خاطره حجه‌الاسلام والمسلمین قهرمانی
9235
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی استبصار، در رمضان سال ۱۳۷۷ به کشور قزاقستان برای تبلیغ اسلام سفر کردم پس از رسیدن به محل تبلیغ (شهر شیمکنت قزاقستان) برنامه های خویش را آغاز کرده و با عنایت و لطف الهی موفّقیت های زیادی را در این مدت کوتاه به دست آوردم. با مراکز دانشگاهی، حوزوی، افراد عالم و ذی نفوذ آشنایی پیدا کردم.

در کنفرانس های علمی، جلسات پرسش و پاسخ و سخنرانی هایی متعدّد شرکت کردم. توانستم در مدت کوتاهی نظر استادان دانشگاه شهر شیمکنت را به سوی معارف اسلامی در باب اداره ی حکومت و حل مشکلات اجتماعی و جامع بودن دین اسلام در همه ابعاد جلب کنم.
یکی از خاطرات شیرین و شنیدنی در این سفر جریان اسلام آوردن یک زن مسیحی است. در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان که در دانشگاه شهر شیمکنت برنامه داشتم، برای رفتن به دانشگاه سوار اتوبوس شهری شدم. هنگام حرکت اتوبوس دیدم خانم محترمی بچه اش را در آغوش گرفته، کنار صندلی من ایستاده است و جایی برای نشستن ندارد.
از جای خود برخواستم و از او خواستم که بنشیند ولی او تشکر کرد و گفت خودتان بنشینید. اصرار کردم. او نشست. بعد از رسیدن اتوبوس به محل دانشگاه پیاده شدم. او نیز پیاده شد و به طرف من آمده، پرسید:
ببخشید اسم شما چیست؟ جواب دادم.
و بعد پرسید: ببخشید شما از کدام کشور هستید؟ گفتم از کشور اسلامی ایران هستم. سپس سؤال کردند علت اینکه جای خودتان را به من دادید چه بود؟ گفتم: چون مسلمان هستم، صندلی خودم را به شما دادم. این یک دستور الهی است به همه ی مسلمانان که به زنان و همنوعان و پیرمردان احترام کنند و در برابر یکدیگر ایثار و گذشت داشته باشند.
او گفت این کار بسیار خوبی است و این قانون، بسیار عالی است. من از اسلام و خوبی های آن بسیار شنیده ام لکن هیچ وقت با یک مسلمان عالم و دانشمند روبرو نشده ام.
مدت زیادی است که آرزو می کردم یک دانشمند مسلمان را پیدا کنم تا از اسلام بیشتر بدانم. حالا بسیار خوشحالم که با شما آشنا شدم. خواهش و تمنّای من این است که به محل کار من تشریف بیاورید تا از اطلاعات اسلامی و دینی شما بهره مند شوم.
دعوت او را پذیرفتم. به محل کارش ـ که بیمارستان مرکزی شهر شیمکنت بود ـ رفتم. او خودش را به اسم ناتاشا معرفی کرد، از شغلش پرسیدم. دانستم پزشک جراح داخلی است. بعد از گفتگوی زیاد و رد و بدل شدن اطلاعات اسلامی و علمی و پاسخ به سؤالات متعدد ایشان راجع به اسلام، حقانیت اسلام را پذیرفت. و به دین اسلام مشرّف شد.
 
طبق وظیقه دینی تعدادی کتاب ترجمه شده به زبان روسی به او اهدا کردم. تا بتواند بهتر با معارف اسلامی آشنا شود.
و ما توفیقی الاّ باالله العلیّ العظیم.
رهیافته

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube