به گزارش سایت استبصار (پایگاه جامع شیعه شدگان)، یکی از موارد اختلاف شیعه و سنی در اذان، گفتن «حی علی خیر العمل» است، که شیعیان معتقدند، این بند از ابتدای تشریع اذان و اقامه جزء آن بوده و هیچ دلیلی هم آن را نسخ نکرده است، ولی اهل سنت آن را جزء اذان و اقامه نمیدانند.
از تتبع روایات تاریخی، بهدست میآید، که این بند جزء اذان بوده و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آن را به بلال آموزش داده، ولی در عصر خلیفه دوم از آن منع شده است.
امام باقر (علیه السلام) در این زمینه میفرماید: «کَانَ الْأَذَانُ بِحَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ وَ بِهِ أُمِرُوا أَیَّامَ أَبِی بَکْرٍ وَ صَدْراً مِنْ أَیَّامِ عُمَرَ ثُمَّ أَمَرَ عُمَرُ بِقَطْعِهِ وَ حَذْفِهِ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَهِ فَقِیلَ لَهُ فِی ذَلِکَ فَقَالَ إِذَا سَمِعَ عَوَامُّ النَّاسِ أَنَّ الصَّلَاهَ خَیْرُ الْعَمَلِ تَهَاوَنُوا بِالْجِهَادِ وَ تَخَلَّفُوا عَنْهُ.[۱] در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اذان حی علی خیر العمل، بهکار میبردند و در زمان ابوبکر و ابتدای خلافت عمر نیز بر همین منوال بود، تا اینکه عمر دستور داد، این جمله از اذان و اقامه حذف بشود و در علت حذف این جمله گفت: وقتی عوام الناس جملهی «حی علی خیر العمل» را میشنوند، نسبت به جهاد بیرغبت میشوند و به جهاد نمیروند.»
حافظ علوی زیدی به سند خود از ابورافع نقل میکند، که هرگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در اذان به «حی علی خیر العمل» میرسید، «لاحول و لا قوه الا بالله» میگفت.[۲]
ذهبی نیز در میزان الاعتدال میگوید: ابومحذوره یکی از موذنهای پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «کنت غلاما فقال لی النبی اجعل فی آخر اذانک حی علی خیر العمل.[۳] من جوان بودم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرا امر نمود، تا در آخر اذان «حی علی خیر العمل» بگویم.»
حلبی نیز میگوید: ابن عمر و امام زین العابدین (علیه السلام) در اذان بعد از «حی علی الفلاح»، «حی علی خیر العمل» بهکار میبردند.[۴]
متکلم معروف اشعری به نام علاء الدین قوشجی (متوفای ۸۷۹ قمری) در علت حذف جمله «حی علی خیر العمل» از اذان میگوید: عمر بن خطاب نسبت به سه چیز هشدار داد و گفت: سه چیز در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسمیت داشت و من از آنها باز میدارم، و انجام دهنده آن را مؤاخذه مینمایم: ۱. متعه زنان؛ ۲. متعه حج؛ ۳. گفتن حَی عَلى خَیر العمل.[۵]
اکنون از اهل سنت میپرسیم: آیا این مصحلت اندیشی خلیفه، نوعی اجتهاد در مقابل نص به شمار نمیآید!؟ بر فرض که بگوییم خلیفه اجتهاد کرده است و اجتهادش برایش حجت است، آیا این اجتهاد برای دیگران و آیندگان نیز حجت محسوب میشود!؟ آیا با این وجود میتوان بدعت را بر سنت مقدم داشت!؟
پینوشت:
[۱]. مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ق، ج۸۱، ص۱۵۶.[۲]. شاطبی، ابواسحاق، ابراهیم بن موسی، الاعتصام بحبل الله المتین، اول، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۲۰۹.
[۳]. الذهبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، میزان الاعتدال، دارالفکر، بیروت، بی تا، ج۱، ص۱۳۹.
[۴]. وقال الحلبی: إنّ ابن عمر والاِمام زین العابدین علیّ بن الحسین ـ علیهما السلام ـ کانا یقولان فی الاَذان بعد «حیّ على الفلاح» : «حیّ على خیر العمل». برهان الدین الحلبی، السیره، ج۲، ص۲۹۵ به نقل از سبحانی جعفر، الاعتصام بالکتاب و السنه، ص۶۰.
[۵]. تفتازانى، مسعود بن عمر (۷۹۳)، شرح المقاصد فی علم الکلام، نشر الشریف الرضی، قم، چاپ: اوّل، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۲۲.