سوال: چرا حضرت ولى‌عصر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف به صورت موقت ظهور نمی‌کنند؟

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، پاسخ آیهاللهالعظمی صافی به شرح ذیل می باشد:

این نحو ظهور و غیبت، خلاف مصالح تربیتى جامعه است؛ و مانند مداخله یک قوه مستمر غیبى در کار اختیار بشر و سلب اختیار از انسان مى‌باشد؛ و بالأخره با هدف خلقت انسان، تکامل عادى و اختیارى و سیر ارادى و تدریجى او به‌سوى کمالى که: «اِنَّا خَلَقْناالْاِنْسانَ من نطفهٍ أمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعاً بصیراً»؛ (دهر/۲) ما او را از آب نطفه مختلط خلق کردیم و داراى قواى چشم و گوش گردانیدیم»؛ آن‌را بیان می‌دارد، سازگار نیست؛ و موجب وقوف و بازماندن بشر از سیر ترقى و کمال است؛ و مانند آن است که همه‌چیز، وابسته به معجزه گردد، و جریان طبیعى و عادى که سنت خدا برآن قرار دارد، متروک شود.

ما می‌دانیم که شرایط و مقدمات ظهور، دفعتاً و به‌طور ناگهانى حاصل نمى‌شود، (این نکته با مسئله دفعى و ناگهانى بودن ظهور آن‌حضرت، که بر حسب روایات، اصل مسلم ظهور آن‌حضرت است، منافات ندارد؛ زیرا غرض ما از این شرایط و مقدمات، امورى است که بر حسب اراده و حکمت بارى‌تعالى، قبل‌از ظهور، باید تحقق یافته باشد به‌طورى که ظهور ناگهانى، موجب آن تحول عظیم و تغییر مسیر حرکت جهان گردد.) بلکه از قرن‌ها پیش و به تدریج فراهم مى‌گردد و دنیا به‌سوى آن پیش مى‌رود و از آن استقبال مى‌نماید. بلکه ظهور، نتیجه حرکت و سیر جامعه انسانى و تحولات فکرى مختلف و دیدن مکتب‌ها و کلاس‌هاى متعدد بسیارى است.

چنان‌که می‌دانیم، از مقدمات و شرایط ظهور آن‌حضرت، این است که باید سطح اندیشه و طرز تفکر مردم، آمادگى براى ظهور و قبول حکومت واحد و جهانى اسلام را داشته باشد و این ویژگى در اثر سیر عادى جامعه در جهات علمى و فکرى و سیاسى و اجتماعى حاصل مى‌گردد و این نحو غیبت و ظهور، غیبت در عین ظهورهاى پراکنده، مانع از حصول این اهداف و موجب غیرعادى شدن وضع رشد و ترقى افراد و جوامع خواهد شد. به علاوه، این ظهور و اختفا، اگر ملازم با شناختن شخص امام‌ علیه‌السلام باشد، لازمه آن این است که هر وقت در بین حوادث، به حسب وضع عادى، اهل باطل به‌حسب ظاهر غالب شده و آن‌حضرت‌ علیه‌السلام در خطر افتادند، ایشان که برنامه‌اش یک سلوک عادى و رهبرى متعارف رهبران الهى است، براى حفظ جانش که ودیعه خدا براى ظهور کلى است، مختفى گردد و مردم را تنها بگذارد. بدیهى است که این برنامه، عکس‌العمل مساعدى نخواهد داشت؛ و اگر با شناختن ایشان ملازم نباشد و متنکراً و به‌طور ناشناس باشد، این ظهور و غیبت نیست، بلکه استمرار غیبت است؛ زیرا که با مداخله داشتن در امور، به‌حسب امکان و مصالح، که البته هست، هرچند ما نحوه دخالت ایشان را ندانیم؛ از کجا که آن‌حضرت مثلاً در جنگ‌هاى صلیبى شرکت نکرده باشند منتهى تحت فرمان کسى نبوده‌اند؟ و یا این‌که اصحاب و خواص ایشان به فرمان ایشان شرکت نجسته‌اند؟

ما در حوادث بسیار، تأثیر غیبى می‌بینیم، که اگر عنایت غیبى نبود، وضع آن حوادث طور دیگر گشته بود و فاتحه اسلام خوانده شده بود، یا صدمات جبران‌ناپذیرى وارد مى‌شد. این حوادث، بسیار است، حتى در عصر خود ما نیز مى‌توانیم مواردى را نشان بدهیم. که در بعضى از امور و کارها و حوادث وارد مى‌شوند.

حال اسم آن‌ها هرچه باشد، رجال‌الغیب یا ابدال یا اوتاد یا اصحاب خاص امام‌ علیه‌السلام بالأخره معلوم است که تحت نظر و فرمان ولىّ امر‌ عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف انجام وظیفه مى‌نمایند.

حاصل این است که: آن‌چنان نیست که امام‌ علیه‌السلام در عصر غیبت به‌طور کلى از امور رعیت خود و جریان اوضاع بر کنار و بی‌تفاوت باشند؛ و شاید فرمایش رسول‌اکرم‌ صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در حدیث جابر، اشاره به همین نکته باشد، آن‌جا که جابر عرضه داشت: «و هل یقع لشیعته الانتفاع به فی غیبته؟ قال: أی والذی بعثنی بالنبوه انهم لیستضیئون بنوره، و ینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس ان سترها سحاب»؛ (منتخب‌الاثر/ف۱/ب۸/ص۱۰۱/ح۴) «جابر پرسید آیا شیعه او در عصر غیبتش از او نفع مى‌برند؟ حضرت فرمود: آرى، سوگند به آن‌کس که مرا به پیغمبرى برانگیخت، در دوران غیبت او، به نور او روشنى مى‌گیرند و به ولایت او بهره‌مند می‌شوند، مانند سودبرى مردم از آفتاب پشت ابر».

یکى از اقسام استضائه و انتفاع از وجود امام‌ علیه‌السلام همین مداخلات و تصرفات است که دلیل بر این است که امام‌ علیه‌السلام، امر شیعیان را مهمل نگذارده و رها نفرموده است. چنان‌که از آن‌حضرت در «احتجاج طبرسی» روایت شده است، فرمودند: «انا غیر مهملین لمراعاتکم، و لا ناسین لذکرکم، و لولا ذلک، لنزل بکم اللاواء، و اصطلمکم الاعداء»؛ (بحارالانوار/۵۳/۱۷۵) «ما در مراعات شما کوتاهى نمى‌کنیم و شما را فراموش نمى‌نماییم، و اگر این نبود، شر و بدى بر شما نازل مى‌گشت و دشمنان بر شما مستولى می‌گردیدند.»

در این‌جا مناسب است به این مسئله هم توجه شود که این درک شیعه، و ایمان به این‌که حضرت در پشت پرده، پشتیبان آن‌هاست و آن‌ها را در مقاصد و اهداف اسلامى به انحاء مختلف و مناسب یارى می‌دهد، نهضت‌ها و حرکات اسلامى و جنبش‌ها را مایه می‌دهد، و انسان‌ها را امیدوار می‌سازد و به جهاد و کوشش بیشتر براى برقرارى نظام اسلام تشویق مى‌نماید.

آخرین نکته:

آخرین نکته‌اى که در این‌جا تذکر آن لازم است، این است که: این طرح‌ها و پرسش‌ها در برابر یک امر واقع شده غیبت امام‌ علیه‌السلام، از جانب افرادى که در تعیین برنامه آن‌حضرت صلاحیت دخالت ندارند، اگر از جنبه فکرى تا حدى مفید شمرده شود، از جنبه عملى اثرى ندارد و واقعیت را عوض نمی‌سازد.

غیبت به این نحو که واقع شده، واقع شده است؛ مثل این‌که انسان یا مخلوقات دیگر، همه و همه، به همین نحو که آفریده شده‌اند، آفریده شده‌اند، و گفتن این‌که: «چرا این چنین شده، و چرا آن‌چنان نشده است؟» در کار دیگرى و در دایره اختیار و سلطنت و مالکیت و آزادى دیگرى، خصوصاً خداى عالم قادر مختار حکیم، دخالت بیهوده است؛ و به فرمایش حکیم طوسی:

هر چیز که هست آن‌چنان مى‌باید

و آن چیز که آن‌چنان نمى‌باید نیست

بنابراین، از جنبه عملى باید به برنامه این امر واقع شده، توجه داشت و تکالیف و وظایفى را که داریم انجام دهیم. آن‌چه واقع نشده است، نه با حیات و نه با معاش ما، و نه با دنیا و نه با آخرت ما، ارتباط ندارد.

منبع: کتاب پاسخ به ده پرسش آیهالله‌العظمی صافی گلپایگانی

استبصار www.estebsar.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube