مقدمه:

الف) روایات تراویح در منابع اهل سنت

روایت اول:
روایت دوم:
سخنان علمای اهل سنت در شرح روایت:
۱. ابن حجر عسقلانی (متوفای۸۵۲ هـ)
۲. بدر الدین عینی (متوفای ۸۵۵هـ)
۳. شهاب الدین قسطلانی (متوفای۹۲۳هـ)

ب) اعتراف علمای اهل سنت در بدعت تراویح

۱. محمد بن سعد زهری (متوفای۲۳۰هـ)
۲. احمد بن یحیی بلاذری (متوفای۲۷۹هـ)
۳. محمد بن جریر طبری (متوفای۳۱۱هـ):
۴. ابو الفرج ابن جوزی (متوفای۵۹۷هـ)
۵. محیی الدین نووی (متوفای۶۷۶هـ)
۶. ابن کثیر سلفی (متوفای۷۷۴هـ)
۷. ابن حجر عسقلانی (متوفای۸۵۲هـ)
۸. مجیر الدین العلیمی (متوفای۹۲۷هـ)
۹. ابن سمعون بغدادی (متوفای۳۷۸هـ)
۱۰ . ابوهلال عسکری (متوفای۳۹۵هـ)
۱۱. ابو حامد عزالی (متوفای۵۰۵هـ)
۱۲. مقدسی حنبلی (متوفای۶۲۰هـ)
۱۳ . عماد الدین أبو الفداء (متوفای۷۳۲هـ)
۱۴. زین الدین ابن الوردی (متوفای۷۴۹هـ)
۱۵. دمیری شافعی (متوفای۸۰۸هـ)
۱۶. احمد بن عبد الله قشقلندی (متوفای۸۲۱هـ)
۱۷ . بدر الدین عینی (متوفای۸۵۵هـ)
۱۸ . محمد امیر صنعانی (متوفای۸۵۲هـ)
۱۹ . جلال الدین سیوطی (متوفای۹۱۱هـ)
۲۰. محمد بن عبد الباقی زرقانی (متوفای۱۱۲۲هـ)
۲۱. زین الدین حسینی عراقی (متوفای ۸۰۶هـ)

ج) چه کسانی در زمان خلفاء به نماز تراویح شرکت نمی کرده اند

۱و ۲. عمر و عثمان
۳. عبد الله بن عمر
۴و ۵. سالم مولی ابی حذیفه و قاسم بن محمد بن ابی بکر
۶ و ۷. ابراهیم نخعی و علقمه
۸. تعداد دیگر از کسانی که به این سنت عمل نکرده اند:

د) از نظر فقهای اهل سنت نماز تراویح فرادی ترجیح دارد یا با جماعت؟

هـ) آیا امیر مؤمنان (ع) از بدعت تراویح جلوگیری کرده است؟

آیا روایات جواز تراویح در منابع شیعه وجود دارد؟

مقدمه:

نماز تراویح یا خواندن نوافل ماه رمضان به جماعت، از بدعت هایی است که عمر بن خطاب وارد اسلام کرده است؛ پیش از او، نه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله و نه در زمان ابوبکر چنین چیزی سابقه نداشته است.

علمای شیعه و سنی با سند صحیح نقل کرده اند که نماز تراویح از بدعت های خلیفه دوم بوده است . همچنین بسیاری از علمای اهل سنت به این قضیه اعتراف کرده اند که در ذیل به صورت خلاصه به این قضیه پرداخته خواهد شد :

الف) روایات تراویح در منابع اهل سنت

در منابع معتبر اهل سنت روایاتی وجود دارد که نشان می دهد، نماز تراویح از بدعت های عمر بن خطاب است:

روایت اول:

محمد بن اسماعیل بخاری در صحیح خود می نویسد:

۱۹۰۵ حدثنا عبد اللَّهِ بن یُوسُفَ أخبرنا مَالِکٌ عن بن شِهَابٍ عن حُمَیْدِ بن عبد الرحمن عن أبی هُرَیْرَهَ رضی الله عنه أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم قال من قام رَمَضَانَ إِیمَانًا وَاحْتِسَابًا غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ من ذَنْبِهِ قال بن شِهَابٍ فَتُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم وَالْأَمْرُ علی ذلک ثُمَّ کان الْأَمْرُ علی ذلک فی خِلَافَهِ أبی بَکْرٍ وَصَدْرًا من خِلَافَهِ عُمَرَ رضی الله عنهما.

ابو هریره از رسول خدا صلی الله علیه وسلم نقل کرده است که آن حضرت فرمود: هرکس (نافله ماه) رمضان را با ایمان و قربه الی الله بخواند، خداوند گناهان گذشته او را می بخشد. ابن شهاب گفته: رسول خدا صلی الله وسلم از دنیا رفت و وضعیت به همین صورت بود (نماز تراویح را بدون جماعت می خواندند) در زمان خلافت ابوبکر و اوائل خلافت عمر نیز به همین صورت بود .

البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج ۲، ص ۷۰۷، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷.

روایت دوم:

بخاری در روایت دیگر نقل می کند که وقتی عمر دید هرکس در مسجد برای خودش نماز می خواند، گفت: نظر من این است که برای آنها امام جماعت قرار بدهیم و ابی بن کعب را امام آنها قرار داد:

۱۹۰۶ وَعَنْ بن شِهَابٍ عن عُرْوَهَ بن الزُّبَیْرِ عن عبد الرحمن بن عَبْدٍ القاریء أَنَّهُ قال خَرَجْتُ مع عُمَرَ بن الْخَطَّابِ رضی الله عنه لَیْلَهً فی رَمَضَانَ إلی الْمَسْجِدِ فإذا الناس أَوْزَاعٌ مُتَفَرِّقُونَ یُصَلِّی الرَّجُلُ لِنَفْسِهِ وَیُصَلِّی الرَّجُلُ فَیُصَلِّی بِصَلَاتِهِ الرَّهْطُ فقال عُمَرُ إنی أَرَی لو جَمَعْتُ هَؤُلَاءِ علی قَارِئٍ وَاحِدٍ لَکَانَ أَمْثَلَ ثُمَّ عَزَمَ فَجَمَعَهُمْ علی أُبَیِّ بن کَعْبٍ ثُمَّ خَرَجْتُ معه لَیْلَهً أُخْرَی وَالنَّاسُ یُصَلُّونَ بِصَلَاهِ قَارِئِهِمْ قال عُمَرُ نِعْمَ الْبِدْعَهُ هذه والَّتِی یَنَامُونَ عنها أَفْضَلُ من التی یَقُومُونَ یُرِیدُ آخِرَ اللَّیْلِ وکان الناس یَقُومُونَ أَوَّلَهُ.

عبد الرحمن بن عبد القاری می گوید: با عمر بن خطاب در شب ماه رمضان به مسجد رفتیم، دیدیم که برخی به صورت انفراد و برخی هم گروه نماز می خوانند. عمر گفت:

نظر من این است که اگر اینها – نماز گزارها – را بر یک امام جماعت قرار دهم بهتر است پس بر این معنی تصمیم گرفت: و ابی بن کعب را مأمور اقامه جماعت کرد.

راوی می گوید: سپس در شب دیگری به همراه عمر بیرون آمدم مردم را دیدم که به همراه یک شخص – امام جماعت – نماز می خوانند.

عمر گفت: این کار، عجب بدعت خوبی است

البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، صحیح البخاری، ج۲، ص۷۰۷، کِتَاب صَلَاهِ التَّرَاوِیحِ، بَاب فَضْلِ من قام رَمَضَانَ ، تحقیق د. مصطفی دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامه – بیروت، الطبعه: الثالثه، ۱۴۰۷ – ۱۹۸۷

این روایات در صحیح مسلم که یکی از صحاح اهل سنت است و نیز بقیه کتب معتبره آنها آمده؛ اما به ذکر این روایات از صحیح بخاری؛ اکتفا می کنیم.

سخنان علمای اهل سنت در شرح روایت:

شارحان صحیح بخاری، این روایت را توصیح و شرح داده اند که در این قسمت به آنها اشاره می شود:

۱. ابن حجر عسقلانی (متوفای۸۵۲ هـ)

وی در کتاب «فتح الباری» در شرح جمله «والأمر علی ذلک» می نویسد:

قوله «قال بن شهاب فتوفی رسول الله صلی الله علیه وسلم والناس» فی روایه الکشمیهنی والأمر علی ذلک أی علی ترک الجماعه فی التراویحولأحمد من روایه بن أبی ذئب عن الزهری فی هذا الحدیث ولم یکن رسول الله صلی الله علیه وسلم جمع الناس علی القیام وقد ادرج بعضهم قول بن شهاب فی نفس الخبر أخرجه الترمذی من طریق معمر عن بن شهاب وأما ما رواه بن وهب عن أبی هریره خرج رسول الله صلی الله علیه وسلم وإذا الناس فی رمضان یصلون فی ناحیه المسجد فقال ما هذا فقیل ناس یصلی بهم أبی بن کعب فقال أصابوا ونعم ما صنعوا ذکره بن عبد البر وفیه مسلم بن خالد وهو ضعیف والمحفوظ أن عمر هو الذی جمع الناس علی أبی بن کعب.

سخن ابن شهاب … «والامر علی ذلک» یعنی امر بر ترک جماعت در نماز تراویح بوده است. در روایتی که احمد از ابن ابی ذئب از زهری نقل کرده آمده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم مردم را بر قیام نماز تراویح بر جماعت جمع نکرده است.

… اما روایتی را که ابن وهب از ابو هریره نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به مسجد آمد دید مردم در ماه رمضان در ناحیه مسحد نماز می خوانند. سؤال کرد، این ها چه کار می کنند؟ گفتند: مردم پشت سر ابی بن کعب نماز می خوانند. حضرت فرمود: کاری خوبی می کنند .

این روایت را ابن عبد البر ذکر کرده و در این روایت مسلم بن خالد قرار دارد که ضعیف است. نظر درست این است که عمر مردم را به امامت ابی بن کعب بر جماعت جمع کرد.

العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج ۴، ص۲۵۲، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفه – بیروت.

۲. بدر الدین عینی (متوفای ۸۵۵هـ)

عینی نیز در کتاب «عمده القاری» در شرح روایت می نویسد:

قوله : ( قال ابن شهاب ) ، أی : محمد بن مسلم بن شهاب الزهری . قوله : (والأمر علی ذلک) ، جمله حالیه والمعنی : استمر الأمر فی هذه المده المذکوره علی أن کل أحد یقوم رمضان فی أی وجه کان جمعهم عمر ، رضی الله تعالی عنه . قوله : ( والأمر علی ذلک ) روایه الکشمیهنی ، وفی روایه غیره : ( والناس علی ذلک ) ، یعنی : علی ترک الجماعه فی التراویح .

فإن قلت : روی ابن وهب عن أبی هریره : ( خرج رسول الله ، صلی الله علیه وسلم ، وإذا الناس فی رمضان یصلون فی ناحیه المسجد ، فقال : ما هذا ؟ فقیل : ناس یصلی بهم أبی بن کعب . فقال : أصابوا ، ونِعْمَ ما صنعوا ) ذکره ابن عبد البر . قلت : فیه مسلم بن خالد ، وهو ضعیف ،والمحفوظ أن عمر ، رضی الله تعالی عنه ، هو الذی جمع الناس علی أبی بن کعب ، رضی الله تعالی عنه .

مراد از «ابن شهاب» محمد بن مسلم بن شهاب زهری است. قول ابن شهاب که می گوید: «والامر علی ذلک»، جمله حالیه است و معنایش این است در این مدت مذکور در روایت (از زمان پیامبر تا اول خلافت عمر)، امر نماز نافله بر این منوال بود که هر کسی در ماه رمضان می توانست به هر صورتی نماز بخواند؛ اما عمر آنها را بر یک نماز جمع کرد.

تعبیر «والامر علی ذلک» به روایت کشمیهنی است و در روایت غیر او تعبیر «والناس علی ذلک» آمده و معنایش این است که مردم نماز تراویح را به جماعت نمی خواندند.

و در پایان همان سخن ابن حجر را در باره روایتی ابن وهب از ابوهریره نقل کرده، مطرح می کند و از این روایت پاسخ می دهد.

العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای ۸۵۵هـ)، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج ۱۱، ص۱۲۵، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

عینی در جای دیگر تصریح می کند که خود عمر نماز را به جماعت نمی خواند و عقیده اش این بود که نماز در خانه بهتر است :

قوله : ( ثم خرجت معه ) أی : مع عمر لیله أخری ، وفیه إشعار بأن عمر ، رضی الله تعالی عنه ، کان لا یواظب الصلاه معهم ، وکأنه یری أن الصلاه فی بیته أفضل ، ولا سیما فی آخر اللیل ، وعن هذا قال الطحاوی : التراویح فی البیت أفضل . قوله : ( نعم البدعه ) ، ویروی : ( نعمت البدعه ) ، بزیاده التاء ، ویقال : نعم ، کلمه تجمع المحاسن کلها ، وبئس ، کلمه تجمع المساویء کلها ، وإنما دعاها بدعه لأن رسول الله ، صلی الله علیه وسلم ، لم یسنها لهم ، ولا کانت فی زمن أبی بکر ، رضی الله تعالی عنه . ورغب رسول الله ، صلی الله علیه وسلم ، فیها بقوله : نعم ، لیدل علی فضلها ، ولئلا یمنع هذا اللقب من فعلها . والبدعه فی الأصل أحداث أمر لم یکن فی زمن رسول الله ، صلی الله علیه وسلم ، ثم البدعه علی نوعین : إن کانت مما یندرج تحت مستحسن فی الشرع فهی بدعه حسنه ، وإن کانت مما یندرج تحت مستقبح فی الشرع فهی بدعه مستقبحه .

(ثم خرجت معه) ، یعنی بیرون رفتم با عمر در شب دیگر، این جمله اشعار دارد به این که عمر بر جماعت خواندن مواظبت نمی کردند و گویا عقیده داشت که نماز در خانه بهتر است به ویژه در پایان شب. از این رو طحاوی گفته است: تراویح در خانه افضل است.

این سخن عمر «نعم البدعه» به صورت «نعمت البدعه» روایت شده است. و «نعم» کلمه ی است که تمام محاسن را دارد. و کلمه «بئس» جامع تمام بدی ها است. و این که عمر جماعت خواندن تراویح را بدعت خوانده به خاطر این است که رسول خدا صلی الله علیه وسلم سنتش این نبوده و در زمان ابو بکر هم چنین نبوده است. ولی رسول خدا به آن تشویق فرموده است به قول خودش «نعم» تا بر فضل آن دلالت کند و این لقب «خوب بودن» را برای کسی که آن را انجام دهد، منع نکند.

بدعت در اصل پدید آوردن امر جدید است که در زمان رسول خدا نبوده است.

بدعت دو قسم است: اگر تراویح داخل در بدعت خوب باشد، بدعت حسنه است و اگر داخل در بدعتی باشد که شرع او را قبیح می داند، پس بدعت قبیحه است.

عمده القاری ج ۱۱، ص ۱۲۶

۳. شهاب الدین قسطلانی (متوفای۹۲۳هـ)

قسطلانی نیز در کتاب «ارشاد الساری می نویسد:

(قال ابن شهاب) الزهری (فتوفی رسول الله صلی الله علیه وسلم والامر علی ذلک) ای علی ترک الجماعه فی التراویح ولغیر الکشمیهنی کما فی الفتح والناس علی ذلک (ثم کان الامر علی ذلک) ایضا (فی خلافه ابی بکر) الصدیق (وصدرا من خلافه عمر رضی الله عنهما …)

… والامر علی ذلک)؛ یعنی مردم نماز نافله رمضان را به جماعت نمی خوانده است. و در غیر روایت کشمیهنی تعبیر «والناس علی ذلک» آمده است. و در زمان خلافت ابو بکر و ابتدای خلافت عمر نیز نماز تراویح به جماعت خوانده نمی شده است.

القسطلانی المصری الشافعی ، شهاب الدین أبو العباس أحمد بن محمد بن أبی بکر بن عبد الملک (متوفای۹۲۳هـ) إرشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، ج۴، ص۶۵۷

 قسطلانی در صفحه دیگر می گوید:

سماها ـ أی عمر ـ بدعه لأنّه (ص) لم یبیِّن لهم الاجتماع لها ولا کانت فی زمن الصدّیق ولا أوّل اللیل ولاکلّ لیله ولا هذا العدد.

عمر، تراویح را بدعت نامید، به این دلیل این که رسول خدا به مردم نگفته بود که آن را به جماعت بخوانند، در زمان ابوبکر نیز کسی آن را به جماعت نمی خواند، نه در اول شب و نه در تمام شب و نه به این تعداد (رکعات).

القسطلانی المصری الشافعی ، شهاب الدین أبو العباس أحمد بن محمد بن أبی بکر بن عبد الملک (متوفای۹۲۳هـ) إرشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، ج۴، ص۶۵۷

ب) اعتراف علمای اهل سنت در بدعت تراویح

هرچند که همین دو روایت که در معتبر ترین کتاب آنها آمده، برای اثبات این مطلب کفایت می کند؛ اما از آن جائی که ممکن است برخی دلالت روایت را نپذیرند و آن را توجیه کنند، ما اعترافات و تصریح سخنان بزرگان اهل سنت را از قرن های مختلف در این باره نقل می کنیم تا هیچ بهانه ای باقی نماند:

۱. محمد بن سعد زهری (متوفای۲۳۰هـ)

محمد بن سعد زهری در کتاب «الطبقات الکبری» در باره نوآوری های عمر می نویسد:

وهو أول من سن قیام شهر رمضان وجمع الناس علی ذلک وکتب به إلی البلدان وذلک فی شهر رمضان سنه أربع عشره وجعل للناس بالمدینه قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء .

او نخستین کسی بود که خواندن (نوافل) ماه رمضان را (به جماعت) بنیان نهاد و مردم را برای خواندن آن جمع کرد و به تمام شهرها نیز نوشت که همین کار را انجام دهند. این قضیه در ماه رمضان سال چهاردهم هجری اتفاق اتفاد، در مدینه دو امام جماعت تعیین کرد، یکی برای مردان و یکی برای زنان .

الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۸۱، ناشر: دار صادر – بیروت.

۲. احمد بن یحیی بلاذری (متوفای۲۷۹هـ)

احمد بن یحیی بلاذری در کتاب «انساب الأشراف» می نویسد:

وأول من سن قیام شهر رمضان، وجمع الناس علی ذلک، وکتب به إلی البلدان، وذلک فی شهر رمضان سنه أربع عشره.

عمر، نخستین کسی بود که (به جماعت) خواندن نافله ماه رمضان را بنا نهاد، مردم را برای آن جمع کرد و به شهرهای اسلامی نیز نوشت که آنان همین کار را انجام دهند، این قضیه در ماه رمضان سال چهاردهم هجری اتفاق افتاد.

البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، أنساب الأشراف، ج۳، ص۳۹۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۳. محمد بن جریر طبری (متوفای۳۱۱هـ):

ابو جعفر طبری، تاریخ نویس مشهور اهل سنت در این باره می نویسد:

وهو أول من جمع الناس علی إمام یصلی بهم التراویح فی شهر رمضان وکتب بذلک إلی البلدان وأمرهم به وذلک فیما حدثنی به الحارث قال حدثنا ابن سعد عن محمد بن عمر فی سنه أربع عشره وجعل للناس قارئین قارئا یصلی بالرجال وقارئا یصلی بالنساء.

عمر، نخستین کسی بود که مردم را جمع کرد تا نماز تراویح را در ماه رمضان پشت سر یک نفر بخوانند، و به دیگر شهرهای اسلامی نیز نوشت که همین کار را انجام دهند، این قضیه طبق روایتی که حارث از ابن سعد از محمد بن عمر نقل شده در سال چهاردهم اتفاق افتاده است، عمر دو امام جماعت یکی مخصوص مردان و یکی مخصوص زنان تعیین کرد.

الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج ۲، ص۵۷۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت.

۴. ابو الفرج ابن جوزی (متوفای۵۹۷هـ)

ابو الفرج ابن جوزی مفسر و مورخ مشهور اهل سنت، بعد از نقل روایت بخاری می نویسد:

وقوله : نعمت البدعه . البدعه : فعل شیء لا علی مثال تقدم ، فسماها بدعه لأنها لم تکن فی زمن رسول الله علی تلک الصفه ، ولا فی زمن أبی بکر.

اما این گفته عمر «نعمت البدعه». بدعت انجام کاری است که پیش از آن کسی انجام نداده باشد؛ عمر آن را بدعت نامید؛ چرا که این قضیه در زمان رسول خدا (ص) و زمان ابوبکر با این ویژگی (به جماعت) نبوده است.

ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای ۵۹۷ هـ)، کشف المشکل من حدیث الصحیحین ، ج۱، ص۱۱۶، تحقیق : علی حسین البواب ، ناشر : دار الوطن – الریاض – ۱۴۱۸هـ – ۱۹۹۷م.

۵. محیی الدین نووی (متوفای۶۷۶هـ)

محیی الدین نووی، شارح صحیح مسلم در کتاب معتبر «تهذیب الأسماء واللغات» می نویسد:

وثبت فی صحیح البخاری وغیره أن عمر رضی الله عنه أول من جمع الناس لصلاه التراویح فجمعهم علی أبی بن کعب رضی الله عنه وأجمع المسلمون فی زمنه وبعده علی استحبابها .

در صحیح بخاری و دیگر کتاب ها ثبت شده است که عمر نخستین کسی بود که مردم برای خواندن نماز تراویح (به جماعت) جمع کرد و أبی بن کعب را امام آن ها قرار داد، مسلمانان پس آن بر استحباب خواندن تراویح به جماعت اجماع کردند.

النووی الشافعی، محیی الدین أبو زکریا یحیی بن شرف بن مر بن جمعه بن حزام (متوفای۶۷۶هـ)، تهذیب الأسماء واللغات، ج ۲، ص۳۳۲، تحقیق: مکتب البحوث والدراسات، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۹۹۶م

۶. ابن کثیر سلفی (متوفای۷۷۴هـ)

ابن کثیر دمشقی نیز بدعت تروایح را یکی از نوآوری ها و شاهکارهای عمر می داند:

وأول من کتب التاریخ وجمع الناس علی التراویح وأول من عس بالمدینه .

نخستین کسی که تاریخ را ابداع کرد و مردم برای خواندن نماز تراویح جمع کرد، عمر بود.

ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایه والنهایه، ج ۷، ص۱۳۳، ناشر: مکتبه المعارف – بیروت.

۷. ابن حجر عسقلانی (متوفای۸۵۲هـ)

ابن حجر نیز در کتاب «سبل السلام» می نویسد:

عرفت ان عمر هو الذی جعلها جماعه علی معین وسماها بدعه.

شناختی که عمر همان کسی است که نماز تروایح را به جماعت قرار داد پس سر امام معین و او را بدعت خوب نامید.

سبل السلام شرح بلوغ المرام، ج۲، ص ۲۶

۸. مجیر الدین العلیمی (متوفای۹۲۷هـ)

مجیر الدین علیمی، نیز در این باره می نویسد:

وهو أول من جمع الناس لصلاه التراویح وأول من کتب التاریخ… .

عمر، نخستین کسی بود که مردم را برای خواندن نماز تراویج جمع کرد و نخستین کسی بود که تاریخ را ابداع کرد.

العلیمی الحنبلی ، مجیر الدین عبد الرحمن بن محمد بن عبد الرحمن بن محمد (متوفای۹۲۷هـ) الأنس الجلیل بتاریخ القدس والخلیل ، ج ۱، ص۲۶۰، تحقیق : عدنان یونس عبد المجید نباته ، ناشر : مکتبه دندیس – عمان – ۱۴۲۰هـ- ۱۹۹۹م .

۹. ابن سمعون بغدادی (متوفای۳۷۸هـ)

ابن سمعون بغدادی در کتاب «أمالی» می نویسد:

وهو أول من جمع الناس علی إمام واحد فی التراویح.

عمر، نخستین کسی بود که مردم را برای خواندن نماز تراویح، پشت سر یک امام جمع کرد.

ابن سمعون البغدادی ، أبو الحسین محمد بن أحمد بن إسماعیل بن عنبس (متوفای۳۸۷هـ)، أمالی ابن سمعون، ج ۱، ص۳۵۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۱۰ . ابوهلال عسکری (متوفای۳۹۵هـ)

ابو هلال عسکری در کتاب «الأوائل» خود می نویسد:

وأول من اتخذه عمر.

أول من سن قیام شهر رمضان سنه أربع عشره.

نخستین کارهائی که عمر انجام داد:

نخستین کسی که بجای آوردن نماز (نافله) ماه رمضان را (به جماعت) بنانهاد، عمر بن الخطاب بود.

العسکری ، أبو هلال الحسن بن عبد الله بن سهل بن سعید بن یحیی بن مهران (متوفای۳۹۵هـ) الأوائل للعسکری ، ج۱، ص۳۹۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۱۱. ابو حامد عزالی (متوفای۵۰۵هـ)

ابو حامد غزالی با تقسیم بندی بدعت به «حسنه» و «سیئه»، بدعت تراویح را بدعت حسنه عمر نامیده است:

فکم من محدث حسن کما قیل فی إقامه الجماعات فی التراویح إنها من محدثات عمر رضی الله عنه وأنها بدعه حسنه.

چه بسیار بدعت هایی که «حسن؛ پسندیده» است؛ چنانچه در باره به جماعت خواندن نماز تراویح گفته اند که تراویح از نوآوری های عمر و بدعت پسندیده ای بود.

الغزالی، محمد بن محمد ابوحامد (متوفای۵۰۵هـ، إحیاء علوم الدین، ج۱، ص۲۷۶، ناشر: دار االمعرفه – بیروت.

روشن است که این توجیه غزالی و برخی دیگر از بزرگان سنی ، هرگز قابل پذیرش نیست؛ چرا که بدعت گذاری در دین هرگز نمی تواند پسندیده و حسن باشد؛ بلکه رسول خدا صلی الله علیه وآله آن را گمراهی محض نامیده است؛ چنانچه مسلم نیشابوری در صحیح خود به نقل از جابر بن عبد الله انصاری از رسول خدا صلی الله علیه وآله می نویسد:

وَخَیْرُ الْهُدَی هُدَی مُحَمَّدٍ وَشَرُّ الْأُمُورِ مُحْدَثَاتُهَا وَکُلُّ بِدْعَهٍ ضَلَالَهٌ.

و بدترین چیزها، تازه پیدا شدهای آن است و هر بدعتی گمراهی است.

النیسابوری القشیری ، ابوالحسین مسلم بن الحجاج (متوفای۲۶۱هـ)، صحیح مسلم، ج۲، ص۵۹۲، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

ابو اسحاق شاطبی از بزرگان قرن هشتم اهل سنت در رد تقسیم بندی بدعت به «حسنه» و «سیئه» می نویسد:

فاعلموا رحمکم الله ان ما تقدم من الادله حجه فی عموم الذم من اوجه احدها انها جاءت مطلقه عامه علی کثرتها لم یقع فیها استثناء البته ولم یأت فیها مما یقتضی ان منها ما هو هدی ولا جاء فیها کل بدعه ضلاله الا کذا وکذا ولا شیء من هذه المعانی.

بدان: آن عده از دلائلی که گذشت، تمام بدعت ها را مذمت می کنند و در تمام آن ها حجت هستند؛ چرا که همه آن ها به صورت مطلق آمده اند و با این که زیاد هستند؛ اما در هیچ یک از آن ها استثنائی نیامده و چیزی وارد نشده است که ثابت کند، یکی از بدعت ها هدایت باشد و همچنین در هیچ یک از آن ها نیامده است که هر بدعتی گمراهی است مگر فلان و فلان بدعت، و نیز هیچ جمله ای که این معنا را ثابت کند وارد نشده است .

الشاطبی الغرناطی ، أبو إسحاق إبراهیم بن موسی بن محمد اللخمی (متوفای۷۹۰هـ) ، الاعتصام ، ج۱، ص۱۴۱، ناشر : المکتبه التجاریه الکبری – مصر.

۱۲. مقدسی حنبلی (متوفای۶۲۰هـ)

و مقدسی حنبلی، فقیه نامدار حنابله که برترین و گسترده ترین کتاب فقهی آن ها نیز متعلق به اوست در باره نماز تراویح می نویسد:

ونسبت التراویح إلی عمر بن الخطاب رضی الله عنه لأنه جمع الناس علی أبی بن کعب فکان یصلیها بهم.

نماز تراویح را به عمر نسبت داده اند، به این دلیل که او (نخستین بار) مردم را به امامت أبی بن کعب جمع کرد تا پشت سر او نماز تراویح را بخوانند.

المقدسی الحنبلی، ابومحمد عبد الله بن أحمد بن قدامه (متوفای۶۲۰هـ)، المغنی فی فقه الإمام أحمد بن حنبل الشیبانی، ج۱، ص۴۵۵، ناشر: دار الفکر – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۵هـ.

۱۳ . عماد الدین أبو الفداء (متوفای۷۳۲هـ)

ابو الفداء، تاریخ نویس نامدار اهل سنت در باره نو آوری های عمر می نویسد:

وأول من جمع الناس علی إمام یصلی بهم التراویح فی رمضان، وکتب بذلک إلی سائر البلدان وأمرهم به.

عمر، نخستین کسی بود که مردم را جمع کرد که پشت سر یک امام، نماز تراویح ماه رمضان را بخواند، و به شهرهای دیگر نیز نوشت که همین عمل را انجام دهند.

أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن علی (متوفای۷۳۲هـ)، المختصر فی أخبار البشر، ج ۱، ص۱۱۳، طبق برنامه الجامع الکبیر.

۱۴. زین الدین ابن الوردی (متوفای۷۴۹هـ)

ابن وردی، از مورخان قرن هشتم اهل سنت، یکی از نوآوری های عمر را بدعت تراویح می داند:

وأول من جمع علی إمام یصلی التراویح ، وأول من ضرب بالدره ودون الدواوین …

نخستین کسی که مردم را جمع کرد تا نماز تراویح را پشت سر امام جماعت بخوانند، عمر بود، و او نخستین کسی بود که مردم با تازیانه زد و …

ابن الوردی ، زین الدین عمر بن مظفر (متوفای۷۴۹هـ) ، تاریخ ابن الوردی، ج ۱، ص۱۴۲، ناشر : دار الکتب العلمیه – لبنان / بیروت ، الطبعه : الأولی، ۱۴۱۷هـ – ۱۹۹۶م.

۱۵. دمیری شافعی (متوفای۸۰۸هـ)

دمیری مصری، از بزرگان اهل سنت در قرن نهم هجری می نویسد:

وهو أول من جمع الناس علی إمام واحد فی التراویح .

عمر، نخستین کسی بود که مردم برای خواند نماز تراویح پشت سر یک امام جمع کرد.

الدمیری المصری الشافعی ، کمال الدین محمد بن موسی بن عیسی (متوفای۸۰۸ هـ)، حیاه الحیوان الکبری، ج ۱، ص۴۸۱، تحقیق : أحمد حسن بسج ، ناشر : دار الکتب العلمیه – بیروت / لبنان ، الطبعه : الثانیه ، ۱۴۲۴ هـ – ۲۰۰۳م.

۱۶. احمد بن عبد الله قلقشندی (متوفای۸۲۱هـ)

احمد بن عبد الله قلقشندی، یکی دیگر از بزرگان اهل سنت در کتاب «مآثر الإنافه» می نویسد:

وهو أول من سن قیام شهر رمضان وجمع الناس علی إمام واحد فی التراویح وذلک فی سنه أربع عشره.

نخستین کسی که به جماعت خواندن نوافل ماه رمضان را رسم و مردم را برای خواندن آن پشت سر یک امام جمع کرد، عمر بن خطاب بود که این کار را در سال چهاردهم هجری انجام داد.

القلقشندی ، أحمد بن عبد الله (متوفای۸۲۱هـ) ، مآثر الإنافه فی معالم الخلافه ، ج۳، ص۳۳۷، تحقیق : عبد الستار أحمد فراج ، ناشر : مطبعه حکومه الکویت – الکویت ، الطبعه : الثانیه ، ۱۹۸۵م.

۱۷ . بدر الدین عینی (متوفای۸۵۵هـ)

بدرالدین عینی، در شرح روایت صحیح بخاری می نویسد:

وإنما دعاها بدعه لأن رسول الله ، صلی الله علیه وسلم ، لم یسنها لهم ، ولا کانت فی زمن أبی بکر ، رضی الله تعالی عنه .

عمر، آن را بدعت نامید، به این دلیل که رسول خدا آن را رسم نکرده بود، در زمان ابوبکر نیز وجود نداشته است.

العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای ۸۵۵هـ)، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج۱۱، ص۱۲۶، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

۱۸ . محمد امیر صنعانی (متوفای۸۵۲هـ)

و محمد بن اسماعیل صنعانی می نویسد:

إذا عرفت هذا عرفت أن عمر هو الذی جعلها جماعه علی معین وسماها بدعه . وأما قوله نعم البدعه فلیس فی البدعه ما یمدح بل کل بدعه ضلاله.

وقتی این مطلب را متوجه شدی، این را نیز مشخص می شود که عمر، (نخستین) کسی بود که دستور داد آن را به جماعت یک شخص معین بخوانند و عمر بود که آن را بدعت نامید؛ اما این که گفته «نعم البدعه ؛ چه بدعت خوبی»، در بدعت چیزی وجود ندارد که قابل ستایش باشد؛ بلکه هر بدعتی (سرانجامش) گمراهی است.

الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفای ۸۵۲هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدله الأحکام، ج۲، ص۱۰، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر:دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الطبعه: الرابعه، ۱۳۷۹هـ.

۱۹ . جلال الدین سیوطی (متوفای۹۱۱هـ)

جلال الدین سیوطی، تاریخ نویس، تفسیر پرداز، محدث، ادیب و لغت شناس پرآوازه اهل سنت در کتاب معتبر «تاریخ الخلفا» در این باره شعر جالبی سروده و در این شعر بدعت تراویح را یکی از شاهکارهای برجسته عمر بن الخطاب نام می برد:

وقد عمل بعض الأقدمین أرجوزه فی اسماء الخلفاء ووفیاتهم انتهی فیها لی ایام المعتمد وقد عملت قصیده أحسن منها ورأیت ان أختم بها هذا الکتاب وهی هذه:

وقام من بعده الفاروق ثمت فی

عشرین بعد ثلاث غیبوا عمرا

سن التراویح والتاریخ وافتتح الفتوح

جما وزاد الحد من سکرا

برخی از گذشتگان رجزهایی در باره نام و تاریخ وفات خلفا تا زمان معتمد (عباسی) سروده اند؛ اما من قصیده بهتری سروده ام که (بهتر) دیدم که این کتاب (تاریخ الخلفا) را با آن پایان دهم. و آن قصیده این است:

… پس از او (ابوبکر) فاروق آمد که در سال بیست و سه از دنیا رفت … او کسی است که برای نخستین بار نماز تروایح و تاریخ را بنا نهاد، دست به کشورگشائی زد و حدّ مست شدن را افزایش داد…

السیوطی، جلال الدین أبو الفضل عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای۹۱۱هـ)، تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۵۱۷، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعه السعاده – مصر، الطبعه: الأولی، ۱۳۷۱هـ – ۱۹۵۲م.

و در جای دیگر از همین کتاب ضمن شمردن نوآوری های خلیفه می نویسد:

وأول من سن قیام شهر رمضان.

تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۳۶.

و در کتاب «الوسائل فی معرفه الأوائل» که در آن بسیاری از نوآوری های تاریخ را جمع آوری کرده است، بدعت تراویح و خواندن به جماعت آن را یکی از نوآوری ها و افتخارات خلیفه دوم نام می برد:

اول من سن التراویح عمر بن الخطاب سنه اربع عشره اخرجه البیهقی عن عروه.

نخستین کسی که نماز تراویح را مرسوم کرد، عمر بن خطاب در سال چهاردهم هجری بود، این مطلب را بیهقی از عروه نقل کرده است.

و در صفحه بعد همین مطلب را این گونه تکرار می کند:

اول من جمع الناس علی الصلاه فی رمضان عمر بن الخطاب جمعهم علی أبی بن کعب رضی الله عنه.

نخستین کسی که مردم برای جماعت خواندن نماز (نافله) رمضان جمع کرد، عمر بن الخطاب بود که أبی بن کعب را امام جماعت آن ها قرار داد.

۲۰. محمد بن عبد الباقی زرقانی (متوفای۱۱۲۲هـ)

محمد بن عبد الباقی زرقانی در شرح خود بر کتاب موطأ مالک می نویسد:

فسماها بدعه لأنه صلی الله علیه وسلم لم یسن الاجتماع لها ولا کانت فی زمان الصدیق وهو لغه ما أحدث علی غیر مثال سبق وتطلق شرعا علی مقابل السنه وهی ما لم یکن فی عهده صلی الله علیه وسلم.

عمر آن را بدعت نامید؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به جماعت خواندن آن را تأسیس بود، در زمان ابوبکر نیز سابقه نداشته است.

لغت بدعت به معنای چیزی است که سابقه نداشته و از نظر شرعی برچیزی اطلاق می شود که در مقابل سنت و چیزهای است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه وسلم وجود نداشته است.

الزرقانی، محمد بن عبد الباقی بن یوسف (متوفای۱۱۲۲هـ) شرح الزرقانی علی موطأ الإمام مالک، ج۱، ص۳۴۰، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۱۴۱۱هـ.

۲۱. زین الدین حسینی عراقی (متوفای ۸۰۶هـ)

حسینی عراقی نیز در کتاب «طرح التثریب فی شرح التقریب»، می نویسد:

وقد أمر به عمر بن الخطاب رضی الله عنه واستمر علیه عمل الصحابه رضی الله عنهم وسائر المسلمین وصار من الشعائر الظاهره کصلاه العید.

عمر بن خطاب به تراویح دستور داد و صحابه و سایر مسلمانان این کار را ادامه دادند و از شعائر آشکار کردید همانند نماز عید.

طرح التثریب فی شرح التقریب ج ۳، ص ۸۶

ج) چه کسانی در زمان خلفاء به نماز تراویح شرکت نمی کرده اند

سؤال مهمی که در این قسمت پاسخ داده شود این است که اگر اهل سنت نماز تراویح را سنت حسنه می دانند، آیا فرزندان خلیفه اول و دوم به آن عمل کرده اند؟ آیا از بزرگان دیگر نیز با سنت همراهی کرده اند، یا نه؟ اگر آنها به این سنت عمل نکرده اند آیا نشانه بدعت بودن تراویح نیست؟

ابن ابی شیبه در کتاب «المصنف» بابی را تحت عنوان «من کان لاَ یَقُومُ مع الناس فی رَمَضَانَ » باز کرده است و در آن روایات متعددی را ذکر کرده است که چه کسانی در نماز تروایح به جماعت شرکت نمی کرده است.

در این قسمت اسامی این افراد را ذکر می کنیم:

۱و ۲. عمر و عثمان

نخسیتن کسی که به سنت عمر بن خطاب پشت پا زده و آن را زیر پا گذاشته خود عمر و دوست دیگر او عثمان بن عفان است.

مالک بن انس در کتاب «المدونه الکبری»، قضیه را این گونه نقل کرده است:

عن اللیث عن یحیی بن سعید أنه سئل عن صلاه الأمیر خلف القارئ فقال ما بلغنا أن عمر وعثمان کانا یقومان فی رمضان مع الناس فی المسجد.

از یحیی بن سعید در باره نماز خواندن امیر پشت سر امام سؤال شد. وی در پاسخ گفت: روایتی به ما نرسیده است که عمر و عثمان در ماه رمضان با مردم در مسجد پشت سر امام ایستاده باشند.

مالک بن أنس ابوعبدالله الإصبحی (متوفای۱۷۹هـ)، المدونه الکبری، ج ۱، ص ۲۲۴، ناشر: دار صادر – بیروت.

این سؤال در ذهن ایجاد می شود که اگر به جماعت خواندن نافله رمضان کار خوبی بوده، چرا خلفاء از انجام آن خود داری کرده است؟

آیا عمر بن خطاب مصداق این آیه قرآن نخواهد بود که می فرماید:

یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ. (صف/۲- ۳)

ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گوئید که عمل نمی کنید؟ نزد خدا بسیار موجب خشم است که سخنی بگوئید که عمل نمی کنید؟

۳. عبد الله بن عمر

عبد الله بن عمر از جمله صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله است که پس از پدرش جایگاه خاصی در نزد اهل سنت دارد. اما او نیز با این موقعیت و جایگاه، به سنت پدرش هیچگاه عمل نکرد تا به جای پدر مقتدای دیگران در این امر شود.

ابن ابی شیبه استاد بخاری می نویسد:

۷۷۱۴ حدثنا أبو بکر قال ثنا بن نُمَیْرٍ قال ثنا عُبَیْدُ اللهِ بن عُمَرَ عن نَافِعٍ عَنِ بن عُمَرَ أَنَّهُ کان لاَ یَقُومُ مع الناس فی شَهْرِ رَمَضَانَ قال وکان سَالِمٌ وَالْقَاسِمُ لاَ یَقُومُونَ مع الناس.

عبد الله عمر پشت سر هیچ امام جماعتی در ماه رمضان نماز نمی خواند و سالم مولی ابو حذیفه و قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز با مردم نماز می نمی خواندند.

إبن أبی شیبه الکوفی، ابوبکر عبد الله بن محمد (متوفای۲۳۵ هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج۲، ص ۱۶۶، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبه الرشد – الریاض، الطبعه: الأولی، ۱۴۰۹هـ.

عبد الرزاق صنعانی نیز این روایت را آوده است:

۷۷۴۳ عبد الرزاق عن عبد الله بن عمر عن نافع عن بن عمر أنه کان لا یقوم خلف الإمام فی رمضان.

الصنعانی، أبو بکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج ۴، ص ۲۶۴، تحقیق : حبیب الرحمن الأعظمی، دار النشر: المکتب الإسلامی -بیروت، الطبعه : الثانیه ۱۴۰۳

استهزاء نمازگزاران تراویح از سوی عبد الله بن عمر

عبد الله بن عمر این صحابی جلیل القدر از نظر اهل سنت، نه تنها تراویح را به جماعت نخواند بلکه فراتر از آن، جماعت گذاران را نیز به باد مسخره می گرفت و به الاغ تشبیه می کرد.

ابن ابی شیبه می نویسد:

۷۷۱۵ حدثنا وَکِیعٌ عن سُفْیَانَ عن مَنْصُورٍ عن مُجَاهِدٍ قال سَأَلَ رَجُلٌ بن عُمَرَ أَقُومُ خَلْفَ الإِمَام فی شَهْرِ رَمَضَانَ فقال تُنْصِتُ کَأَنَّک حِمَارٌ .

مجاهد می گوید: مردی از عبد الله بن عمر سوال کرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را با جماعت بخوانم؟ عبد الله بن عمر گفت: آیا می خواهی مانند الاغ ساکت بمانی؟

مصنف ابن أبی شیبه ج ۲، ص ۱۶۶

بیهقی و عبد الرزاق روایت را با این عبارت نقل کرده اند:

۴۳۸۳ أنبأ أبو نصر عمر بن عبد العزیز بن عمر بن قتاده الأنصاری أنبأ أبو عمرو بن مطر أنبأ أبو خلیفه ثنا محمد بن کثیر ثنا سفیان عن منصور عن مجاهد عن عبد الله بن عمر قال قال له رجل أصلی خلف الإمام فی رمضان قال یعنی بن عمر ألیس تقرأ القرآن قال نعم قال أفتنصت کأنک حمار صل فی بیتک.

مجاهد می گوید: مردی از عبد الله بن عمر سوال کرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را با جماعت بخوانم؟ عبد الله بن عمر گفت: آیا قرآن را خوانده ای؟ گفت: بلی. ابن عمر گفت: آیا می خواهی مانند الاغ ساکت بمانی؟ در خانه ات نماز بخوان.

البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸هـ)، سنن البیهقی الکبری، ج ۲، ص ۴۹۴، ناشر: مکتبه دار الباز – مکه المکرمه، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ – ۱۹۹۴.

مصنف عبد الرزاق ج ۴، ص ۲۶۴

۴و ۵. سالم مولی ابی حذیفه و قاسم بن محمد بن ابی بکر

ابن ابی شیبه استاد بخاری می نویسد:

۷۷۱۴ حدثنا أبو بکر قال ثنا بن نُمَیْرٍ قال ثنا عُبَیْدُ اللهِ بن عُمَرَ عن نَافِعٍ عَنِ بن عُمَرَ أَنَّهُ کان لاَ یَقُومُ مع الناس فی شَهْرِ رَمَضَانَ قال وکان سَالِمٌ وَالْقَاسِمُ لاَ یَقُومُونَ مع الناس.

عبد الله عمر پشت سر هیچ امام جماعتی در ماه رمضان نماز نمی خواند و سالم مولی ابو حذیفه و قاسم بن محمد بن ابی بکر نیز با مردم نماز می نمی خواندند.

مصنف ابن أبی شیبه ج ۲، ص ۱۶۶

۶ و ۷. ابراهیم نخعی و علقمه

ابراهیم نخعی و علقمه از تابعان نیز به نماز تراویح همراه مردم شرکت نمی کردند .

ابن ابی شیبه آورده است:

۷۷۱۸ حدثنا أبو خَالِدٍ الأَحْمَر عَنِ الأَعْمَش قال کان إبْرَاهِیمُ وَعَلْقَمَهُ لاَ یَقُومُونَ مع الناس فی رَمَضَانَ.

مصنف ابن أبی شیبه ج ۲، ص ۱۶۶

در روایت دیگر آمده است:

۷۷۱۷ حدثنا عِیسَی بن یُونُسَ عَنِ الأَعْمَش قال کان إبْرَاهِیمُ یَؤُمُّهُمْ فی الْمَکْتُوبَهِ وَلاَ یَؤُمُّهُمْ فی صَلاَهِ رَمَضَانَ وَعَلْقَمَهُ وَالأَسْوَدُ.

ابراهیم مردم را در نماز واجب امامت می کرد نه در نافله ماه رمضان و علقمه و اسود نیز همین گونه بودند.

مصنف ابن أبی شیبه ج ۲، ص ۱۶۶

زین الدین عراقی در کتاب «طرح التثریب فی شرح التقریب»، با اشاره به روایت ابن ابی شیبه می نویسد:

وروی ابن أبی شیبه فی مصنفه عن ابن عمر وابنه سالم والقاسم بن محمد وعلقمه وإبراهیم النخعی أنهم کانوا لا یقومون مع الناس فی شهر رمضان.

العراقی، أبو الفضل زین الدین عبد الرحیم بن الحسینی (متوفای۸۰۶هـ)، طرح التثریب فی شرح التقریب، ج۳، ص۸۷، تحقیق: عبد القادر محمد علی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه: الأولی۲۰۰۰م .

۸. تعداد دیگر از کسانی که به این سنت عمل نکرده اند:

محمد بن نصر در کتاب «قیام رمضان» از قول مالک اسامی تعداد دیگری را نقل کرده است که تراویح را به جماعت نخوانده اند:

وقال مالک : « کان ابن هرمز من القراء ینصرف فیقوم بأهله فی بیته ، وکان ربیعه ینصرف ، وکان القاسم ، وسالم ینصرفان لا یقومان مع الناس ، وقد رأیت یحیی بن سعید مع الناس ، وأنا لا أقوم مع الناس ، لا أشک أن قیام الرجل فی بیته أفضل من القیام مع الناس إذا قوی علی ذلک وما قام رسول الله صلی الله علیه وسلم إلا فی بیته » …

أبو الأسود: أن عروه بن الزبیر رضی الله عنه کان یصلی العشاء الآخره مع الناس فی رمضان ثم ینصرف إلی منزله ولا یقوم مع الناس.

…. شعبه عن إسحاق بن سوید : « کان صف القراء فی بنی عدی فی رمضان ، الإمام یصلی بالناس وهم یصلون علی حده » وکان سعید بن جبیر : «یصلی لنفسه فی المسجد والإمام یصلی بالناس ».

مالک می گوید: ابن هرمز از که از قراء است وقتی نماز واجب را در مسجد می خواند به خانه می آمد و نماز نافله را در خانه می خواند. و ربیعه نیز به خانه می آمد و قاسم و سالم نیز با مردم نماز نمی گذاردند. و یحیی بن سعید را دیدم که همراه مردم می خواند اما من نمی ایستادم. بدون شک نماز در خانه افضل از خواندن با مردم است ….

ابو الاسود می گوید: عروه بن زبیر نیز بعد از ادای نماز عشاء با مردم در ماه رمضان به خانه بر می گشت و با مردم نمیخواند.

اسحاق بن سوید می گوید: صف قاریان در بنی عدی در ماه رمضان جدا بود، امام با مردم نماز می خواند ولی آنها جدایی نماز می خواندند. و سعید بن جبیر در مسجد به تنهایی نماز می خواند در حالی که امام همراه مردم نماز می خواند.

المَرْوَزِی، أبو عبد الله محمد بن نصر بن الحجاج (متوفای۲۹۴هـ) قیام رمضان، ج۱، ص۳۱، دار النشر : طبق برنامه الجامع الکبیر

د) از نظر فقهای اهل سنت نماز تراویح فرادی ترجیح دارد یا با جماعت؟

نکته دیگر این که نظر علماء و فقهای اهل سنت را بررسی کنیم، به نظر آنها به جماعت خواندن نافله رمضان ترجیح دارد یا فرادی؟

ابن بطال قرطبی در کتاب «شرح صحیح البخاری»، اسامی چند تن از علمای بزرگ اهل سنت را آورده که آنها نماز نافله را به صورت فرادی ترجیح داده اند و یکی از دلائل آنها این است که رسول خدا صلی الله علیه وآله از به جماعت خواندن آن خودداری کردند و اصحابش را از این که میامدند پشت سر حضرت نماز می خواندند، نهی فرمودند:

وقد احتج قوم من الفقهاء بقعود النبی – صلی الله علیه وسلم – عن الخروج إلی أصحابه اللیله الثالثه ، أو الرابعه ، وقالوا : إن صلاه رمضان فی البیت للمنفرد أفضل من صلاتها فی المسجد ، منهم مالک ، وأبو یوسف ، والشافعی، وقال مالک : کان ربیعه وغیر واحد من علمائنا ینصرفون ولا یقومون مع الناس ، وأنا أفعل ذلک ،. …

گروهی از فقهاء احتجاج کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه وسلم در خانه نشست و در شب سوم و چهارم نیامد تا با اصحابش نماز بخواند. آنها گفته اند: نماز نافله رمضان در خانه به تنهایی بهتر از انجام آن در مسجد است. از جمله آنها مالک، ابویوسف و شافعی است.

مالک گفته است: ربیعه و بسیاری از علمای ما وقتی نماز شام و عشاء را در مسجد اقامه می کردند با مردم نمی ایستادند و به خانه بر می گشتند اما من با مردم می خواندم.

إبن بطال البکری القرطبی، ابوالحسن علی بن خلف بن عبد الملک (متوفای۴۴۹هـ)، شرح صحیح البخاری، ج۳، ص ۱۱۹، تحقیق: ابوتمیم یاسر بن إبراهیم، ناشر: مکتبه الرشد – السعودیه / الریاض، الطبعه: الثانیه، ۱۴۲۳هـ – ۲۰۰۳م.

بدر الدین عینی نیز در کتاب «عمده القاری شرح صحیح البخاری»، می نویسد:

وذهب مالک والشافعی وربیعه إلی أن صلاته فی بیته أفضل من صلاته مع الإمام وهو قول إبراهیم والحسن البصری والأسود وعلقمه وقال أبو عمر اختلفوا فی الأفضل من القیام مع الناس أو الانفراد فی شهر رمضان فقال مالک والشافعی صلاه المنفرد فی بیته أفضل وقال مالک وکان ربیعه وغیر واحد من علمائنا ینصرفون ولا یقومون مع الناس وقال مالک وأنا أفعل ذلک وما قام رسول الله إلا فی بیته وإلیه مال الطحاوی وروی ذلک عن ابن عمر وسالم والقاسم ونافع أنهم کانوا ینصرفون ولا یقومون مع الناس وقال الترمذی واختار الشافعی أن یصلی الرجل وحده إذا کان قارئا .

مالک، شافعی و ربیعه عقیده داشتند که نماز در خانه بهتر از نماز با امام است و این قول ابراهیم، حسن بصری، اسود و علقمه است. ابو عمرو گفته است که علما اختلاف کرده اند که آیا بهتر است نماز نافله رمضان را به تنهایی در خانه خواند یا به جماعت؟

مالک و شافعی گفته اند: در خانه بهتر است. مالک گفته است: ربیعه و بسیاری از علمای ما بعد از نماز جماعت واجب به خانه می آمدند … طحاوی نیز به این قول تمایل کرده . …

العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای ۸۵۵هـ)، عمده القاری شرح صحیح البخاری، ج ۷، ص ۱۷۸، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت.

زین الدین عراقی در کتاب «طرح التثریب فی شرح التقریب»، قول برخی علماء و فقهای اهل سنت را در باره این که فرادی خواندن نماز نافله رمضان را بهتر می دانند و ترجیح می دهند آوده و در پایان می نویسد که خود عمر اعتراف کرده است که نماز تراویح مکروه است:

وذهب آخرون إلی أن فعلها فرادی فی البیت أفضل لکونه علیه الصلاه والسلام واظب علی ذلک قبل هذه اللیالی وبعدها وتوفی والأمر علی ذلک ثم کان الأمر علی ذلک فی خلافه أبی بکر وصدرا من خلافه عمر وإنما وقع تغییره فی خلافه عمر سنه أربع عشره من الهجره واعترف عمر رضی الله عنه بأنها مفضوله …

دیگران بر این عقیده هستند که انجام نماز نافله رمضان به صورت فرادی در خانه افضل است؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه وسلم به فرادی خواندن مواظبت می کرد قبل از این شبها و بعد از آن تا این که وفات یافت و امر نماز نافله رمضان بر همین منوال بود و در زمان خلافت ابو بکر و ابتدای خلافت عمر نیز همین گونه بود و تغیر در خلافت عمر در سال چهاردهم هجرت واقع شد. و عمر اعتراف کرده است که این نماز تراویح مکروه است.

ایشان به روایت پیامبر خدا در صحیح مسلم:

فعلیکم بالصلاه فی بیوتکم فإن خیر صلاه المرء فی بیته إلا الصلاه المکتوبه .

اشاره کرده و پس از آن می نویسد:

وبهذا قال مالک وأبو یوسف وبعض الشافعیه وحکاه ابن عبد البر عن الشافعی.

طبق این روایت مالک و ابو یوسف و بعض شافعی نظر داده اند.

العراقی، أبو الفضل زین الدین عبد الرحیم بن الحسینی (متوفای۸۰۶هـ)، طرح التثریب فی شرح التقریب، ج ۳، ص ۸۶، تحقیق: عبد القادر محمد علی، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت الطبعه: الأولی۲۰۰۰م .

عبد البر قرطبی در کتاب «الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار»، رأی مالک و شافعی را در انفراد خواندن نماز نافله رمضان آورده است:

وقال علیه السلام صلاه المرء فی بیته أفضل من صلاته فی مسجدی هذا إلا المکتوبه

فإذا کانت النافله فی البیت أفضل منها فی مسجد النبی علیه السلام والصلاه فیه بألف صلاه فأی فضل أبین من هذا ولهذا کان مالک والشافعی ومن سلک سبیلهما یرون الانفراد فی البیت أفضل فی کل نافله فإذا قامت الصلاه فی المساجد فی رمضان ولو بأقل عدد فالصلاه حینئذ فی البیت أفضل.

رسول خدا فرمود: نماز شخص در خانه بهتر از نماز او در مسجد من است مگر نماز واجب. پس زمانی که نافله در خانه بهتر از نماز در مسجد پیامبر باشد، کدام فضیلت روشن تر از این است؟

از این رو است که مالک و شافعی و کسانی که راه آنها را پیموده اند اعتقاد دارند که تمام نافله را بهتر است در خانه خواند. …

النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳هـ)، الاستذکار الجامع لمذاهب فقهاء الأمصار فی شرح الموطأ، ج۲، ص۷۳، تحقیق: سالم محمد عطا – محمد علی معوض، ناشر: دار الکتب العلمیه – بیروت، الطبعه: الأولی، ۲۰۰۰م.

نتیجه:

طبق عباراتی که از کتابهای اهل سنت نقل شد، روشن می شود که تعدادی از فقهای اهل سنت همانند مالکی و شافعی و برخی دیگر، انجام نماز نافله رمضان را به صورت انفرادی در خانه بهتر از جماعت در مسجد می دانند و مهمترین دلیل شان این است که رسول خدا برخی افرادی را که میامدند پشت سر حضرت نماز می خواندند نهی کردند و دستور دادند که در خانه این نماز را انجام دهند.

با در نظر داشت این نکته، چه ارزشی برای این دستور عمر بن خطاب باقی می ماند جز این که همان سخن خودش را گفت که : نعم البدعه.

هـ) آیا امیر مؤمنان (ع) از بدعت تراویح جلوگیری کرده است؟

شبهه دیگری را که شبکه های وهابی جدیدا در باره نماز تراویح مطرح کرده اند این است که اگر نماز تراویح بدعت است و خواندن آن جایز نیست؛ چرا امیر مؤمنان علیه السلام در زمان خلافت خودش از این بدعت جلوگیری نکردند و حتی تحدی کرده اند که شیعه یک روایت هم ندارید که حضرت از این کار منع کرده باشند.

در پاسخ این شبهه، یکی از خطبه های امیر مؤمنان علیه السلام را که در آن به صراحت از بدعت تراویح جلوگیری کرده اند، در این قسمت تقدیم می کنیم تا دروغ این شبکه ها و عوامفریبی آنها بیش از پیش روشن شود.

در کتاب شریف کافی در روایت صحیح خطبه مفصلی از امیر مؤمنان علیه السلام نقل شده است . ما این خطبه را به همان تفصیلش می آوریم و قسمت مورد نظر را رنگی کرده تا برای خوانندگان عزیز روشن باشد.

متن خطبه حضرت این است:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَلَّتَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَهَ أَلَا إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَهً وَ إِنَّ الْآخِرَهَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَهً وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَهِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا فَإِنَّ الْیَوْمَ عَمَلٌ وَ لَا حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لَا عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٍ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا حُکْمُ اللَّهِ یَتَوَلَّی فِیهَا رِجَالٌ رِجَالًا

أَلَا إِنَّ الْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اخْتِلَافٌ وَ لَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یُخَفْ عَلَی ذِی حِجًی لَکِنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُجَلَّلَانِ مَعاً فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی الشَّیْطَانُ عَلَی أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا الَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ الْحُسْنَی

إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) یَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْکُمْ فِتْنَهٌ یَرْبُو فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ یَجْرِی النَّاسُ عَلَیْهَا وَ یَتَّخِذُونَهَا سُنَّهً فَإِذَا غُیِّرَ مِنْهَا شَیْ ءٌ قِیلَ قَدْ غُیِّرَتِ السُّنَّهُ وَ قَدْ أَتَی النَّاسُ مُنْکَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ الْبَلِیَّهُ وَ تُسْبَی الذُّرِّیَّهُ وَ تَدُقُّهُمُ الْفِتْنَهُ کَمَا تَدُقُّ النَّارُ الْحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ الرَّحَی بِثِفَالِهَا وَ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ لِغَیْرِ الْعَمَلِ وَ یَطْلُبُونَ الدُّنْیَا بِأَعْمَالِ الْآخِرَهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ

فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ الْوُلَاهُ قَبْلِی أَعْمَالًا خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) مُتَعَمِّدِینَ لِخِلَافِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَی تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَی مَوَاضِعِهَا وَ إِلَی مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّی أَبْقَی وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ الَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)

أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَرَدَدْتُهُ إِلَی الْمَوْضِعِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم)

وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَی وَرَثَهِ فَاطِمَهَ (علیها السلام) وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَی وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ الْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا

وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَی أَزْوَاجِهِنَّ وَ اسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ الْحُکْمَ فِی الْفُرُوجِ وَ الْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ الْعَطَایَا

وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ الْمَسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ الْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ الرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ

وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) إِلَی مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ الْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ الْمَسْحَ عَلَی الْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَی النَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلَالِ الْمُتْعَتَیْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَی الْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ النَّاسَ الْجَهْرَ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَی حُکْمِ الْقُرْآنِ وَ عَلَی الطَّلَاقِ عَلَی السُّنَّهِ وَ أَخَذْتُ الصَّدَقَاتِ عَلَی أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا

وَ رَدَدْتُ الْوُضُوءَ وَ الْغُسْلَ وَ الصَّلَاهَ إِلَی مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَی مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ الْأُمَمِ إِلَی کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی

وَ اللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِی فَرِیضَهٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اجْتِمَاعَهُمْ فِی النَّوَافِلِ بِدْعَهٌ فَتَنَادَی بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ الْإِسْلَامِ غُیِّرَتْ سُنَّهُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ الصَّلَاهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَهِ جَانِبِ عَسْکَرِی

مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ مِنَ الْفُرْقَهِ وَ طَاعَهِ أَئِمَّهِ الضَّلَالَهِ وَ الدُّعَاهِ إِلَی النَّارِ وَ أَعْطَیْتُ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی الْقُرْبَی الَّذِی قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلی عَبْدِنا یَوْمَ الْفُرْقانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ

فَنَحْنُ وَ اللَّهِ عَنَی بِذِی الْقُرْبَی الَّذِی قَرَنَنَا اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ (صلی الله علیه وآله وسلم) فَقَالَ تَعَالَی فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ فِینَا خَاصَّهً کَیْ لا یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ مِنْکُمْ وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَهً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًی أَغْنَانَا اللَّهُ بِهِ وَ وَصَّی بِهِ نَبِیَّهُ (صلی الله علیه وآله وسلم)

وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ الصَّدَقَهِ نَصِیباً أَکْرَمَ اللَّهُ رَسُولَهُ (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ الْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ النَّاسِ فَکَذَّبُوا اللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اللَّهِ النَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا (صلی الله علیه وآله وسلم) وَ اللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ

امیر مومنان خطبه ای خواند و در آن خدا را حمد و ثناء گفته و سپس بر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) درود فرستادند؛ سپس فرمودند: آگاه باشید که من از شما در مورد دو خصوصیت بیش از سایر خصوصیت ها نگرانم؛ تبعیت از هوای نفس و آرزوهای دراز؛ آگاه باشید که تبعیت از هوای نفس راه حق را می بندد و آرزوهای بلند، سبب فراموشی آخرت می گردد. آگاه باشید که دنیا بار سفر بسته و (از انسان) دور می شود و آخرت بار سفر بسته و نزدیک می شود؛ ولی فرزندان هر دو یکی است (هر دو نظر به انسان دارند) پس از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید؛ بدرستیکه امروز زمان کار است و حسابی در کار نیست و فردا زمان حساب است و کاری در میان نیست؛ و به درستیکه شروع فتنه ها از هوای نفسی است که انسان به دنبال آن می رود و بدعت هایی است که بصورت قانون در می آید و در آن با حکم خدا مخالفت می شود؛ و عده ای از مردم در آن عده ای دیگر را به کار می گمارند .

آگاه باشید که حق اگر (از باطل) جدا شود هیچ اختلافی نخواهد بود و اگر باطل نیز جدا شود بر هیچ صاحب عقلی مخفی نخواهد ماند؛ اما از این مقداری و از آن مقداری گرفته و آن دو را با هم مخلوط می گردانند پس با یکدیگر ظاهری آراسته پیدا می کنند. آنجاست که شیطان بر یاوران خویش مسلط می گوردد و کسانی نجات می یابند که خداوند برای ایشان از پیش نیکی فرستاده باشد؛ به درستیکه از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم شنیدم که فرمودند: چگونه خواهید بود در زمانی که فتنه ها از چشم شما پوشیده مانده و در میان شماست؛ کودک در آن بزرگ شده و بزرگ در آن پیر می شود؛ در میان مردم جریان دارد ولی مردم آن را سنت خویش قرار می دهند و اگر چیزی از آن را تغییر دهند می گویند: سنت را تغییر دادید و بر مردم کار ناپسندی وارد شده است !!!

سپس امتحان سخت تر می گردد و مردمان را اسیر می کند و فتنه را بر ایشان می کوباند همانطور که آتش، چوب را می کوباند، و همانطور که سنگ آسیا، تفاله ها را می کوباند و برای غیر خدا به دنبال دین می روند و برای غیر علم به دنبال دانش می روند و دنیا را با کارهای اخروی طلب می کنند .

سپس رو به مردم نموده در حالیکه عده ای از بستگان و نزدیکان و شیعیانش گرد او بودند فرمود :

خلفای قبل از من کارهایی انجام دادند که در آن با رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مخالفت کردند و در آن بنای مخالفت با رسول خدا را از روی عمد داشتند. پیمان او را شکسته و سنت او را تغییر دادند؛ و اگر مردم را بر ترک آنها وادار نمایم و آنها را به جایگاه خود بازگردانم و به آنچه در زمان رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود لشکر من از گرد من پراکنده شده و تنها باقی می مانم و یا با عده کمی از شیعه ام که برتری من و وجوب امامت من از کتاب خدا و سنت رسول خدا – صلی الله علیه وآله وسلم – را می دانند.

به من خبر دهید اگر دستور می دادم که مقام ابراهیم (علیه السلام) را به همان مکانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار داده بود ، بازگردد .

و فدک را به ورثه فاطمه باز می گرداندم و مقدار پیمانه (برای کشیدن مقدار زکات) را به همان حالت قبل باز می گورداندم؛ و زمین های هدیه رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را که به عده ای داده بود و دستور حضرت را اجرا نکردند، به ایشان می دادم

و خانه جعفر را به ورثه اش بازمی گرداندم و آن را از مسجد خراب می کردم (زیرا خانه او را به زور گرفته و در مسجد وارد کردند)؛ و عده ای از زنانی را که به غیر حق همسر مردانی شده اند پس گرفته و ایشان را به همسرانشان باز می گرداندم !!! .

و حکم (خدا) در مورد فروج و ارحام (اعمال خلاف عفت) در مورد ایشان جاری می کردم؛ و مردمان بنی تغلب را به اسارت می گورفتم (زیرا ایشان به جنگ با مسلمانان پرداخته رسول خدا دستور به اسارت همه ایشان دادند)

و آن مقدار از زمین های خیبر را که بین مردم تقسیم شده است باز می گورداندم (زیرا این زمین ها در اصطلاح فقهی مفتوح عنوه است؛ یعنی برای گرفتن بیشتر زمین های خیبر جنگ صورت نگرفت و لذا ملک تمامی مسلمانان است نه عده ای خاص و کسی حق تملک آن را ندارد).

و دفاتر هدیه های ماهانه را پاک می کردم (زیرا خلفا دفاتری داشتند که در آن در مورد افراد خاصی ثبت شده بود هر ماه به فلان کس فلان مقدار شهریه داده شود)

و همانطور که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تقسیم می کرد همانطور یعنی به صورت مساوی (اموال را بین مردم) تقسیم می نمودم

و آن را فقط سبب آبادی زندگی ثروتمندان قرار ندهم و مقدار اندازه گیری زمین ایشان را کنار می انداختم (زیرا با آن مقدار هدیه های رسول خدا به خود را افزایش می دادند)؛ و ازدواج ها را یکسان قرار می دادم (زیرا ایشان دستور داده بودند که غیر عرب حق ازدواج با عرب را ندارد اما رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم می فرمودند مسلمان کفو مسلمان است)

و خمس مربوط به رسول خدا را همانطور که خداوند عز وجل دستور داده است جاری می نمودم (نه مانند خلفا که آن را سهم خاص خود به عنوان خلیفه رسول خدا می دانستند).

و مسجد رسول خدا صلی الله علیه وآله را به همان مقدار سابق باز گردانده و درهایی را که به سوی آن گشوده گشته بود می بستم (هر کسی از بزرگان صحابه که خانه ایشان در کنار مسجد بود بعد از رسول خدا به خلاف دستور حضرت، برای خود از خانه خویش دری خاص به درون مسجد کشید تا درب اختصاصی او باشد)

و درهایی را که بسته شده بود باز می نمودم (رسول خدا صلی الله علیه وآله در زمان حیات خویش تنها دستور دادند که دربی از خانه امیر مومنان و ناودانی از خانه عباس عموی ایشان به مسجد باز باشد و سایر درها بسته شود اما این درب و ناودان در زمان خلفا به دستور ایشان مسدود گشت) .

و مسح از روی کفش را حرام می نمودم (خلفا این کار را جایز دانستند)

و به خاطر نوشیدن نبیذ حد الهی را جاری می ساختم (خلفا نبیذ را که نوعی شراب خفیف شده است جایز دانستند)

و دستور می دادم که همه مردم دو متعه (حج و زنان) را جایز بدانند

و دستور می دادم که بر جنازه (هنگام نماز میت) پنج تکبیر بگویند (خلفا چهار تکبیر می گفتند)

و مردم را وادار می نمودم که بسم الله الرحمن الرحیم را (در نماز) بلند بگویند؛ و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بیرون (تبیعد) کرده بودند و بعد از رسول خدا صلی الله علیه وآله به مسجد حضرت وارد شدند ، بیرون می نمودم (رسول خدا مروان و پدرش را تبعید کرده اما خلفا ایشان را امام جماعت مسجد رسول خدا نمودند !!!)

و کسانی را که رسول خدا صلی الله علیه وآله ایشان را در مسجد خویش جای داده بود و بعد از ایشان بیرون شدند به مسجد می آوردم (عده ای از صحابه جایگاه و خانه ای جز صفه و ایوان مسجد رسول خدا نداشتند و رسول خدا ایشان را در آنجا ساکن کرده بود اما خلفا ایشان را از مسجد بیرون کردند)

و مردم را بر حکم قرآن وادار می کرده و ایشان را وادار می کردم که طلاق را طبق سنت انجام دهند (طبق آیه قرآن ازدواج احتیاج به شاهد نداشته و طلاق دو شاهد احتیاج دارد اما خلفا حکم هر دو را برعکس نمودند)

و صدقات را بر گروه ها و مرزهای خودش باز می گرداندم (صدقات باید بر گروه های مختلفی تقسیم می شد اما خلفا آن را فقط به بعضی از ایشان می دادند) ؛

و وضو و غسل و نماز را به زمان خویش ( در مورد نماز ) و روش خویش ( در مورد غسل ) و جایگاه خویش ( در مورد وضو ) باز می گورداندم ( زیرا نماز های یومیه را می توان در سه وقت خواند اما خلفا مخالفت کردند و شرایط وجوب غسل را تغییر دادند و نیز محل وضو را عوض کردند زیرا در وضو دست باید از بالا به پایین شسته می شد وبرعکس نمودند ، بعضی از سر باید مسح می شد آن را نیز تغییر دادند ، پا نیز باید مسح می شد آن را شستند )

و مردمان نجران را به محل خویش باز می گورداندم ( از سخنان رسول خدا در آخرین روز این بود که لشکریان اسامه را راهی کنید ، خدا هر کس را که به این لشکر نرود لعنت کند اما خلفا به خاطر مصالح خویش به این لشکر نرفته و برای پوشاندن این قضیه گفتند رسول خدا فرموده است : لشگر اسامه را راهی کنید ، و در جزیره العرب دو دین باقی نگذارید . و به همین جهت دستور دادند که همه اهل نجران را که مسیحی بودند از جزیره العرب بیرون کنند اما با یهود که روابط خوبی با خلفا داشتند کاری نداشتند و حتی کعب الاحبار یهودی توانست نفوذ زیادی در دربار خلافت پیدا کند)

و اسیران فارس و باقی ملت ها را به کتاب خدا و سنت رسول او بازمی گورداندم (ایشان دستور دادند که هیچ برده ای از سایر کشورها حق ورود به بلاد اسلامی ندارد مگر آنکه مولایش مجوز بگیرد و بعد از آزاد شدن در زمان مردن مولایش در صورتی که مولا وارثی نداشت حق ارث بردن از مولا ندارد با اینکه هر دوی آنها خلاف احکام اسلامی بود) در این صورت از گرد من پراکنده می شدند .

قسم به خدا که مردم را دستور دادم که در ماه رمضان غیر از نماز واجب را به جماعت نخوانند و ایشان را آگاه نمودم که خواندن نماز مستحبی به جماعت بدعت است ؛ پس عده ای از لشکریان که همراه من جنگیده بودند ندا دادند : ای اهل اسلام سنت عمر تغییر کرد!!! ما را از نماز مستحبی در ماه رمضان باز می دارند !!!

و ترسیدم که بر من از سمت لشکرم شوریده همانگونه که از این امت تفرقه و اطاعت از امامان گمراهی و دعوت کنندگان به سوی آتش دیدم .

و نیز اگر من از خمس سهم بستگان رسول خدا را می دادم که خداوند در مورد آن فرموده است که “اگر به خدا و آنچه بر بنده مان نازل کرده ایم ایمان آورده بودید در روز جدایی (حق از باطل) ، روزی که دو لشکر با یکدیگر ملاقات کردند (و حق در مقابل باطل قرار گرفت در آن روز بعد از گرفتن غنایم خمس را پرداخت کنید) .

پس قسم به خدا ما همان بستگان(رسول خدا) هستیم ، کسانی هستیم که خداوند ما را با خود و با رسولش در کنار هم قرار داده است پس گفته است : (این خمس)” برای خدا و رسولش و برای بستگان و یتیمان و بیچارگان و در راه ماندگان است” و این آیه را در مورد ما نازل کرد ” تا مبادا سبب فزونی دولت ثروتمندان شما گردد ؛ پس آنچه را رسول خدا برای شما آورده است پس آن را بگیرید و آنچه شما را ( از آن ) نهی کرده است پس دست از آن بردارید و از خدا بترسید ” در مورد ظلم نمودن به اهل بیت رسول خدا ؛ “بدرستیکه خداوند صاحب عقوبت شدیدی است ” برای کسانی که به ایشان ظلم کند ؛ (این عمل خدا در اعطای خمس به اهل بیت) رحمتی بود از جانب او برای ما و ثروتی بود که خدا بوسیله آن ما را بی نیاز ساخته بود و در این زمینه به فرستاده اش توصیه کرده بود و سهم ما را در صدقه قرار نداد ؛ و بدین سبب فرستاده اش را گرامی داشت و ما اهل بیت را نیز گرامی داشت تا مبادا به ما از کثیفی های مردمان (صدقه) بخوراند .

پس خدا و فرستاده او را تکذیب کردند و کتاب خدا را که در حق ما سخن می گوفت انکار نمودند و ما را از مالی واجب که خدا برای ما قرار داده بود منع کردند ؛ و مثل آنچه ما بعد از رسول خدا دیدیم، خاندان هیچ پیغمبری از امت آن پیغمبر ندیدند ؛ و خداوند یاری کننده ماست در مقابل کسی که به ما ظلم نموده است ولا حول ولا قوه إلا بالله العلی العظیم.

الکلینی الرازی، أبو جعفر محمد بن یعقوب بن إسحاق (متوفای۳۲۸ هـ)، الأصول من الکافی، ج ۸ ، ص ۵۸ ، شماره ۲۱ ، ناشر: اسلامیه ، تهران ، الطبعه الثانیه،۱۳۶۲ هـ.ش

بررسی سند روایت

۱. علی بن ابراهیم بن هاشم

نجاشی یکی از بزرگان رجال شیعه است ایشان در کتاب رجالش، علی بن ابراهیم را ثقه می داند:

علی بن إبراهیم بن هاشم أبو الحسن القمی ، ثقه فی الحدیث ، ثبت ، معتمد ، صحیح المذهب ،

علی بن ابراهیم … موثق در روایت، مورد اعتماد و صحیح المذهب است.

النجاشی الأسدی الکوفی، ابوالعباس أحمد بن علی بن أحمد بن العباس (متوفای۴۵۰هـ)، فهرست أسماء مصنفی الشیعه المشتهر ب رجال النجاشی، ص ۲۶۰، تحقیق: السید موسی الشبیری الزنجانی، ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی ـ قم، الطبعه: الخامسه، ۱۴۱۶هـ.

۲. ابراهیم بن هاشم

در باره ابراهیم بن هاشم، کلام جامع حضرت آیت الله العظمی خوئی قدس الله نفسه الزکیه را نقل می کنیم. وی در شرح حال ابراهیم بن هاشم می نویسد:

أقول: لا ینبغی الشک فی وثاقه إبراهیم بن هاشم، ویدل علی ذلک عده أمور:

۱. أنه روی عنه ابنه علی فی تفسیره کثیرا، وقد التزم فی أول کتابه بأن ما یذکره فیه قد انتهی إلیه بواسطه الثقات. وتقدم ذکر ذلک فی (المدخل) المقدمه الثالثه.

۲. أن السید ابن طاووس ادعی الاتفاق علی وثاقته، حیث قال عند ذکره روایه عن أمالی الصدوق فی سندها إبراهیم بن هاشم: ” ورواه الحدیث ثقات بالاتفاق “. فلاح السائل: الفصل التاسع عشر، الصفحه ۱۵۸.

۳. أنه أول من نشر حدیث الکوفیین بقم. والقمیون قد اعتمدوا علی روایاته، وفیهم من هو مستصعب فی أمر الحدیث، فلو کان فیه شائبه الغمز لم یکن یتسالم علی أخذ الروایه عنه، وقبول قوله.

من می گویم: شایسته نیست که در وثاقت ابراهیم بن هاشم تردید شود، برای اثبات این مدعا چند دلیل دلالت دارد:

۱. علی بن ابراهیم در تفسیر خود روایات زیادی از او نقل کرده است؛ در حالی که در اول کتاب خود ملتزم شده است که هر چه در این کتاب آورده ، به واسطه افراد ثقه به او رسیده است. بحث این مطلب در کتاب المدخل مقدمه سوم گذشت.

۲. سید بن طاووس ادعای اتفاق بر وثاقت او کرده است؛ چنانچه در ذکر روایتی که او در سندش ابراهیم بن هاشم وجود دارد گفته: تمام روات آن به اتفاق علماء ثقه هستند.

۳. او نخستین کسی است که حدیث مردم کوفه را در قم انتشار داد و قمی ها به روایات او اعتماد کرده اند. در میان قمی ها کسانی بودند که در باره روایت سخت گیر بودند، اگر در او احتمال اشکال وجود داشت، تمام قمی ها بر گرفتن روایت از او و قبول روایاتش اتفاق نمی کردند.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج ۱ ، ص ۲۹۱، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

۳. حماد بن عیسی

نجاشی ایشان را موثق و راستگو در روایت می داند:

حماد بن عیسی أبو محمد الجهنی مولی، … وکان ثقه فی حدیثه صدوقا.

رجال النجاشی – النجاشی – ص ۱۴۲

شیخ طوسی نیز در باره ایشان می فرماید:

حماد بن عیسی الجهنی، ثقه.

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۱۱۵، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

۴. ابراهیم بن عثمان

در باره ایشان نیز نجاشی می نویسد:

إبراهیم بن عیسی أبو أیوب الخراز وقیل إبراهیم بن عثمان ، روی عن أبی عبد الله وأبی الحسن علیهما السلام ، ذکر ذلک أبو العباس فی کتابه ، ثقه ، کبیر المنزله.

ابراهیم بن عیسی کنیه اش ابو ایوب خراز و گفته شده است اسمش ابراهیم بن عثمان است. … او فرد ثقه و دارای جایگاه بزرگ است.

رجال النجاشی، ص ۲۰

شیخ طوسی نیز به توثیق ایشان تصریح کرده است:

إبراهیم بن عثمان ، المکنی بابی أیوب ، الخزاز الکوفی ، ثقه .

الطوسی، الشیخ ابوجعفر، محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای۴۶۰هـ)، الفهرست، ص ۴۱، تحقیق: الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، چاپخانه: مؤسسه النشر الإسلامی، الطبعه الأولی۱۴۱۷

۵. سلیم بن قیس هلالی

سلیم بن قیس هلالی، از اصحاب و یاران خاص پنج امام اول شیعیان بوده است. آیت الله خوئی در شرح حال او می نویسد:

سلیم بن قیس: قال النجاشی فی زمره من ذکره من سلفنا الصالح فی الطبقه الأولی: (سلیم بن قیس الهلالی له کتاب، یکنی أبا صادق.

سلیم بن قیس هلالی.. نجاشی او را در زمره گذشتگان صالح از طبقه اول آورده است…

آقای خوئی سپس در ادامه نکاتی را در باره او بیان کرده و نکته نخست ایشان این است:

الأولی: أن سلیم بن قیس – فی نفسه – ثقه جلیل القدر عظیم الشأن، ویکفی فی ذلک شهاده البرقی بأنه من الأولیاء من أصحاب أمیر المؤمنین علیه السلام، المؤیده بما ذکره النعمانی فی شأن کتابه، وقد أورده العلامه فی القسم الأول وحکم بعدالته.

نکته اول: سلیم بن قیس هلالی فی نفسه، ثقه، جلیل القدر و والا مقام است. برای اثبات این مطلب، شهادت برقی به این که او از اولیاء اصحاب امیرمؤمنان علیه السلام بوده، کفایت می کند. این مطلب را گفتار نعمانی در باره کتاب سلیم تأیید می کند. علامه حلی نیز او را در قسم اول آورده و حکم به عدالتش کرده است.

الموسوی الخوئی، السید أبو القاسم (متوفای۱۴۱۱هـ)، معجم رجال الحدیث وتفصیل طبقات الرواه، ج ۹، ص ۲۲۶، رقم: ۵۴۰۱، الطبعه الخامسه، ۱۴۱۳هـ ـ ۱۹۹۲م

نتیجه:

با بررسی سندی که انجام شد، این روایت از نظر سند هیچ مشکلی ندارد و کاملا معتبر و صحیح است.

آیا روایات جواز تراویح در منابع شیعه وجود دارد؟

برخی از شبکه های وهابی برای پیشبرد نفاق و موجه نشان دادن دروغگویی شان، به برخی از روایات شیعه استدلال کرده و چنین وانمود کرده اند که در منابع شیعه نیز روایاتی بر جواز و مشروعیت نماز تراویح به جماعت وجود دارد و طبق این روایات رسول خدا و برخی ائمه طاهرین علیهم السلام نماز تراویح به جا آورده اند؛ اما شیعیان آن را انکار می کنند.

برای اثبات دروغگویی آنان در این قسمت است لازم است روایات مورد استدلال آنها را آورده و پاسخ آن ها را ارایه می کنیم.

روایت اول:

روایت اول مورد استدلال آنها از کتاب «تهذیب الاحکام» شیخ طوسی رحمه الله علیه این است:

علی بن حاتم عن حمید بن زیاد قال : حدثنا عبد الله ابن احمد النهیکی عن علی بن الحسن عن محمد بن زیاد عن أبی خدیجه عن أبی عبد الله علیه السلام قال: کان رسول الله صلی الله علیه وآله إذا جاء شهر رمضان زاد فی الصلاه وأنا أزید فزیدوا.

به نقل ابو خدیجه امام صادق علیه السلام فرموده است: وقتی ماه رمضان فرا می رسید، رسول خدا صلی الله علیه وآله علاوه بر نمازهای معمول شبانه روز، نماز بیشتر به جا می آورد و من هم نماز بسیار می خوانم؛ پس شما هم نماز بسیار بخوانید.

تهذیب الأحکام – الشیخ الطوسی – ج ۳ ص ۶۰

از این روایت استفاده کرده اند که رسول خدا و امام صادق علیه السلام نماز تراویح می خوانده اند و شیعیان منکر آن هستند.

پاسخ: کجای این روایت صریح در جماعت خواندن تراویح است؟

قبل از پاسخ ، نکته مهم قابل تذکر این است که شیعیان نیز نافله ماه رمضان را قبول دارند و در کتابهای فقهی از کیفیت و تعداد رکعات آن بحث کرده و این نماز را مستحب می دادند و کسانی که توفیق دارند آنها خوانده اند و می خوانند.

علامه حلی در این باره می نویسد:

مسأله : اتفق أهل العلم علی استحباب نافله رمضان زیاده علی غیره من الشهور وقال ابن بابویه لا صلاه فیه زائده علی غیره .

لنا : ما رواه الجمهور عن أبی هریره قال کان رسول الله صلی الله علیه وآله یقول من قام رمضان إیمانا واحتسابا غفر له ما تقدم من ذنبه ومن طریق الخاصه ما رواه الشیخ فی الموثق عن أبی خدیجه عن أبی عبد الله علیه السلام قال : کان رسول الله صلی الله علیه وآله إذا جاء شهر رمضان زاد فی الصلاه وأنا أزید فزیدوا.

علماء بر استحباب نافله ماه رمضان (یک نماز اضافی نسبت به ماه های دیگر است) اتفاق نظر دارند؛ اما ابن بابویه میگوید: در ماه رمضان، نماز اضافه بر نماز ماههای دیگر نیست.

دلیل ما : یکی روایت جمهور از ابو هریره است که رسول خدا می فرمود: هرکه در ماه رمضان قربه الی الله نماز را اقامه کند، گناهان گذشته او بخشیده می شود.

روایت دیگر از طریق شیعه، شیخ طوسی نقل کرده است که امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا در ماه رمضان بر نمازهایش اضافه می کرد و من هم اضافه می کردم؛ پس شما هم اضافه کنید.

منتهی المطلب (ط.ق) – العلامه الحلی – ج ۱ ص ۳۵۷

علامه طباطبایی در تفسیرش بعد از نقل روایت می نویسد:

أقول : یعنی علیه السلام بالزیاده الألف رکعه – التراویح – نوافل شهر رمضان التی کان یصلیها رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم غیر الخمسین نوافل الیوم واللیله ، وقد وردت فی کیفیتها وتقسمها علی لیالی شهر رمضان أخبار کثیره ، وورد من طرق أئمه أهل البیت علیهم السلام أنالنبی صلی الله علیه وآله وسلم کان یصلیها بغیر جماعه ، وینهی عن إتیانها بالجماعه ، ویقول : لا جماعه فی نافله .

مقصود امام صادق علیه السلام از زیاده، هزار رکعت نافله ماه رمضان است که رسول خدا علاوه بر پنجاه رکعت نوافل شبانه روز انجام می دادند. روایات فراوان در کیفیت و تقسیم این هزار رکعت بر شبهای ماه رمضان، داریم و از طریق اهل بیت علیهم السلام روایت شده است که رسول خدا این نماز را بدون جماعت و به صورت انفرادی می خواندند و از به جماعت خواندن آن منع می کردند و می فرمود: در نافله جماعت نیست.

تفسیر المیزان – السید الطباطبائی – ج ۶ ص ۳۳۳

با توجه به نکته ای که یادآوری کردیم؛

پاسخ شبهه این است که در کجای عبارت این روایت آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله و یا امام صادق علیه السلام، نافله ماه رمضان را به جماعت خوانده اند؟

و یا امام فرموده باشد که شما نیز آن را به جماعت بخوانید؟

هر انسان عاقل و منصفی که متن روایت را بخواند، اضافه بر این مطلب که رسول خدا و امام صادق علیه السلام نافله خوانده اند، چیزی دیگری را نمی فهمد و روایت از جماعت خواندن آن ساکت است.

بنابراین، استدلال کردن به این روایت، برای جماعت خواندن تراویح کار یک انسان عاقلی نیست.

روایت دوم:

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ وَ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله یَزِیدُ فِی صَلَاتِهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِذَا صَلَّی الْعَتَمَهَ صَلَّی بَعْدَهَا فَیَقُومُ النَّاسُ خَلْفَهُ فَیَدْخُلُ وَ یَدَعُهُمْ ثُمَّ یَخْرُجُ أَیْضاً فَیَجِیئُونَ وَ یَقُومُونَ خَلْفَهُ فَیَدَعُهُمْ وَ یَدْخُلُ مِرَاراً قَالَ وَ قَالَ لَا تُصَلِّ بَعْدَ الْعَتَمَهِ فِی غَیْرِ شَهْرِ رَمَضَان.

امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه وآله در ماه رمضان بعد از نماز عتمه (عشاء) ، نماز بیشتری انجام می دادند. مردم پشت سر حضرت می ایستادند، اما حضرت وارد خانه می شد و آنها را رها می کرد دوباه برای نماز می آمد. این بار نیز آنها میامدند و پشت سر آن حضرت می ایستادند. رسول خدا دوباره وارد خانه می شد و آنها را ترک می کردند. حضرت به آنها فرمود: بعد از نماز عتمه (عشاء) در غیر ماه رمضان این نماز را نخوانید.

الکافی، ج ۴، ص ۱۵۵

پاسخ؛ این روایت به جماعت خواندن تراویح را نفی می کند:

با دقت به دو نکته اساسی در این روایت، پاسخ روشن خواهد شد.

اولا: رسول خدا بعد از حضور مردم نماز نافله را قطع می کردند:

توضیح: رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از نماز عشاء شروع می کردند نوافل را می خواندند؛ اما مردم می آمدند پشت سر حضرت نماز می خواندند. بعد از این که حضرت متوجه می شدند نماز را رها کرده و به خانه می رفتند. بعد از مدتی رسول خدا فکر می کرد که مردم پراکنده شده اند دوباره برای نماز می آمدند و شروع به نماز می کردند دوباره می دیدند که مردم پشت سرش آمده اند دوباره آنها را رها می کردند:

فَیَدْخُلُ وَ یَدَعُهُمْ ثُمَّ یَخْرُجُ أَیْضاً فَیَجِیئُونَ وَ یَقُومُونَ خَلْفَهُ فَیَدَعُهُمْ وَ یَدْخُلُ مِرَاراً.

این عبارت نشان می دهد که رسول خدا به جماعت خواندن نافله را مشروع نمی دانسته است و الا دلیل نداشته است که وقتی متوجه حضور مردم و اقتدای آنها به نماز می شده، نماز را رها کند.

ثانیا: نماز نافله، مخصوص ماه رمضان است:

همانگونه که در روایت آمده، رسول خدا نافله رمضان را به جا می آورده است، اما بعد از این که چند مرتبه متوجه حضور مردم شد و نماز را قطع کردند بعد از نماز صبح، رسما به مردم اعلام فرمودند که بعد از نماز عتمه در غیر ماه رمضان نافله را نخوانید:

وَ قَالَ لَا تُصَلِّ بَعْدَ الْعَتَمَهِ فِی غَیْرِ شَهْرِ رَمَضَان.

یعنی رسول خدا بعد از قطع کردن نماز نافله و ترک کردن آنها، و تفهیم عدم مشروعیت نماز نافله را به جماعت خواندن، این مطلب را بیان فرموده است که این نافله مخصوص ماه رمضان است.

در نتیجه، این روایت نیز به نفع مذهب شیعه است که نماز نافله رمضان را به جماعت مشروع نمی دانند و به هیچ وجه مطلب مورد استدلال اهل سنت را اثبات نمی کند.

در روایت دیگر نیز آمده است که رسول خدا صلی الله علیه وآله بعد از نماز عشاء نماز می خواند مردم می آمدند به نمازش اقتداء می کردند به محض این که آنها تکبیر می گفتند رسول خدا نماز را رها می کرد و به منزل شان می رفت. دوباره وقتی مردم پراکنده می شدند رسول خدا به مصلای خودش بر می گشت، دوباره مردم می آمدند و دوباره رسول خدا نماز را رها کرده و به منزل می رفتند:

۱۷۹۵ – ۸ علی بن الحسن بن فضال عن إسماعیل بن مهران عن الحسین بن الحسن المروزی عن یونس بن عبد الرحمن عن محمد بن یحیی قال : کنت عند أبی عبد الله علیه السلام فسئل هل یزاد فی شهر رمضان فی صلاه النوافل ؟ فقال : نعم قد کان رسول الله صلی الله علیه وآله یصلی بعد العتمه فی مصلاه فیکبر وکان الناس یجتمعون خلفه لیصلوا بصلاته ، فإذا کبروا خلفه ترکهم فدخل منزله فإذا تفرق الناس عاد إلی مصلاه فصلی کما کان یصلی ، فإذا کبر الناس خلفه ترکهم ودخل وکان ذلک یصنع مرارا .

الاستبصار – الشیخ الطوسی – ج ۱، ص ۴۶۲

روایت بخای در تأیید این روایت:

نظیر همین روایات را بخاری در صحیحش آورده و در آن تصریح شده است که رسول خدا رسما نمازگزارانی را که پشت سرش نماز خواندند، از به جماعت خواندن نهی کرد و دستور داد که در خانه های شان نماز را بجا آورند:

۵۷۶۲ وقال الْمَکِّیُّ حدثنا عبد اللَّهِ بن سَعِیدٍ وحدثنی محمد بن زِیَادٍ حدثنا محمد بن جَعْفَرٍ حدثنا عبد اللَّهِ بن سَعِیدٍ قال حدثنی سَالِمٌ أبو النَّضْرِ مولی عُمَرَ بن عُبَیْدِ اللَّهِ عن بُسْرِ بن سَعِیدٍ عن زَیْدِ بن ثَابِتٍ رضی الله عنه قال أحتجر رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم حُجَیْرَهً مُخَصَّفَهً أو حَصِیرًا فَخَرَجَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یُصَلِّی فیها فَتَتَبَّعَ إلیه رِجَالٌ وجاؤوا یُصَلُّونَ بِصَلَاتِهِ ثُمَّ جاؤوا لَیْلَهً فَحَضَرُوا وَأَبْطَأَ رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم عَنْهُمْ فلم یَخْرُجْ إِلَیْهِمْ فَرَفَعُوا أَصْوَاتَهُمْ وَحَصَبُوا الْبَابَ فَخَرَجَ إِلَیْهِمْ مُغْضَبًا فقال لهم رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم ما زَالَ بِکُمْ صَنِیعُکُمْ حتی ظَنَنْتُ أَنَّهُ سَیُکْتَبُ عَلَیْکُمْ فَعَلَیْکُمْ بِالصَّلَاهِ فی بُیُوتِکُمْ فإن خَیْرَ صَلَاهِ الْمَرْءِ فی بَیْتِهِ إلا الصَّلَاهَ الْمَکْتُوبَهَ.

زید بن ثابت می گوید: رسول خدا صلی الله علیه وسلم حجره ای از لیف خرما یا حصیر ساخت و برای نماز خواندن در آن خارج شد؛ مردانی به دنبال حضرت در آن حجره رفتند و به نماز رسول خدا اقتداء کردند. شب دیگر نیز آمدند اما رسول خدا از نماز خواندن با آنها خودداری کردند و برای نماز بیرون نیامد. مردم صدایشان را بلند کردند و درب خانه حضرت را زدند. رسول خدا در حال غضب به سوی آنان خارج شد و فرمود: …. بروید نماز تان را در خانه بخوانید؛ چرا که نماز شخص در خانه بهتر است مگر نماز های واجب.

صحیح البخاری ج ۵ ص ۲۲۶۶

نتیجه:

حال با توجه به این قضیه، آیا بازهم می توانیم نماز تراویح را سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله نامید؟

و آیا شایسته است که اهل سنت خود را «اهل سنت رسول خدا» بنامند، یا نام «اهل سنت عمر» با عملکرد آن ها سازگاری بیشتری دارد؟

خداوند در باره کسانی که بر خلاف سنت خدا و رسولش حکم کنند، می فرماید:

وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَهٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبینا.(الأحزاب/۳۶)

هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است!

هرچند که بزرگان دیگری را نیز می شد در این لیست قرار داد؛ اما ما به جهت اختصار به همین اندازه اکتفا می کنیم.

حال دیدگاه اهل سنت، در باره عمر بن الخطاب و بدعت او که بر خلاف دستور خدا و رسول او بوده است چیست؟

سرخسی شافعی در کتاب «المبسوط»، در بحث تراویح بعد از این که در عدد رکعات آن بحث می کند و قول شافعی را می آورد، سخن جالبی در رد استحباب نافله رمضان به جماعت می گوید:

یوضح ما قلنا أن الجماعه لو کانت مستحبه فی حق النوافل لفعله المجتهدون القائمون باللیل لأن کل صلاه جوزت علی وجه الانفراد وبالجماعه کانت الجماعه فیها أفضل ولم ینقل أداؤها بالجماعه فی عصره ولا فی زمن الصحابه رضوان الله علیهم أجمعین ولا فی زمن غیرهم من التابعین فالقول بها مخالف للأمه أجمع وهذا باطل.

از آنجه ما گفتیم، روشن می شود که اگر به جماعت خواندن نوافل مستحب باشد، باید آن را مجتهدان که شب زنده دارد بودند، انجام می دادند؛ چرا که هر نمازی که خواندنش به صورت انفراد و جماعت جایز باشد، خواندن آن به صورت جماعت افضل است در حالی که در نماز شب گزارشی نقل نشده است که در زمان رسول خدا یا صحابه و یا تابعان به جماعت خوانده شده باشد؛ پس قول به جماعت خواندن نافله ماه رمضان،مخالف تمام امت است ؟؟؟

السرخسی الحنفی، شمس الدین ابوبکر محمد بن أبی سهل (متوفای۴۸۳هـ )، المبسوط، ج ۲، ص ۱۴۴، ناشر: دار المعرفه – بیروت.

 مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)

استبصار www.estebsar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube