میکنند معمولاً قوی نیستند. اگر بیاییم اینها را ما شناسایی کنیم و با توجه به این سیره، فعالیت خود را سامان دهیم به نظرم بسیار عالی است اما نیازمند به نظریه پردازی است و نیازمند به نظامسازی است که بتوانیم در این حوزه فعالیت خودمان را سامان دهیم. باز هم عذرخواهی میکنم و امیدوارم که انشاءالله این همایش، منشأ آثار بسیار ارزشمندی در حوزه تبلیغ و حوزه فعالیتهای بین المللی باشد. و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
سخنان خدمت جناب حجت الاسلام و المسلمین، دکتر جلالی [۲]
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن گفتن از حضرت آقا که مصداق معروفون فی العالم و مجهولون فی ایران است کاری دشوار است. یک وقتی که با بعضی از بچههای جامعه المصطفی صحبت میکردیم میفرمودند ما در محلمان (مخصوصاً نیجریهایها) معروفیم به شیعه موسوی لاری. از این کانال، ما شیعه شدیم و یک مکتب شده است. هم از حضرت آیت الله مصباح یزدی چند مرتبه شنیدم و هم از طلبههای جامعه المصطفی که میگفتند بعد از رحلت حضرت امام (ره) در خارج، اینطور بین مسلمانان شکل گرفته بود که پس از رحلت امام، غیر از آیت الله موسوی لاری کسی هست رهبر شود؟ اینکه عرض میکنم «معروفون فی العالم و مجهولون فی ایران» حتی در خود لار واقعاً ناشناخته و مظلوم بودند.
آقا سید مجتبی برای حوزه علمیه، علما و طلاب حجتاند. روز قیامت به عنوان شاهد و گواه که نگاه کنید با این بدن رنجور و ضعف مزاج و امراض متعدده و سردردی که همیشه انیس و همراهش بود؛ با این وضعیت، یک لحظه تا آخر، آرام نگرفت برای ما طلبهها که تبی میکنیم بهانهای میشود که درس و بحث را تعطیل میکنیم این حجت است برای ما که این چه قدرت و ارادهای در پس پرده است و اینکه این خانه محقر، سرمنشأ چه آثار و برکاتی گردیده است؛ با اینکه نه حزبی و نه اعوان و انصار و تشکیلاتی داشتند؛ حتی ایشان وقتی که نماینده ولی فقیه و حضرت امام بودند یک مرتبه از امکانات دولتی استفاده نکردند با اینکه به ایشان پیشنهاد هم شد.
این چه برکتی است و چگونه این برکت ایجاد میشود و بنده در این اواخر با ایشان آشنا شدم و فکر میکنم که حدود ۸۸ بود و دفتر آیت الله مصباح بودم و ایشان خیلی ذکر خیرشان را میکرد و از ایشان یاد میکرد که همت بلندی دارد و برای ما الگو و اسوه است و هروقتی که فرصتی میشد میگفت بیایید به دیدار ایشان برویم و چندین مرتبه همراه ایشان، خدمت حضرت آقا رسیدم. ایشان یکی از سیاستمداران بصیر خاموش بود. دائماً میگفت که هر هفته نزدم بیایید و به من سر بزنید و میخواهم شما با ما رفتوآمد داشته باشید. میخواهم با شما باشم. خب؛ ما میرفتیم و فقط چهره زیبای ایشان را تماشا میکردیم. ولی اینکه اصرار ایشان که شما بچه طلبهها در خانه من باشید و من منسوب به شما باشم خوشحال میشوم. گرچه میگفتیم که این رفت و آمد ما ایجاد مزاحمت برایتان میکند. ایشان میفرمودند که خوشحال میشوم. علیرغم این سختیها وقتی که دیر میشد و نمیرفتم تماس میگرفتند که چرا سری به ما نمیزنید و این این مطلب را میرساند که آن سیاستمدار بصیر ولی خاموش هستند. همه حرفها را دوستان زدند که در یک کلمه «اخلاص» خلاصه میشود.
[۱] معاون محترم فرهنگی تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی
[۲] نماینده محترم مجلس شورای اسلامی