«روایت ارتباط شما با مرحوم سلطان الواعظین شیرازی»

استاد حسین انصاریان

ایامی که کلاس ششم ابتدایی را می گذراندم، در محل زندگیم خیابان اراده که یکی از خیابان های فرعی میدان خراسان تا میدان قیام بود، از برکت وجود علمای منطقه و ائمه جماعات و مردم مؤمن به هر ستایشی مرحوم اور ضدار، قالته، رجبهه شمالیه و ماه مبارک رمضان خال مختلف مذهبی تشکیل می داد، که سهم مرحوم آیت الله حاج شیخ علی اکبر برهان در این رابها همه بیشتر بود، در آن سرمه در مجالس مذهبی اش از سخنرانان و خطبای به نام چون خطیب مشهور حاج شیخ محمد تقی فلسفی، حاج سید مهدی قوام، حاج سید اسماعیل شفیعی، حاج سید شاهرودی، حاج میرزا علی حصه ای، حاج محقق خراسانی و سلطان الواعظین شیرازی رضا غرو که از جایگاه ویژه ای در علم و عمل و همچنین میان مردم محل برخوردار بوده استفاده می شد، من جذب این سخنرانان و خطباء بخصوص سخنرانی و خطابه های سلطان الواعظین که اکثر بحث و به ویژه امیر مؤمنان صاحب ولایت کلیه قطعیه الهی بود سخنرانی هایش پیرامون ولایت اهل بیت شده و با او پیوندی عاطفی پیدا کردم، تا زمانی که دست رحمت الهی مرا به حوزه علمیه قم رهسپار کرد در ایام تحصیل روزهای پنج شنبه و جمعه برای زیارت پدر و مادرم که از بزرگان و وابستگان به اهل بیتا گریه کنندگان ناب حضرت امام حسین بودند به تهران می آمدم و این در زمانی بود که سلطان الواعظین بر اثر بیماری قلبی خانه نشین بود، با سابقه آشنایی ام با سخنرانی هایش منبرهایش پنجشنبه به اجازه خود او از ساعت نه صبح تا دوازده ظهر به عیادتش می رفتم و ارباح شیرین و پر بارشی بهره مند می شدم، ان طرفین ما دو نفر به یکدیگر تبدیل به انس و الفت شد جایی که آن وجود بزرگوار مرا که هنوز در سخنرانی پختگی لازم را نداشتم به جای خود به مجالس می فرستاد و این کار او در رشد من و باز شدن گوپایی ام در سخنرانی های پا منبرهای ایام تبلیغش مذهبی اثر فوق العاده گذاشت.

او مردی با صلابت، با کرامت، اصیل و فوق العاده منیع الطبع و اخلاقی بود به پاس داشت و احترام علما پافشاری داشت در تشویق طلاب زبانی شیرین با او بود، افرادی معدود از علما و تجار محل که مرا در انس با او شناخته بودند گاهی پول قابل توجهی در اختیارم می گذاشتند که به آن حضرت تقدیم کنم، تا پایان عمرش یک بار هیچ پولی را نپذیرفت، تکیه و توکلش به خداوند عجیب بود، داستان سفرش به پیشاور و مباحث مستدل ده شبهی آن شهر را خودش یک بار برایم تعریف کرد، شیرینی بازگو کردن سفرش هنوز در ذائقه ام چون عسل شیرین است، امید داشتم تا پیش از درگذشتش بقیه کتاب های او که بیش از چهل جلد می شد چاپ شود ولی این امید در دلم ماند و لباس تحقق نپوشید تا لحظات مرگش از عیادتش باز نایستادم، شاهد درگذشتش بودم که با ذکر مداوم همراه بود و نهایتا روح بلندش به ملکوت پرواز کرد و در جوار حضرت معصومه سلام الله علیها در شهر قم آشیانه آل محمد آرام گرفت.

همواره با کتاب با ارزشش (شبهای پیشاور) زنده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube