به گزارش بنیاد بین‌المللی استبصار، عبدالغفور حلیمی فرزند یکی از بزرگان اهل سنت روایت قابل تاملی از تلقین میت و محتضر که خود شاهدش بوده دارد که باعث می‌شود در مورد تشیع تحقیق کند

 

عبدالغفور-حلیمی
عبدالغفور-حلیمی مستبصر

با خودم گفتم که امام حسین کیست که برادرم پیش اوست؟ پس تحقیقاتی کردم و در مجالس عزاداری شرکت کردم تا آنکه فهمیدم امام حسین برای راه حق رفتند و شهید شدند.

-لطفا خودتان را معرفی کنید:

عبد الغفور حلیمی متولد سال۵۶، دارای فوق دیپلم حسابداری از گنبدکاووس هستم.

پدرم یکی از اساتید بزرگ اهل سنت است که مسجد و حوزه علمیه ای به نام ایشان است.

 

-چه عاملی باعث شیعه شدنتان شد؟

زمانی که بچه سال بودم، بیماری داشتم و به اصرار مادرم، پدرم قبول کرد که برای زیارت به مشهد برویم، در آنجا حس عجیبی داشتم، آنجا مادرم گفت:«برادرت پیش امام حسین است.»

در راه برگشت پیرمردی که در اتوبوس ما بود برگشت و به من گفت:«بردار شهیدت پیش امام حسین است، این کتاب را بگیر و هر وقت دلتنگ شدی آن را بخوان»

من کتاب را گرفتم و هر وقت خواندم، آرامش گرفتم ولی وقتی پدرم دید، از من گرفت که این کتاب خوبی نیست چون زیارت عاشورا دارد!.

با خودم گفتم که امام حسین کیست که برادرم پیش اوست؟ پس تحقیقاتی کردم و در مجالس عزاداری شرکت کردم تا آنکه فهمیدم امام حسین برای راه حق رفتند و شهید شدند.

مدت ها گذشت و جرقه از آنجا در ذهن من ایجاد شد که پدرم بر بالین یک محتضری بود، همه را از اتاق بیرون کرد و من فقط کنارش نشسته بودم، ناگهان پدرم برای تلقین آن محتضر بعد از شهادتین گفت:«اشهد ان علیا ولی الله»

خیلی تعجب کردم و تا صبح نخوابیدم و فکر می کردم تا آنکه فردا از پدرم پرسیدم :«چرا دیشب شهادت به ولایت علی دادی؟»

پدرم آشفته شد و گفت:«مگر تو کجا بودی؟»

گفتم:«کنار شما»

پدرم با عصبانیت گفت:« عبدالغفور باید می رفتی بیرون. حالا هم مشکلی نیست، هر چه من می گویم گوش بده و کاری به چیزهای دیگر نداشته باش»

مدتی گذشت و در مراسم خاکسپاری یک میت شرکت کردم، مرسوم است که بعد از دفن باید ابتدا آخوند روی میت خاک بریزد بعد بقیه خاک را بریزند، آنجا هم دیدم قبل از ریختن خاک آخوند

گفت:«شهادت بده به ولایت علی»

من برایم خیلی ایجاد سوال شد و تمام کتاب ها را گشتم و چند سوال اصلی را نوشتم:

  1. شأن نزول سوره کوثر چیست؟
  2. حدیث ثقلین چه چیزی را می گوید؟
  3. حدیث غدیر چیست؟
  4. امام زمان کیست و غیبت و ظهور او به چه معنا است؟

نزد تمام علما اهل تسنن رفتم و سوالات را پرسیدم و مخفیانه صوت آنها را ضبط کردم و نوشتم که ۶۷۲ صفحه شد.

هیچ یک از علما و اساتید جواب قابل قبولی به من ندادند و به پدرم هم تذکر می دادند که پسرت همچین سوالاتی را می پرسد، مراقب او باش!

من برای سولات خود از اهل تسنن جوابی پیدا نکردم و موجب شد تحقیقات خود را ادامه بدهم و شیعه بشوم البته کسی از تشیع من اطلاع نداشت تا اینکه یک روز که نماز خواندم، بعد از نماز دخترم رفت و به همه گفت پدرم یک طور دیگر نماز می خواند و تشیع من علنی شد.

پدرم من را صدا زد و با من حرف زد ولی من گفتم:«جواب سوالاتم را بدهید تا برگردم»

یک روز که به خانه برگشتم، دیدم وسایلم بیرون خانه است و قفل ها را عوض کردند، به پدرم گفتم:«چرا وسایلم بیرون است و قفل را عوض کردید؟»

پدرم فقط گفت:« عبدالغفور برو و من تو را نبینم»

و اینطور شد که از خانواده خود طرد شدم و از ارث هم محروم شدم و مفصل از برادران ناتنی ام کتک خوردم.

بعد از واکنش پدرم، زن و پدرخانوم ام هم از من جدا شدند و برایم پرونده سازی کردند و من را برای مدتی به زندان انداختند.

سخن پایانی خود را بفرمایید:

به برادران اهل تسنن می گویم:«تحقیق کنید و چشم و گوش بسته به صحبت های آخوندها گوش ندهید چون منفعت آخوندها در جهل شما است.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

InstagramTelegramBehanceEmailYoutube