آیتالله رضا استادی از اساتید حوزه علمیه قم در گفتگو با مرکز استبصار نکاتی را در رابطه با شخصیت مرحوم آیتالله موسوی لاری مطرح کرد. بخشهایی از این گفتگو را در زیر میخوانید.
به گزارش پایگاه استبصار در نشستی با آیتالله رضا استادی از اساتید حوزه علمیه قم به بررسی ابعاد شخصیتی مرحوم آیت الله موسوی لاری از منظر ایشان پرداخته شد
«خصوصیاتی برای ایشان بود که این را تمام کسانی که مطلعند تصدیق میکنند. یکی اینکه تشکیلات ایشان خیلی عظیم است و بسیار سابقهدار هستند و دوم اینکه در مورد کارش به هیچ وجه تبلیغی نداشت. اگر تبلیغی بود برای کتابها بود و یا برای ارسال کتب. خصوصیت دیگری که ایشان داشت این بودکه به بودجه دولت متکی نبود. شنبهها به محل خودشان میرفت و این یک کار مردمی بود و مردم اداره میکردند و این درسی است که میشود واقعا کارها را انجام داد بدون اینکه به دولت متکی باشد. خصوصیت دیگر ایشان این بود که کتابی نوشته است و مواظب بوده که این کتاب متن موازین اسلامی را داشته باشد. چون این کتاب با اخلاص نوشته شده است دقت هم شده که معرف اسلام باشد.
آن کتاب در گردانه انتشارات خارج افتاده و آنجا خیلی نشر خوبی داشته و تشویق مهمی برای ایشان بوده است. اخلاص را هم از همین راهها میفهمیم. ما که واقعیت را خبر نداریم و در دل کسی نیستیم. ولی ما ظاهر خارج را که میبینیم مشاهده میکنیم که دنبال خودنمایی نیست و کاری به این عظمت را انجام میدهد و دنبال این هم نیست که او را بشناسند و با این و آن مصاحبه کند و توضیح دهد که چکار کردهام و چه میکنم.»
«در ترجمه کتابها و متون به زبان خارجی مثلا انگلیسی برخلاف بسیاری از موسسات که در ترجمه دقت نمیکردند، ایشان از همان اول با وجود خرج و پرداختی زیاد سعی کرده است که ترجمههای دقیقی داشته باشد. و برخلاف برخی که کارهای تبلیغی خارج میکنند که هم کار خودشان را ارائه میدهند هم کار دیگران را ایشان فقط کار خود را ارائه داده است. احتمالا از آنجایی که به کارهای سایرین اطمینان زیادی نداشته است نخواسته درگیر شود. شاید تنها موسسهای است که فقط و فقط کتب خودش را چاپ میکند.»
[درباره مساله تقریب] من فکر نمیکنم که کسی آگاه به وضع زمان باشد و این قصه تقریب و وحدت را قبول نداشته باشد. مرزش خیلی روشن است. ما هم نمونه داریم یعنی میتوانیم نشان دهیم. مکرر هم گفتهایم که مثلا تفسیر مجمعالبیان مال طبرسی است و تفسیری است که اگر کسی مراجعه بکند یک جا پیدا نمیکند که ایشان راجع به اهلبیت کوتاهی کرده باشد. از آن طرف هم یک جا پیدا نمیکنند که به بزرگان اهل سنت اهانت شده باشد. الان مجمع را در مصر چاپ کردند و خودشان تصحیح کردند. یعنی از اول تا آخر خواندند و نتوانستند بهانهای بگیرند که اینجا یا آنجایش باید حذف شود. این همانی است که از اول هم گفته شده است که ما نباید از اهلبیت کوتاه بیاییم و باید فضایل، مقامات، امامت و مساله غدیر را بگوییم.پرچمدار وحدت امام (ره) است. امام خودش در وصیتنامهاش این مساله را مطرح کرده است. خود آقا در یک نماز جمعه، خطبه غدیر را مطرح کردند. حرف این است که اهلبیت و شیعه به دیگران معرفی شود.
علیالظاهر آقای بروجردی، مرحوم کاشفالغطاء و جلوتر از آنان اینان که آگاه بودند و بخصوص با وضع جامعه آشنا بودند، قبول دارند که ما باید در معرفی شیعه و اهلبیت به داخل و خارج کوتاهی نکنیم و از آن طرف هم مواظب باشیم که به بزرگان آنان کاری نداشته باشیم.
گاهی کتاب میآورند که از اول تا آخرش بدگویی به آنهاست. از آنان میپرسیم چرا؟ میگویند ما نباید کوتاه بیاییم. ما میگوییم که معنی کوتاه نیامدن این نیست بلکه به معنای درست معرفی کردن است.
یک توازن حفظ شود که ما و آنها هر دو باشیم و تبلیغمان و تبلیغ آنان نیز باید در حد خودش باشد. اما گاهی هوس کنند که در جلسات درس ما بیایند و بخواهند که ما هم بیاییم. آنها هم قبول کنند و ما هم قبول کنیم اما در جاهای خاصی. یک جاهای محدودی هم ما صحبت کنیم و آنها هم صحبت کنند. این چیزها را فکر نمیکنم هیچکدام از دو طرف مخالف آن باشد.
آقای لاری خودش به تنهایی بدون هیچ مؤونهای توانسته کار مهمی انجام دهد که افراد فراوان را متوجه خودش کند که لااقل مطالعه کنند. خب این خیلی کار مهمی است.
یک قصهای را نقل کنم که چند نفر لندن رفته بودند. چندتایشان معمم و چند تایشان غیرمعمم بودند. داشتند در خیابان میرفتند یکی یا دو تا از این منافقین سراغ اینها آمدند و پرسیدند که شما اینجا چکار میکنید؟ برای چه اینجا آمدید؟ اینها دو دسته بودند. پنج یا شش تایشان طلبه یا غیرطلبه و بعضی جلوتر و بعضی نیز عقبتر بودند. این داشت خیلی با شدت صحبت میکرد ناگهان دیدند که خاموش شد و آن عقبیها به طلبهها گفتند ما خودمان از شما هستیم.
سوال: حاج آقا ببخشید عرضی که داشتم خدمتتان این بود که در نقاط مرزی افرادی را داریم که خودشان با تحقیق به راههای گوناگون میآیند و شیعه میشوند . اما مورد بیمهری اهل سنت قرار میگیرندو از خانواده طرد میشوند و حتی در مشاغلشان دچار مشکل میشوند. مشکلات عاطفی و عدیده دیگری نیز برایشان ایجاد میشود. نسبت به این کار و این اشخاص نکته و فرمایشی دارید؟
اول باید ببینیم که اینچنین چیزی هست؟ چون الان در زمان ما این این حرفها را ایجاب نمیکند. این مال جای پرت و دورافتاده مثل دهات است. اما حالا که دانشگاه و بحث است. پسر بیاید و بگوید که من تحقیق کردهام و با سواد باشد کسی حرفی نمیتواند بزند. حالا یا دولت وظیفه دارد که اگر واقعا زیاد باشد مثل دارالمصطفی که شناسایی و اداره کنند که اینهایی که از زندگی افتادهاند و میدانند که راست میگوید و نمیتواند برگردد. خب اگر واقعا اینطور باشد که مثلا در یک روستایی صد نفر جمعیت دارد و صدتایشان شیعه شدند خب آنجا را باید اداره کنند. در مدارس ما و مدارس آنها شاید شیعه و سنی مخلوط باشند. یعنی معلمهایی تعریف شوند که بدانند چه میکنند و در کلاس چهمیگویند. اصل اینکه بخواهیم جلوی شیعه شدن کسی را بگیریم خب این درست نیست. اگر کسی میخواهد شیعه شود. اما اگر اطلاع داشته باشیم که در آینده چه میشود راههایی دارد. یکی از راههایش این است که همانجا بماند و تقیه کند تا ببیند چه میشود یا اینکه اینجا برای آنان تشکیلاتی داشته باشد.